جمهوری اسلامی ایران

                                                                                                                                             

                                                 

 

                                    _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

 

 

 

کپی برداری از مطالب وبسایت

با یک صلوات برای ظهور امام زمان(عج)آزاداست.

اگـــر بـــی حجابـــی تمدن است . . . پـــس چــهار پــایــان متــمدن تــرنــد.(شهید مطهری)

  http://upload7.ir/imgs/2014-12/86951969877218105435.gif                  

    

مجمع فرهنگي رهپويان علوي - شهر سريش آباد


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1398برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 23:0 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

فرازهايي از صد وصيت نامه شهداي جنگ تحميلي


صد وصيت نامه
رهبر فرزانه انقلاب، بارها در بياناتشان به اين نكته اشاره داشته اند كه «وصيت نامه شهدا را بخوانيد...» اين توصيه در كلام گهربار حضرت امام خميني(ره) نيز ديده مي شود. در اين مجال فرصتي دست داده تا با هم مروري داشته باشيم بر گزيده اي از صد وصيت نامه...


وصيت نامه شهيد محمود احمدي
دست ازاين ماه تابان [امام خميني] برنداريد كه روزنه ي اميد مستضعفان جهان و ايران است. پيرو خط امام كه همان خط حزب الله است باشيد.

وصيت نامه شهيد غلامحسين ارباب رشيد
"با مردم برخورد اسلامي داشته باشيد، در راه اسلام و قرآن قدم برداريد و مواظب باشيد كه شيطان باعث دوري شما از خدا نگردد."

وصيت نامه شهيد حسين برهاني
- اي ملت بدانيد امروز مسئوليتتان بزرگ و بارتان سنگين است و بايد رسالتتان را كه پاسداري از خون شهيدان است انجام دهيد و تنها با اطاعت ازروحانيت متعهد و مسئول كه در راس آن ولايت فقيه مي باشد و امروز سمبل آن امام بزرگوار امت قادريد اين راه را ادامه دهيد.
- خواهرانم! در تربيت فرزندانتان بكوشيد و حجاب را رعايت كنيد، زهراگونه زندگي كنيد.....
- سفارشم اين است، مردم! به ياد خدا و روز جزا باشيد پيرو ائمه اطهار باشيد، كه .....
- مردم! امام زمان (عج) را فراموش نكنيد. مردم! دنباله رو روحانيت باشيد كه چراغ راه هدايتند.....
از امام اطاعت كنيد كه عصاره اسلام است، او را تنها نگذاريد كه نماينده حجه بن الحسن (ع) است.
10/5/1362

وصيت نامه شهيد ناصر بختياري
...من خودم را لايق نميدانم كه در جواب نداي هل من ناصر ينصرني به امام كبيرمان لبيك بگويم... ولي از امام (ره) مي خواهم كه مرا دعا كند تا بلكه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه اي كه در نهايت شهادت است برسم.
...خدايا شكر مي كنم كه مرا آزاد آفريدي تا آزاد فكر كنم تا بتوانم بندگيت را به جاي آورم.
خدايا! شكر تو را كه مرا پاسدار انقلاب خميني ات قرار دادي تا اينكه بتوانم خونم را فداي حسينت بكنم.
خدايا! شكر تو را كه مرا از اين نعمت انقلاب سرخ خميني برخوردار نمودي و به آن درجه اي رساندي كه لياقتش را نداشتم. ...آگاه باشيد كه در اين برهه از زمان مسئوليت سنگيني بر دوش داريد. شما پاسدار خون هاي ريخته شده براي اسلام عزيز هستيد و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با كار و كوشش در راه خدا به جهانيان صادر نمائيد، و ثابت كنيد كه مي توانيم در پناه اسلام غير وابسته به ابرقدرت ها باشيم و به شعار بهشتي مظلوم و ديگر شهدا تحقق بخشيم و نداي مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانيم تا اينكه لرزه بر اندام پوسيده مستكبران داخلي و خارجي بيندازيم...
و مستضعفين خود تصميم بگيرند و حاكم روي زمين باشند همانطوريكه كه خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين..."
تا اينكه مقدمه اي براي ظهور مهدي (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.

وصيت نامه شهيد مجيد پازوكي
"درود بر امام امت، نايب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خميني كه هرچه داريم از وجود با بركت ايشان است كه اسلام و امت اسلامي را بعد از هزاروچهارصدسال دوباره زنده نمود. قدر امام را بدانيد و خالصانه پيروش باشيد، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي امانت الهي هستند وظيفة همه ما پاسداري از انقلاب و دستاوردهاي آن است. صلاح دنيا و آخرت ما در پيروي از ولايت فقيه مي باشد.فعالانه در مسائل انقلاب و اجتماع شركت نماييد. حضور گسترده و آگاهانة مردم ضامن انقلاب و اصول آن است. در نماز جمعه شركت كنيد و شعائراسلام را زنده تر كنيد".

وصيت نامه شهيد مرتضي بهراميان
از برادران و خواهران مي خواهم كه اين نهضت را حفظ كنيد و در راه صدور آن از هيچ كوششي دريغ نكنيد و مگذاريد بار ديگر دست جنايتكاران شرق و غرب در شما مسلط گردد و خونهاي هزاران شهيد از دست برود. در نمازهاي جماعت و جمعه با جديت شركت كنيد. با وحدت و اطاعت از مقام رهبري و پيروي از دستورات اسلام و پاسداري جدي از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن توطئه هاي استكبار را خنثي و نقش بر آب كنيد.

وصيت نامه شهيد محمود دايه علي
بسم الله الرحمن الرحيم
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون گمان مبريد كسانيكه در راه خدا كشته مي شوند، مرده اند بلكه زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند. من محمود دايه علي وصيت نامه ي خود را به نام خدا و در راه تداوم انقلاب اسلامي به رهبري زعيم عاليقدر امام امت خميني روح خدا شروع مي كنم، اي مردم مسلمان و مستضعف ايران اين انقلاب را به رهبري امام امت ادامه دهيد ما ملت ايران خيلي خون داده ايم كه اين انقلاب به پيروزي برسد نكند كه از رهنمودهاي امام سرپيچي كنيد و امام را تنها بگذاريد او نايب امام زمان (عج) است. نگذاريد خون اين شهيدان پايمال شود ما هرچه خون بدهيم انقلابمان پايدارتر مي شود، اين آمريكائي خائن با كمك منافقين دارند شاخ و برگ اين نهال انقلاب را مي ريزند ما بايد نگذاريم كه اين ابرقدرتها، واسطه هاي داخلي آنها به اين انقلاب ضرور زيان برسانند. اگرچه همه را بكشند ما بايد تا آخرين قطره ي خونمان را به پاي اين نهال انقلاب بريزيم و آن را آبياري كرده و رشدش بدهيم. در زمان امام حسين (ع) امام را تنها گذاشتند حالا كه امام خميني راه او را مي رود ما نبايد اورا تنها بگذاريم. از خانواده ام مي خواهم كه خط امام را ادامه دهند و از مادرم مي خواهم برادرهايم را در بسيج شركت دهد تا اگر روزي به شهادت رسيدم بتوانند ادامه دهنده ي راه من باشند. از برادرهايم مي خواهم كه بعد از من اسلحه را به دوش بگيرند و خون خودشان را به پاي درخت اسلام بريزند تا درخت اسلام بارورتر گردد. هركس امام را قبول نداشته باشد و سر قبر من بيايد به خون تمام شهيدان خيانت كرده است. پدر و مادرم! ما امروز در زمان امتحان هستيم چون در جبهه وجود دارد حسيني و يزيدي و من راه حسين را انتخاب كرده ام شما هم از فرصت استفاده كنيد و به جبهه حسين بپيونديد. در هر كربلائي امام حسيني وجود دارد و حسين امروز با خميني است. در وجود امام عزيز دقت كنيد و با شناخت كامل راه او را ادامه دهيد؛ مادرم مي دانم كه در انتظار آمدن من هستيد و هم اكنون دعا مي كني اما حرف من به برادرانم اين است كه يكي يكي به جبهه هاي حق عليه باطل فرستاده شوند؛ من براي آنها طلب پيروزي بعد از شهادت مي كنم. دوستانم در پيروزي ما در اين جنگ هيچ شكي نداشته باشيد اين سخنان را به عنوان يك شهيد مي گويم كه اگر وحدت خودمان را از دست بدهيم و امام را تنها بگذاريم به خون تمام شهيدان خيانت كرده ايم و خدا شما را نمي بخشد. فقط در خط امام حركت كنيد و بدانيد بهترين تسليت براي من انتقام گرفتن خون تمام شهيدان است....

وصيت نامه شهيد سيد جمال دربان فلك
اي امت حزب اللهي! اسلام مكتب انسان سازي است و انقلاب اسلامي با رهنمودها و رهبري صحيح امام امت (خميني بت شكن) مي رود تا جهاني شود و تمامي ابرقدرت ها را نابود كند و انقلاب را به صاحب اصلي اش امام زمان (عج) تحويل دهد پس بر همه شما وظيفه شرعي است كه در هركجا كه باشيد از اسلام و جمهوري اسلامي دفاع كنيد..... از ولايت فقيه و روحانيت مبارز اطاعت و پشتيباني كنيد كه هردو ضامن پيروزي و پشتوانه اسلام هستند".

وصيت نامه شهيد صفر علي داوودي
"مادرم سلام اين فرزندت را از كردستان غريب و مظلوم بپذير، اينجا كسي را جز خداي بزرگ و ملائك نداريم مادرم براي ما دعا كن".

وصيت نامه شهيد ولي الله چراغچي مسجدي
مسلم و تسليم هستم و شهادت مي دهم به خداوند "حي لا يموت واحد، رحمان و رحيم و .... محمد (ص)، بهترين برگزيده از يك صد و بيست و چهار هزار رسولش و علي (ع) وصي بر حقش و يازده فرزند علي (ع) از فاطمه (س) كه همگي برحقند و اما تنها حجت خدا مهدي(عج) است كه به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانيت) نشسته است.
قال الحسين (ع) "ان الحياه عقيده و الجهاد و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الكافرين"
درود خدا به امام عزيزم كه ما را آگاهي بخشيد و در هر فرصت براي پاك كردن زنگار نيتها پرداخت تا فقط براي خدا باشيم و رحمت خدا بر شهداء باد كه به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را .

وصيت نامه شهيد سيد كريم حسيني
بارالها به جبهه آمدم تا تكليف خود را ادا كنم و از من راضي باشي، اما افسوس كه نتوانستم مأموريت خود را به نحو احسن انجام دهم كه به تو نزديكتر شوم و از من راضي باشي. همسر عزيزم از بچه ها به خوبي نگهداري كن و آنها را در راه فراگيري علم و دانش ياري نما و مرتب آنها را به مساجد ببر تا فرد مفيدي براي جامعه ي ما باشند.

وصيت نامه شهيد بهرام حق نجات
خدايا از تو مي خواهم كه مرا ياري كني تا در راه تو قدم بردارم همانطور كه خداوند مي فرمايد هركسي در امور بر خداوند توكل نمايد.او برايش كافي است و حال اگر بنده گام در راه جهاد با كفار گذاشت هرگونه سرنوشتي كه پروردگارش براي او تعيين نمايد تفاوتي ندارد ما مي رويم تا وظيفه خود را انجام دهيم و نتيجه آن براي ما مهم نيست كه چه بر سر ما خواهد آمد انشاالله كه خداوند قبول نمايد.

وصيت نامه شهيد حسين حدادي
سلام بر مهدي (عج)
سلام بر نايبش امام خميني ،سلام بر شهيدان و درود بر تمام مسلمين جهان، مادر وپدر عزيزم اگر شهيد شدم برايم گريه نكنيد چون من خود مي خواستم و وظيفه ام بود. خدا من را به شما داد وظيفه شما بود كه مرا تربيت كنيد و كرديد ،پس ناراحت نباشيد .پيام من به ملت ايران اين است كه با گروهك هاي منافق بجنگيد و نابودشان كنند و راه شهيدان را ادامه دهند. پيام من به دولت اين است كه امام و شخصيت هاي مملكتي را از هر نقطه حفظ كنند تا ريشه آمريكا كنده شود . تمام ملت بايد گوش به فرمان امام باشد زيرا كه نائب امام زمان است .اميدوارم كه تا به حال گناهي كرده ام خدا مرا ببخشد و مرا جزء ياران امام زمان گرداند....
عاشقم عاشق روي مهدي
شيفته ام شيفته روي مهدي
اي صبا از سر كوي مهدي
برمشامم برسان بوي مهدي

وصيت نامه شهيد بهنام خرم بخت
"خدايا! تو را به حسين قسم مي دهم كه ما را از فيض شهادت محروم نفرما، پدر و مادرم از شما مي خواهم كه بعد از شهادت من براي من گريه نكنيد، بلكه به مظلوميت آقا اباعبدالله الحسين (ع) در روز عاشورا فكر كنيد دوستان و آشنايان و دانش آموزان شما را به شهداي كربلا قسم مي دهم كه يك لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهي از منكر غافل نباشيد، كه اگر خون شهداي كربلا و پيام زينب (س) نبود، امروز اسلام و قرآن در عالم پيشرفت نمي كرد در پايان از همه شما حلاليت مي خواهم و از شما تقاضا دارم كه امام عزيز را تنها نگذاريد..."

وصيت نامه شهيد محمود خادم سيدالشهدا
... باور كنيد كه شهادت از عسل شيرين تر است اگر در بطن كلمه شهادت برويد متوجه خواهيد شد كه چقدر كشته شدن در راه خدا شيرين است. برادرم احمد روح من در انتظار فداكاري توست تو مانند يك مسلمان واقعي زندگيت را وقف خدمت به اسلام كن.

وصيت نامه شهيد محمود اعتصامي
به دستورات امام خميني (ره) عمل كنيد، به مسايل معنوي و حضور در نماز جمعه اهتمام فراوان داشته باشيد و از زنان و مردان جامعه مي خواهم به حدود الهي و فرامين اسلام و قرآن عمل نمايند.
پدرجان يك چيز از شما مي خواهم شما در حقم دعا كنيد كه به آرزويم برسم.

وصيت نامه شهيد سيد حسين روح الامين
اي عزيزان از مال دنيا دست برداريد و به خدا فكر كنيد، ما از خاك آمده ايم و به خاك بازمي گرديم، هرچه هست، دست خداست و هرچه صلاح او است همان است، خداوند در اين دنيا بسيار آزمايش خواهد كرد. اين نعمتها را براي آزمايش ما قرار داده است مواظب باشيم كه از اين آزمايشات سربلند بيرون بيائيم. اي دوستان به دنبال شناخت اسلام برويد اگر اسلام را شناختيد، اگر امام (ره) را شناختيد، به آنچه كه مي خواهيد مي رسيد، به خدا فكر كنيد و به فرداي قيامت، به آن آتش جهنم و نعمتهاي خدا در بهشت، دست از مال دنيا و هواهاي نفساني برداريد...اي مردمي كه در صحنه هستيد به گلزار شهدا برويد و از اين عزيزان درس بياموزيد. و فرزندان خود را چون اينان بزرگ كنيد، در نمازجمعه ها مرتب شركت كنيد، نه فقط به عنوان يك نفر حاضر در نماز به خطبه ها گوش كنيد راه و روش اسلام را ياد بگيريد و سعي كنيد در سياست دخالت كنيد و ببينيد در مملكتتان چه مي گذرد.
من نمي دانم چه بگويم چون مي دانم دنيا هيج ارزشي ندارد و تنها سفارشم اين است كه دست از ياري امام (ره) برنداريد و در جنگ شركت كنيد به مستضعفين كمك كنيد و دست نوازش بر سر آنان بكشيد....

وصيت نامه شهيد حميد رشيدي
...آيا مردم چنين پنداشته اند كه به صرف اينكه گفته اند ايمان آورده ايم رهاشان كنند و بر اين دعوي امتحانشان نكنند؟
اي كسانيكه ايمان آورده ايد جهت چيست كه براي جهاد در راه خدا به خاك زمين دل بسته ايد؟آيا راضي به زندگي دنيا عوض حيات آخرت شديد به متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندك و ناچيز است.پس ار عرض سلام بر حسب وظيفه اي كه مي باشد چند سطري به عنوان وصيت مي نويسد البته وصيت نامه شهيد همه مانند بهترين نوشتجات عرف است و چيز تازه اي براي نوشتن ندارم بنده با عقيده كامل بدين راه قدم گذاشته و به كمال آگاهي آن را دنبال كرده ام.از آنجا كه دنيا محل امتحان است و در اين چند روز زندگي كه به لحظه اي مي ماند انسان به بوته آزمايش گذاشته مي شود.اگر بخواهيم عاقبتمان سعادتمندانه باشد بايد از اين آزمايش سرافراز بيرون آئيم با هم موجب سرافرازي خود و هم خداوند باشيم كه خداوند به بندگان پاكش مباهات مي كند و خوشا به حال شهيدان كه مي فرمايند بالاتر از هر چيزي، چيزي مگر اينكه كسي به مسلخ عشق رفته و شهيد شود كه بالاتر از آن چيزي نيست.برادران و خواهران خدا را شكر كنيد كه در اين عمري كه خدا گرفته ايد شاهد چنين تحويل عظيمي بوديد. قدر اين انقلاب را بدانيد و از آن مراقبت كنيد و به متاع قليل دنيا دل نبنديد كه شما را منحرف و بر زمين مي زند .
قانون اساسي و نظام اين جمهوري كه گفته و خواسته شهيدان، نگهداري و پاسداري از آن بوده را سبك نشماريم و گرامي بداريد واقعاً شرم دارد كه اين شهدا را ببنيم و ولي مدافع اين انقلاب نباشيم .اگر خود را آماده كرده ايم بايد بدانيم كه آخرت خود را فروخته ايم واگر در اين دنيا قدري پايبند به د?ن خود بوديم، بهره را در آخر خواهيم بود و اگر دين نداريم لااقل بايد آزادمرد بود ... اين بنده در طول عمر خود نتوانستم هيچ خدمتي انجام دهم و در اعمال خودم عمل مثبتي نديدم و فقط كوله باري از گناه بر دوش دارم كه مي دانم فقط شهادت در راه او اگر مقبول گردد مي تواند اين گناهان را بشويد و اميد داشتم كه در طول اين زندگي بتوانم هرچقدر كم و كوچك خدمتي كنيم تا لااقل كمي از وظيفه اي كه به دوش داريم و وظيفه هر انساني اگر بخواهد آزاد باشد و سعادتمند ياري دين است انجام داده باشم اما افسوس كه خود را خيلي بدهكار مي بينم و واقعاً در جا زده ايم و حال كه خود در صف مجاهدين في سبيل الله جا زده ام مي خواهم خداوند به آبروي اين سلحشوران نظر خودش را از ما راضي گرداند و از او مي خواهم مرگم را شهادت راه خودش قرار دهد ... چند خواسته دارم كه مي خواهم اگر ممكن بود رعايت شود اگر خداوند ما را قبول كرد و مهر بازگشت نزد هيچ خواسته اي از دولت و مردم نداشته باشند.....دوم صبر پيشه كنند و طريق حضرت زينب (س) را پيشه كنندو سوم اينكه از دوستان به خصوص دوستان نزديك مي خواهم ... از كسانيكه با آنان رابطه داشته ام حلاليت بطلبند...

وصيت نامه شهيد جواد جليلي
بسم الله الرحمن الرحيم
درود خداوند متعال بر تو باد اي رهبر عالي قدر و بزرگوار سلام شهيدان ايران ...حسين جان! جوانان ما در جبهه ها به ياد تو سينه هاي خود را جلوي گلوله هاي سبك و سنگين قرارمي دهند و جان خود را مي دهند پروردگارا من مي دانم تو ما را خلق كردي و تو به ما جان داده اي....خداوندا مرا ياري كن اگر تو ياري نكني ياوري جز تو ندارم و اي مردم مسلمان اين خون پاك شهيدان است كه پيچ و خم قلاب را صاف و هموار مي كند كه شايد با ريخته شدن اين خونهاي پاك كساني كه در ناداني هستند بهراه الله نماينده شوند و از شما مردم مسلمان و دوستان و آشنايان تقاضا مي كنم كه با انقلاب به حالت سستي برخورد نكنيد انقلاب هدف بزرگي را دنبال كرده است و از شما مي خواهم كه جلوگيري از فرزندان خود نكرده و بگذاريد راهي راه مي خواهند بروند و اگر كسي مانع از رفتن فرزندش به جبهه هاي جنگ شود به خدا قسم مسئول است..... خدايا تو را شكر مي كنم كه به من قدرت تشخيص حق از باطل را دادي و خدايا تو را شكر مي كنم كه رهبرم را شناساندي كه به من چنين پدر و مادري دادي خدايا تو را شكر مي كنم كه مرا در ناداني نميراندي مادر عزيزم مي دانم كه شما را اذيت كردم و براي شما نتوانستم فرزند خوبي باشم.... بعد از مردن من حجله اي براي من مگذاريد چون درنزد خدا هيچ ارزشي ندارد گل بر سر قبرم نياوريد چون اين گلها بعد از 2 يا 3 روز پلاسيده مي شوند مرا در بهشت زهرا (س) دفن كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
58/4/1361 جواد جليلي

وصيت نامه شهيد ناصر جام شهرياري
...و تو اي خداي بزرگ كمكم كن كه جزء هدايت يافتگان باشم و نصرتم ده كه با دشمنان دين تو ستيز كنم. ...اي مسلمانان از همه قشر بدانيد كه وظيفه شرعي است كه از ولي امر مسلمين اطاعت كنيد. ...خدايا ياريمان كن تا از اماممان پيروي كنيم، و در خط امام كه همان خط اسلام است، باشيد. ...اي ملت بيدار ايران هوشيار باشيد و نگذاريد تاريخ تكرار شود، حال كه جنگ به نفع جمهوري اسلامي ايران پيش مي رود، همانهايي كه با امام علي (ع) گفتند كه مالك را برگردان، ما با قرآن نمي جنگيم، (در اينجا هم اين كار را نكنند) متأسفانه همين كار را كردند. ...قرآن و اسلام در ايران پياده مي شود، (اجرا مي شود) نه در حزب بعث صدام. ...آري در زمان دودمان ننگين پهلوي سرمان در لاك خودمان بود، و هيچ توجهي نداشتيم، كه بر ما و مكتب ما چه مي گذرد و باز خداوند بر ما منت نهاد و رهبري از سلاله محمد (ص) خميني اين مرد بزرگ، مرد با تقوا، اين اسلام شناس واقعي را ولي امر و رهبر و پيشواي ما كرد. ...اي آمريكاي خونخوار كه خون همه محرومان در سراسر گيتي به دست تو و يا جيره خوارانت مي ريزد، به ياري حق و همت امت اسلامي ديگر عمرت به پايان رسيده است و تو را در جهان كه رسوايي رسواتر خواهيم كرد.تو كه هر روز در جنوب لبنان و السالوادور خونها مي ريزي و سازمان حقوق بشرت در خواب خرگوشي فرو رفته است.

وصيت نامه پرويز خياميان
درود به رهبر عزيز ،قلب ملت ايران به نام الله در هم كوبنده ظلم و ستم. به نام خدائي كه به ما شعور داد تا خوب را از بد و زشت و پليد را از زيبا تميز داده و يكي را انتخاب كنيم. تقاضا دارم دخترم (صفورا) تا كلاس ششم ابتدايي فقط و فقط درس اسلامي خوانده و بعد قرآن ياد بگيرد و كاملاً اسلامي تربيت شود كه اين بزرگترين آرزوي من است. از همسرم و خانواده ام تقاضا دارم اگر در راه شهيد شدم در مرگ من گريه نكنند بلكه شادي بكنند تا روح من شاد گردد، اگر شهيد شدم جنازه مرا در اصفهان دفن كنيد. فرزند مرا نزد امام امت رهبر كبير انقلاب، پدر عزيزم خميني بت شكن ببريد تا دست بركتش را به صورت او كشيده و براي آنها دعا نمايند، والسلام ،پايدار ارتش جمهوري اسلامي ايران، پاينده ايران، و برقرار باد جمهوري اسلامي ايران.

وصيت نامه شهيد اكبر چاجي
براي اسلام و انقلاب تبليغات زيادي بكنيد تا نداي اسلام و اسلام طلبي به اقصي نقاط جهان برسد در اشاعه و گسترش فرهنگ اسلامي تلاش لازم را بنماييد و از هيچ كوششي دريغ نكنيد هميشه گوش به فرمان امام امت و مسئولين كشور باشيد".

وصيت نامه شهيد سيد عباس جولايي
....برادرانم! به ريسمان الهي اعتصام كنيد و آن را رها نسازيد ،هرچه به كلاس بالاتري از ايمان برويم درسهايمان مشكل مي شود و درس امتحانات مشكل تر و شيطان هم تلاشش بيشتر مي شود. مبادا پس از چند صباحي تحمل درد و رنج و زحمت در راه خداي بزرگ به دره نيستي سقوط كنيم، قرآن زياد بخوانيد و سعي كنيد زمانيكه خداوند با شما صحبت مي كند ترجمه تحت اللفظي آن را بدانيد .تقوا تقوا اساس كار است اگر تقوا نباشد اكثر عبادات به خاطر غير خدا مي شود، نماز را طوري بخوانيد كه بدانيد با خدا چه مي گوييد مبادا عباداتمان بندي باشد كه ما را از راه سعادت بازدار بدين واسطه كه فكر كنيم خيلي آدم خوبي هستيم عبادات ما بايد پله اي براي صعود ما به درجات و كلاسهاي بالاتر باشد.

وصيت نامه شهيد هدايت الله ثمرمند
"اينجانب براساس عقيده اي كه نسبت به اسلام و مكتب شهادت دارم با عزمي راسخ و اراده اي آهنين عازم جبهه شده ام.تا دين خود را نسبت به اسلام ادا كنم چون موقعي كه شهادت باعث سعادت ماست، افتخار شهيد شدن در راه اسلام را داريم"

وصيت نامه شهيد حسين ثامني
اي مسئولين توجه داشته باشيد امروز مسئوليت حفاظت از خون شهيدان در درجه اول به عهده شماست مبادا بين صحبت و رفتارتان با اين ملت شهيدپرور با مقامات بالاتر فرق كند. خود را عاقل و متعهد و حافظ اسلام و ديگران را بدخواه و جاهل ندانيد، در خود بيشتر دقت كنيد، مبادا جلوي خدمت مخلصان را بگيريد.
دقت كنيد با نيروهاي مخلص بسيج جزء با منطق و دليل به هيچ زبان ديگر سخن نگوئيد.
شرمنده دوستان شهيدم و درگه حق تعالي.
28/12/63

وصيت نامه حسين ترك
از مردم شهيدپرور مي خواهم كه هميشه در صحنه باشند ،ابرقدرتها بدانند مردم ايران هميشه در صحنه هستند و نمي گذارند كه خللي بر جمهوري اسلامي وارد شود. ابرقدرتها بدانند كه ما مردم ايران با جان و دل انقلاب را پذيرفتيم و آن را تا پايان جان حفظ خواهيم كرد. من از مردم مي خواهم رهبر و ولي فقيه را تنها نگذارند و به دستورات ايشان عمل كنند.از خواهران خود مي خواهم كه حجاب اسلامي را رعايت كنند و از برادرانم هم مي خواهم كه ادامه دهنده راه شهدا باشند و از پدر و مادرم هم مي خواهم كه اگر مي خواهند براي من گريه كنند براي غريبي امام حسين (ع) گريه كنند.

وصيت نامه شهيد نادر پوربندري

بر شما جنگ و جهاد واجب شد در حالي كه اين فرمان بر شما گران و سنگين و مورد كراهت شماست، ولي بدانيد كه چه بسا چيزي را كه ناگوار و مكروه مي دانيد در حقيقت به نفع شماست.بالعكس شما مي پنداريد كه شهيدان راه خدا مرده اند نه، بلكه زنده به حيات ابدي هستند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود.

وصيت نامه شهيد رحيم تركان
مردان و مؤمنان بزرگ خدا كساني هستند كه به عهد و وفا پيمان بستند و حتي به بهترين درجه يعني شهادت رسيدند و اينجانب سوگند ياد مي كنم كه سعادت خويش را نمي يابم مگر در پيمودن خط خونين اباعبدالله الحسين (ع) كه راه تمامي شهداي انقلاب اسلامي است .
پدر و مادر عزيزم بدانيد و مطمئن باشيد كه امروز در راهي جاودانه گام نهادم كه انتهاي آن حضرت بقيه الله الاعظم قرار دارند ،انسان بايد از دنيا و زندگي پر مشقت آن كه موجب مي شود انسان غرق در گناه بشود رهايي پيدا كند و راه جهاد در راه خدا را پيش گيرد وليكن جهاد در راه خدا بايد حسين گونه باشد مردم شهيدپرور تقو را فراموش نكنيد و تقوا پيشه كنيد، پيرو خط ولايت فقيه باشيد و هر كاري مي كنيد فقط براي رضاي خدا باشد. اخلاص در عمل پيشه كنيد انشاالله خداوند ما را در زمره شهداي صحراي كربلا قرار دهد و ما را با حسين بن علي (ع) محشور گرداند .
در پايان از همه آشنايان و دوستان و همكلاسيها حلاليت مي طلبم.

وصيت نامه شهيد محسن پورقاسمي
"كساني كه به ولايت امام اعتقاد ندارند بر جنازه من حاضر نشوند، سلام مرا به رهبر عزيزم، پدر يتيمان برسانيد و به خانواده شهدا بگوييد كه تا آخرين قطره خونمان صحنه هاي نبرد حق عليه باطل را ترك نخواهيم كرد، و با خداوند پيمان مي بنديم كه در تمام عاشورا و كربلاها، حسين (ع) زمان را تنها نگذاريم، و سنگرها را خالي نخواهيم كرد و تا هنگامي كه پرچم لااله الا الله در تمام جهان به اهتزاز درنيايد و احكام اسلام و قرآن در زير پرچم توحيد و اسلام به اجرا درنيايد ساكت نخواهيم نشست.

وصيت نامه شهيد حسام اسماعيلي فرد
اگر شهادت نصيبمان شد، آن را دودستي مي گيريم و خدا كند زانوهايمان سست نشود. شهادت چيزي نيست كه نصيب هركس بشود هركس كه شهيد مي شود به كمال رسيده است، شهداي شما نمرده اند بلكه زنده اند و ناظر اعمال شما هستند.

وصيت نامه شهيد محمد علي توانگر
"خواهرم! شما با حجاب و برادرم!شما با براداشتن سلاح، از امام و جمهوري اسلامي كه حاصل خون بهاي شهيدان است دفاع كنيد.همچنان كه من با خونم نمي گذارم دشمن به همين آساني به ايران اسلامي تجاوز نمايد".

وصيت نامه شهيد محمدرضا رودسر ابراهيمي
شهادت، حد نهايي تكامل يك انسان است، شهادت بالاترين آرزوهاست، چه زيباست لحظه اي كه تفنگ از زمين كنده مي شود و به سوي دشمن نشانه مي رود، چه زيباست لحظه اي كه دشمن را ذليل و خوار به اسارت مي گيرد و چه شيرين است آن هنگام كه در خون خود مي غلتيم و با شهد شهادت سيراب مي شويم. اگر من كشته شدم راهي بود كه با ميل خود آمدم.....

وصيت نامه شهيد علي زارعي
به نام كسي كه هستي را آفريد سخنم را با نام او آغاز مي كنم و اين آخرين پيام من است به تمامي عزيزانم كه مرا مي شناسند و به كساني كه مرا دريافتند و مرا به عقل خود ديوانه پنداشتند. پدر و مادر عزيزم! فرزند شما آگاهانه قدم در راه پاسداري از انقلاب اسلامي گذاشت. پدر و مادرم! شهادت وديعه الهي است كه از جانب خداوند تبارك و تعالي براي آن كساني كه لايق هستند مي رسد و اين شهادت ها است كه باعث مي شود احكام اسلام و انقلاب پيشرفت بكند. مذهبي كه ما مسلمانان داريم مذهب شهادت است و اسلامي كه ما در راه آن آمده ايم مي خواهد انساني عادل و كامل به تمام معني بسازد. همانطوريكه در نهج البلاغه آمده است اكرم الموت قتل في سبيل الله شرافتمندانه ترين مرگها شهادت در راه خداست. خواهرانم و برادرانم! همچون حضرت زينب (س) و حضرت امام سجاد (ع) پيام خون شهيد را به همه برسانيد كه مذهب ما مذهب شهادت است. ما چون خدا داريم همه چيز داريم. هيچ وقت خدا را فراموش نكنيد و در هيچ شرايطي از خط امام فاصله نگيريد گرچه دشمن تشنه به خون گلوي ماست. كشته شدن در راه حق آرزوي ماست. وصيت مي كنم شما را ]كه[ دنباله رو آيه ي "يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم " باشيد عبادت خداوند را از ياد نبريد؛ عبادتي كه همراه با جهاد در راه خدا باشد ارزش نماز را بدانيد. نماز جماعت را بخوانيد همانطور كه حضرت علي (ع) مي فرمايد:"كه ما بين كفر و ايمان هيچ فاصله اي نيست جز نماز."

وصيت نامه شهيد رسول زينعلي
خداوندا تو را شكر مي كنم كه مرا به دين خود هدايت كردي و از نعمت جهاد بهرهمندم ساختي تا بتوانم تو را بهتر بشناسم و از مشكلات و سختي ها راحتم ساختي تا به درگاهت نزديك تر شوم.
خدايا اگر در اين راه تقصير و كوتاهي شده است كه مي دانم شده و وظيفه ام را به خوبي انجام نداده ام مرا ببخش و مورد فضل و كرم خود قرار بده. از پدر و مادرم مهربان خودم كه زحمات فراواني را در راه تربيت من كشيده اند نهايت تشكر را مي كنم هرچند كه اگر به تعداد ريگهاي بيابان به آنها نيكي كنم نمي توانم حقشان را ادا كنم .
وصيتم به امت شهيدپرور اين است كه همان طور كه قبلاً در خط امام بوديد سعي كنيد كه هميشه پشت سر او حركت كنيد و اوامر او را به گوش جان بشنويد زيرا اكنون رهبر ما نائب بر حق امام زمان (عج) هستند و لازم است كه در اين زمان كه در غيبت كبري به سر مي بريم از ايشان پيروي كنيم چنانكه ولايت او ولايت امام زمان (عج) و اميرالمؤمنين (ع) مي باشد از خداوند متعال مي خواهم كه هميشه ما را از پيروان و شيعيان حضرت علي (ع) قرار بدهد.

وصيت نامه شهيد سيد محمد سادات
در راه خدا با آنان كه به جنگ و دشمني شما برخيزند جهاد كنيد ولي ستمكار نباشيد كه خدا ستمكاران را دوست ندارد. در مراسم نماز جماعت و جمعه شركت فعال داشته باشيد و در نمازهايتان براي رزمندگان اسلام و امام امت و براي ظهور مهدي (عج) دعا كنيد و افتخار كنيد كه در راه خدا و براي اسلام جهاد كردم و كشته شدم مبادا شما با شهادت و يا كشته شدن من ناراحت باشيد.

وصيت نامه شهيد حميدرضا زرچيني
حقير حميدرضا زرچيني (كربلايي) فرزند محمد، شماره شناسنامه 3467، متولد 1340 تهران ،هم اكنون اين وصيت نامه را در كمال عقل و شعور به رشته تحرير درمي آورم و اعتقادات خود را به مباني قرآن و سنت محمد (ص) و اهل بيتش و نظام جمهوري اسلامي ايران ابراز كرده و به دين اقرار مي كنم:"اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان عليا ولي الله" نيز اعتقاد دارم به رجعت ... و هم اكنون در اين برهه از زمان ،نداي هل من ناصر ينصرني از زبان پير عشق، تقوي مجسم ،ملكه در قالب انسان ،سالك جماران و به قولي كه بر حق هم گفته اند، نداي حسين زمان به گوش مي رسد و جوانان حزب الله يا جندالله ،به اين ندا لبيك مي گويد .وصيت به پدر و مادرم و امت شهيدپرور و ايثارگر ايران، پدر و مادر عزيز و مهربانم! همانطور كه 20 سال پيش خدا مرا به شما به امانت سپرد و شما مرا بزرگ كرديد و الحق كه از هيچ كوششي دريغ نكرديد و درآن هنگام مرا با قنداق سفيد بستيد، هم اكنون صاحبش امانتش را مي خواهد و شما با همان دستها مرا با پارچه سفيد (كفن) به صاحب اصليش بازگردانيد.... اما امام، به والله قسم امام يك نعمت الهي است و ما حزب اللهيان تا آخرين قطره خون خود را ،در راه هدفش كه همان مكتب محمد (ص) است ،نثار مي كنيم. او از سلاله پاك حسين (ع) و ابراهيم ثاني است، برادران و خواهراني كه عاشق اين مكتب هستيد ،خود را با كتابهاي اسلامي كه صدها فقيه و فيلسوف و عالم زحمت كشيده اند ،انس دهيد و با آنها دست دوستي دهيد. ...اطيعو الله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم،به تبليغات عوامل خارجي شرقي و غربي گوش فرا ندهيد و از سازمانهاي بين المللي همچون سازمان ملل متحد صلح نوبل، عفو بين المللي و كليساي واتيكان خوف به خود راه ندهيد، چه پروندهاي اين سازمان همه تاريك و كثيف است .... وصيت مي كنم بر سنگ قبرم نوشته شود:"عشاق اگر لقاي تو را آرزو كنند، بايد ز خون خويشتن اول وضو كنند"
24/2/1361

وصيت نامه شهيد الطفات شرافتي
هر لحظه احساس مي كنم ديگر اين روزها، آخرين لحظات زندگي من باشد و آنچنان كالبد وجودم لبريز از عشق و محبت او مي شود كه گمان نمي كنم حتي در ميان آتش جهنم هم لحظه اي چشم اميدم را از آن مبدأ فيض و اميد، از آن سراسر رحمان و رحمت بربندم.
فكر نمي كنم هيچ وقت عنايت او را نسبت به خودم، چه آن وقت كه اراده اش به خلقتم قرار گرفت و چه در لحظه هاي زندگي خود فراموش كنم. توصيه پيامبر اكرم (ص ) كه مي فرمايد:" در ميان شما 2 چيز قرآن و سنت(عترت) به امانت گذاشتم" فراموش نكنيد حضرت امير (ع) فراوان ما را به تقوا و نظم در امور، اغتنام فرصتها سفارش نموده اند، توجه به عمل اين سه مطلب به طور حتم در سرنوشت ما موثر است.
تا مي توانيد معلومات خود را نسبت به قرآن و به طور كلي اسلام بالا بريد، از آن مهمتر اين كه بر دانسته هاي خود جامه عمل بپوشانيد. توكل به خدا نماييد و از دعا، ذكر و زيارت و استعانت جوييد. سعي كنيد تمام امور زندگي خود را در پوشش نظام ولايت فقيه درآوريد و جهت زندگي خود را از او الهام گيريد.

وصيت نامه شهيد مهدي سلطاني
دست از ولايت فقيه و روحانيت مبارز برنداريد و به سخنان امام گوش دهيد كه مانند سخنان حضرت مهدي (عج) مي باشد. منافقان را به شدت سركوب كنيد. مادرم مگر من از علي اكبر و قاسم و ديگر شهداي كربلا عزيزترم، پس براي آنها گريه كنيد و شما برادرانم خواهشمندم كه راه مرا دنبال كنيد.

وصيت نامه شهيد احمد زاج شور
از تمامي برادران و خواهران مي خواهم كه راه ولايت فقيه كه همان راه خداست را ادامه بدهند . برادران در جبهه شركت كنيد و نگذاريد بعثيان برادران همخون ما را به شهادت برسانند و در راه اسلام با منافقان كوردل و از خدا بي خبر مبارزه كنيد.

وصيت نامه شهيد عبدالقادر سليماني
اي امت شهيدپرور ايران! از شما تقاضا دارم كه اتحاد خود را حفظ نموده و در جلسات مذهبي به ويژه دعاهاي كميل و توسل و نماز جمعه و جماعت شركت كرده و پشتيبان روحانيون و ارگانهاي انقلابي باشيد.

وصيت نامه محمد هادي فضلي
...با سلام و درود بيكران بر يگانه منجي عالم بشريت و نائب بر حقش امام خميني و با سلام و درود بيكران برخانواده هاي معظم شهدا و مجروحين و معلولين و اسراي جنگ تحميلي عراق و ايران ، پدر و مادرم از اينكه مرا پرورانده اند و زحمات طاقت فرسايي در طول زندگي من متحمل شده اند، از اينكه نتوانستم براي آنها فرزندي مثمرثمر باشم ،براي آنها از خداوند متعال شفاي عاجل وشاياني مي طلبم.... چنانچه اگر شهيد شدم در مرگم كمتر ناراحت باشيد و دوست دارم هر شب جمعه با خواندن يك آيه قرآن تسلي بخش روح من باشيد . هرچند نتوانستم خواسته هاي شما را برآورده سازم و زندگي لذت بخشي را به كشته شدن در راه خدا ترجيح دادم.
شعله اي بي ثمرم بهتر كه خاموش كنيد
رفتم از شهر شما ديگر فراموش كنيد

وصيت نامه شهيد بهروز غلامي
بهترين دعا دعاي كميل است اين دعا خيلي برايم تحسين انگيز و دل نشين است. سپاه بازوي ولايت فقيه است و تداوم دهنده انقلاب اسلامي در جهان است. با شكست صدام جنگ تمام نمي شود بلكه جنگ تا بعد از شكست عراق ادامه دارد پس ما بايد خود را براي نابودي اسرائيل آماده كنيم.

وصيت نامه مهدي عاصي تهراني
بسم الله الرحمن الرحيم
خدايا تو خود مي داني كه دلم مي خواست كه در راه رضاي تو قدم بردارم كه در قالب اوقات برنداشتم، به خاطر اينكه نمي دانستم و باز عمل مي كردم، به اين دليل بود كه تو را نشناختم و نمي ديدم... خدايا هنوز هم نمي دانم اين خودم هستم كه اين جريده را مي نويسم يا نفس سركش و جاه طلب من است.
اي عزيز! اي ستار! اي غفار، با اين عقل و چشم ناقصم ذره اي از كرم و لطف و ستاريت تو را حداقل در خودم مي بينم كه من چه بوده ام و تو مرا چگونه نشان دادي، من چه كردم و تو پنهان كردي، من چه راهي را مي رفتم و تو نگذاشتي و بخشيدي و هدايت كردي... پس از شكر خداوند كه اين سعادت را نصيب من كرد كه در اين راه كه همانا راه انبيا و اوليا خاص خداوند است قدم برداشته و رهبر آنها باشم. و با تشكر از خانواده ام كه طوري عمل كردند كه من بتوانم در مسير زندگي چنين راهي را انتخاب كنم.
فرزندانم را خوب تربيت كنيد و خود نيز دنباله رو راه شهيدان از صدر اسلام تا انقلاب اسلامي ايران باشيد و امام (ره) را فراموش نكنيد. به حرف ياوه گويان توجهي نكنيد و با توكل به خدا بر دهان ياوه گويان بكوبيد به اميد زيارت كربلا و قدس عزيز. خداوند انشاء الله مرا در زمره شهداي انقلاب اسلامي قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمه الله بركاته

وصيت نامه شهيد رمضانعلي عبدي
مردم مسلمان! خط امام را ادامه بدهيد كه خط اصيل اسلام است. اين گروه ها نمي توانند براي شما پابرهنه ها كار كنند و اين شعار است كه مي گويند:"خلق" ...برادران و خواهران مسلمان به سخنان امام امت گوش دهيد. چون هر يك كلمه اش درسي است براي من و شما ....

وصيت نامه شهيد مهدي شمس
مادرم! خواهرم را خوب تربيت كن زينب گونه او را به اسلام و قرآن آشنا كن تا فرزدان حسين گونه او از دين اسلام دفاع كنند و راه شهيدان را ادامه دهند. مواظب اين گروهكها باشيد و راه شهيدان رجايي و بهشتي و شهداي محراب را ادامه دهيد زيرا كه آنها در راه اسلام و قرآن به دست همين بي خبران از خدا به شهادت رسيدند.

وصيت نامه شهيد علي سهرابي
....دست از حمايت پير جماران، خميني كبير برنداريد و تا آخرين قطره ي خون از اين انقلاب و از آرمانهاي شهدا دفاع نماييد. براي شهادت من گريه نكنيد زيرا شهيدان زنده اند و نيازي به عزاداري و گريه و زاري شما ندارند. آنان مهمان پروردگار خويش اند و نزد پروردگارشان روزي مي گيرند.

وصيت نامه شهيد حبيب الله شمايلي
چون هدف بزرگ و مسئوليتي كه به دوش امت ما افتاده و انتظاري كه محرومان دنيا از انقلاب ما دارند، عظيم مي باشد سختي، دوري، كمبود، نارسايي، و ساير عوامل طبيعي بود، ما بايد صبر و استقامت را از رسول الله (ص) و امامان معصوم (ع) آموخته، زيرا آنان به وعده خداوند ايمان و يقين كامل داشته اند، خداوندا انقلاب ما را تا پيوند آن با انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) مستدام بدار.

وصيت نامه شهيد مسعود صباغ
اي كسانيكه نداي ما را مي شنويد تا زماني كه دشمن نابود و مستضعفان جهان از زير سلطه ابرقدرت هاي جهان خوار بيرون نيامده و كربلا را بعثيان كافر رها نكرده و مكه معظمه آن خانه خدا و جاي عبادت و سياست آزاد نشده، همه ذليل هستيم، و تنها رمز پيروزي و رسيدن به اين هدف پشتيباني از ولي فقيه است مادر جان هروقت خواستي براي من گريه كني صدها بلكه هزاران شهيد گمنام و بي مزار و بي كفن گريه كنيد، كه صهيونيست هاي غاصب خون پاكشان را در بيروت به زمين ريختند ...... ببوسم دستت اي مادر كه پروردي مرا آزاد
بيا بابا تماشا كن كه فرزندت شده داماد
به حجله مي روم شادانه ولي زخمي به تن دارم
به جاي رخت دامادي لباس خون به تن دارم

وصيت نامه شهيد محمدحسن شصت پاره
...همانطور كه مي دانيم يكي از وظايف مسلمانان جهاد در راه خداوند است.جهادي كه پروردگار عالم در قبال انجام آن وعده بهشت در راه خداوند را داده است.و اكنون در اين زمان كه دين و ميهن مان مورد هجوم كفار قرار گرفته است ما هم وظيفه داريم طبق گفته رهبر بزرگمان امام خميني كه فرمود: از اين مملكت دفاع كنيد كه دفاع شما دفاع از مملكت و جهاد در راه خداست .... خانواده عزيزم.... من هم به عنوان يك سرباز كوچك اسلام، با آگاهي كامل به جبهه آمدم تا بلكه بتوانم وظيفه اي را كه خداوند به من محول كرده انحام دهم اگر در اين راه كشته شوم و اگر جنازه من تحول شما شد، مرا در كنار ساير شهدا در "شهيدآباد" دفن كنيد و اگر جنازه ام به دست شما نرسيد بدانيد كه قبر من قبر تمام شهيدان است آنجا براي من فاتحه بخوانيد.....خانواده عزيزم، من مقداري كتاب و پول دارم كه كتابهايم را به مسجد و يا به بچه هاي خودمان بدهيد كه انشاالله وقتي بزرگ شدند به عنوان يادگاري از آنها استفاده نمايند.... از پروردگار توانا خواستارم كه وجود امام خميني اين پير مجاهد اميد مستضعفين را تا ظهور حضرت مهدي (عج) در پناه خود محفوظ بدارد، مسلمين را بر كفار پيروز بگرداند و گناهان مرا ببخشايد. مرگ بر دشمنان اسلام، زنده باد پيروان اسلام، و جاويد باد دين مبين اسلام.
30/10/1360

وصيت نامه شهيد غلامحسين طالبي
خدايا تو را شكر كه به من منت گذاردي و من را در جوار مجاهدان راهت قرار دادي، خدايا چقدر نعمت ها كه به من دادي نتوانستم شكرگذار باشم خدايا اكنون كه قلم در دست گرفته و وصيتي مي نويسم تو ميداني كه در قلبم و قلبها چه مي گذرد. خدايا تو مي داني كه من باور نمي كنم كه شهيد شوم. ليكن صفت رحمانيت و رحيميت تو اميدوارم كرد و همواره با در نظر گرفتن اين صفت است كه خود را آماده ي رزم و شهادت مي كنم. خدايا مرا ببخش و از تقصيرات و گناهانم بگذر. بگذار عاشقانه شهيد شوم و عاشقانه پاي در وادي عشق بنهم. خدايا اكنون كه بار شهيدان زنده تاريخ و بار حماسه آفرينان صحراي غريب كربلا و بار تمامي عزيزاني كه پيكرشان در زير گرماي خوزستان است و مادرانشان چشم به در دوخته و منتظرشان مي باشند و به اشك چشم خردسالانشان كه همواره سراغ پدر را از مادر گرفته و مانند رقيه حسين (ع) سراغ پدر را از خويشان مي گيرند خدايا تاكي به فرزندان شهيدان بگوييم كه، پدر در سفر است، خدايا تا كي بگوييم كه پدر رفته كربلا، خدايا تا كي بگوييم ما هم مي رويم كربلا، خدايا عنايتي و لطفي كن ما را و من را از زمزه ي شهيدان در خون غلطان قرار بده. آري خوشا به حال آن كساني كه رفتند و كلمه ي لا بر لب داشتند. لا به همه ي لذائد زندگاني، لا به هواي نفس، لا به احساسات مادر، لا به عواطف و لبيك به هل من ناصر ينصرني. حسين زمان خميني بت شكن گفتند: يا مهدي (عج) ادركني
سخن آخر ...
و اما در آخر كمك مي گيرم از مهدي سالم كه معلم آخر من بود، آري چه به جا مي گفت من عزادار نمي خواهم من پيرو مي خواهم خداوند همه تان را حفظ كند و توفيق عظمت به اسلام و قرآن را بدهد. اگر جنازه ام بدستتان رسيد مانند ديگر شهيدان دفن كنيد سعي كنيد قوانين دفن رعايت شود. حتماً بعد از دفن پدرم برگردد و سفارش مرا به حسين (ع) بكند و اگر جنازه ام بدستتان نرسيد يك قبر در بهشت زهرا(س) اختيار كنيد و همان را به اسم من برداريد. سعي كنيد قبرم را ساده درست كنيد چون در تيپ سيدالشهداء و در گردان علي اصغر (ع) شهيد شوم، لذا سعي كنيد در مراسم ختم روضه علي اصغر و مصيبتهاي وارده بر زينب (س) و حسين (ع) و فاطمه (س) شود. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار خدايا خدايا رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما خدايا خدايا مريضان و جانبازان انقلاب را شفا عنايت فرما خدايا خدايا اسيران اسلام آزادشان بگردان خدايا خدايا به خانواده شهدا اجر و صبر عنايت بفرما.
والسلام.


وصيت نامه شهيد سيد جمال طباطبايي
از ملت خواستارم كه حقشان را بر حقير ببخشند كه نتوانستم خدمتگزار خوبي براي آنها باشم اگر اشتباهي داشته ام خصوصاً افرادي كه با آنها سركار داشته ام عاجزانه مي خواهم مرا عفو كنند چون خيلي بر من حق دارند و از خداوند متعال اجر فراوان براي آنها خواستارم.

وصيت نامه شهيد مهدي ذوالفقاري
اي ملت به پاخاسته تا آخرين نفس در مقابل كفر و الحاد و نفاق بايستيد و آنان را نابود كنيد تا مسلمانان دنيا نفس راحت بكشند و بهتر خدا را عبادت كنند از خط ولايت فقيه كه ادامه دهنده ي راه پيامبران و امامان است قوياً حمايت كنيد.

وصيت نامه شهيد غلامرضا صادق زاده
به نام آنكه شكافنده شب مي باشد و از ميان تاريكي نور را مي آفريند، توصيه ام را به تمام شاهدان حال و آينده تاريخ با آيه اي آغاز مي كنم كه در آن با كساني كه در راه خدا جهاد مي كنند و كشته شوند وعده بهشت داده شد و آينده اي روشن براي آنان ترسيم شده است.كاش در خور لياقت چنين مركي را مي ديدم و مي دانستم كه در راه خدا شهيد خواهم شد..... توصيه اول و بزرگ من اين است كه امت اسلامي ما به هيچ وجه دست از اسلام و قرآن و امامان و ولايت فقيه برندارند كه همانا عذاب عظيم خداوندي بر انان واجب خواهد شد. روحانيت پيرو ولايت فقيه را ارج گذاريد كه در صورت تضعيف اين پيروان و مروجان اسلام ضربه اي به اسلام خواهد خورد كه جبران آن بسيار سخت خواهد بود سعي تان اين باشد كه انقلاب اسلاميمان را ياري كنيد و به شعارهاي ميليوني خود جامه عمل بپوشانيد. پدرو مادر عزيز! اميدوارم در رفتن من نمونه كامل يك مسلمان معتقد به الله باشيد كه هيچ گاه در اعاده امانت از خود بي تابي نشان نمي دهند. همسرم نيز بداند و مي داند كه وظيفه سنگين زينب گونه بر دوش اوست كه اراه اي چون كوه مي خواهد و عزمي پولادين تا ادامه راه ناتمام، ولي روشن مرا با دليلي امام و همراهي از شهيدان زنده انقلاب خداوندا تمامي گناهان مرا كه خوب برآمدن واقفي و واقفم ببخش و از تو طلب مغفرت مي كنم اميدوارم تا لحظه آخري كه در اين دار فاني خواهم بود، دو جبهه حق و باطل را به خوبي تفكيك نمايم و ذره اي در ايمانم خلل وار نيايد، بيش از اين در اين مقال و اين دهن كور نگنجد.
30/8/1360 - 9 صبح

وصيت نامه شهيد احمد علي عسكري
پيامي كه نسبت به شما مردم عزيز دارم اين است كه وحدت كلمه را حفظ كنيد و دست از ولايت فقيه برنداريد. اگر فرمانبرداري نكنيد خدا اين نعمت بزرگ را از شما خواهد گرفت. خدايا مرا خالص گردان تا بدان فيض الهي كه همان شهادت است برسم.

وصيت نامه شهيد حسين ضامن
به منظور اداي دين خود به اسلام و مسلمين و لبيك گفتن به نداي امام امت تصميم گرفتم با توفيقات الهي جهت مبارزه با دشمنان اسلام به جبهه هاي نبرد عزيمت نمايم.

وصيت نامه شهيد حسين صفوي نژاد

نمي بينم اگر يكوقت خداي ناكرده خطائي از طرف من بوده و از روي ناآگاهي و ناداني ام بوده عفو نما??د و دعايم كنيد و طلب آمرزش از خداي بزرگ كه خدا گناهان و خطاهايم را ببخشد...
به هيچ وجه رضايت ندارم كه قطره اشكي بر مزارم ريخته شود، چرا كه خداي تبارك و تعالي در قرآن مي فرمايد:"و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون"
بارپروردگارا! دشمنان اسلام و كسانيكه زير چهره نقاب مذهب مي خواهند اسلام را با مكاتب مادي مخلوط كنند و ملت را دوباره به استعمار و سرسپردگي بكشانند ،رسوا و نابودشان كن.بهوش باشيد و نگذاريد كه اين گروهكها و ليبرالها قلب تپنده مستضعفين و محرومين دنيا را به درد آورند......خدايا امام زمان را در پناه خودت حفظ فرما....خدايا نائب بر حقش را تا ظهور مهدي سلامت و مستدام بفرما.... به خواهرانم سفارش مي كنم كه اگر من به شهادت نائل شدم آنها زينب وار وفاطمه گونه، راهم را دامه بدهند تا قسط و عدل الهي در تمام دنيا پياده شود.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

وصيت نامه شهيد غلامرضا صالحي
فرزندانم! آخرين بار سه روز پيش شما را ديدم، هجدهم تيرماه، آن موقع كه گفتم: آماده حركت به طرف جنوب باشيد، باور كنيد كه نتوانستم به چشمان مادرتان نگاه كنم، مادر خوبي داريد؛ بزرگ است بزرگ، فرزندانم! مريم، مرضيه، هاجر، عليرضا! در اين لحظات آخر، صورتتان را مي بوسم، به شما سفارش مي كنم كه با مادرتان مهربان باشيد. ان شا الله كه باعث افتخار اسلام و قرآن و آبروي پدر و مادرتان در دنيا و آخرت باشيد، براي شما آرزوي سعادت و خوشبختي مي كنم و هميشه دوستدار شما عزيزان هستم. همسر عزيزم! برايت از خدا آرزوي توفيق و خوشبختي در دنيا و آخرت دارم. از اينكه براي مدتي كوتاه در كنار هم بوديم و با خوب و بد ساختيم خوشحالم، ولي شادي و خرسندي ابدي وقتي است كه در بهشت برين و جهان ابدي در قرب الهي منزل كنيم. در غياب من به مسئوليت خود، تربيت و هدايت فرزندانمان بكوش و آنان را به نحوي تربيت كن و تحويل جامعه بده كه احكام و دستورات اسلام و قرآن بيان مي كند.
از تو مي خواهم كه براي اداره فرزندانمان و گذراندن زندگي حتي المقدور خود را به ارگان هاي دولتي وابسته نسازي، سعي كن آنان را مستقل از برنامه هاي عمومي تربيت نمايي، به فرزندانمان بياموز كه اگر روي پاي خود بايستند و آزاد زندگي كنند باعث پاكي روح و روان و استقلال در راه و رسم زندگي طبق اصول و احكام اسلام خواهد شد.
8/12/1365

وصيت نامه شهيد عبدالله غلامي
شهادت همچون ميوه اي است كه نمي توان آن را نارس از درخت چيد و سعادتي است كه خداوند نصيب بندگان خاص و مقربان درگاهش مي نمايد. نصيب كساني مي كند كه توانسته باشند از همه وابستگيها دل كنده و قلبشان فقط و فقط از عشق خدا مالامال گشته باشد. عاشقاني رنج مي برند كه خداوند آنان را زودتر به لقاء خويش نمي رساند زيرا آنان با تك تك سلولهاي بدن خود باور دارند كه مهمترين بهره برداري از اين دنيا، پرواز به سوي لقاء الله است. كوتاهترين راه جهاد، شهادت است و جبهه ميدان مبارزه است. شما ملت، پاسدار اين سرزمين سرخ و نگهبان راستين خط شهادت هستيد.

وصيت نامه شهيد محسن عينعلي
پروردگارا، در اين برهه از زمان در زير آسمان عظمتت همراه با ارواح مقدس شهدا به سرپرستي امام (ره) وصيت نامه اي مي نويسم، هرچه فكر مي كنم به جز گناه و معصيت باقي نگذاشته ام، و هرچه غير از اين بيان كنم ريا مي شود، چرا كه ندارم و اظهار مي كنم، اما رحمت خدا مرا اميدوار نمود. آنطور كه سعادت شركت در رزم با كفر را پيدا كردم، اصل وصيت من همين شهادتم است كه انشا ءالله خدا مرا مي آمرزد تا بتوانم با خونم از ارزش هاي والاي اسلام حراست كنم، با خونم از ولايت فقيه حمايت نمايم، با خونم از روحانيت هميشه مبارز و از قرآن و اهل بيت (ع) حمايت كنم، دنياي پست را بفروشم و به ارواح مقدس شهدا بپيوندم. ان شاء الله...

وصيت نامه شهيد ابوالفضل طيبي
"اين جمهوري اسلامي نعمتي است كه خداوند به ما داده است، ابرقدرت ها و عوامل آنها در خارج و داخل كشور هيچگونه آسيبي نمي توانند به انقلاب اسلامي بزنند. اين تنها ما هستيم كه با اعمال و رفتار خود مي توانيم اين نعمت را حفظ و يا خداي ناكرده از دست بدهيم. باور داشتم كه در جبهه ها پاكي وجود دارد و خصلت آن پاك كنندگي عناصر مخلص است. هميشه دنباله رو امام امت و ولايت فقيه و شهيدان باشيد و حرفهاي امام را گوش دهيد. نمازهاي خود را با جماعت بخوانيد. هر موقع به شهادت رسيدم مرا در كنار شهيدان بيرجند دفن كنيد".

وصيت نامه شهيد سيداصغر عالم مرتضوي
بسم رب شهداء و الصديقين ...آري برادران، مبارزان مسلمان با ساده ترين وسايل مي جنگند و حاضر نيستند يك روز ساكت بنشينند. ...اي امت قهرمان، همانطور كه امام فرمود شما با حركت خود جريان تاريخ را عوض كرديد و مي رويد تا اسلام را در جهان گسترش دهيد و مي رويد تا در دنيا افسار بردگي را از گردن مستضعفان پاره كنيد. اميدوارم در اين راه سستي به خود راه ندهيد واي به حال شما اگر از انقلاب اسلامي و از خون هزاران شهيد در طول تاريخ حمايت نكنيد. نگذاريد عده اي مزدور، جوانان عزيز ما و همسنگرانمان را فريب دهند، و با رهبران آنان قاطعانه برخورد نمايند و اگر طرفدارانشان هدايت نشوند. نگذاريد هركاري كه خواستند انجام دهند كه ناگهان مي بينيد كار از كار گذشته است بيشتر مخالفان اين انقلاب كساني هستند كه اسلام واقعي را با اسلام شاهنشاهي اشتباه گرفته اند.... اگر دقت كنيد مي بيند كه آنها درست راه شاه خائن رامي روند با اين تفاوت كه اينها وظائف مذهبيشان را از روي صداقت انجام مي دهند ولي شاه معدوم براي عوام فريبي چنين روشهايي را به كار مي برد من كه فرد ناقابلي هستم به شما توصيه مي كنم مواظب صحبت كردنتان باشيد، اظهار نظر دربارة اين حكومت با اظهار نظر درباره حكومت هاي ديگر فرق دارد.در موقع صحبت كردن نبايد وظايف اسلامي خود را فراموش كنيد چرا كه اين انقلاب و اين رژيم تداوم بخش راه پيغمبران و امامان است و آنهايي كه از روي هواي نفس حرفهايي مي زنند خدا آنها را نخواهد بخشيد. من شما را به وحدت و يگانگي دعوت و از انفاق و چند دستگي برحذر مي دارم و سفارش مي كنم هر حركت كوچك و بزرگي را كه انجام مي دهيد براي رضاي خدا باشد و انشا الله خودخواهي و براي نفس حرف زدن را در خود نابود كنيد... در آخر از خدا مي خواهم كشته شدنم را باعث پاك شدن گناهانم قرار دهد....

وصيت نامه شهيد محمد رضا عليجاني
در همه كارها خدا را مد نظر داشته باشيد كه خداوند بر همه كارها نظاره مي كند. براي ساختن جامعه بايد اول از خود شروع كرد تا بتوان جامعه را خوب ساخت در كارها و گفتارتان رعايت اخلاق اسلامي را بكنيد هميشه بايد حالت جذب كننده اي داشته باشيد. نه دفع كننده و هميشه بايد مواظب حركات منافقين باشيد.

وصيت نامه شهيد حميد شهيدي
امشب شب يازدهم عاشوراي حسيني است و اگر خدا توفيق بدهد ،من چند روز ديگر عازم جبهه جنگ يعني آماده جهاد در راه خدا و اسلام هستم. البته اگر لياقت آن را داشته باشم كه در راه اسلام جان بي ارزش خود را فدا كنم. من اين راهي را كه انتخاب كرده ام با دل و جان بوده به همين خاطر دلم مي خواهد كه اگر قابليت آن را داشتم و به درجه رفيع شهادت نايل آمدم نكاتي را ذكر كنم كه براي شادي روح من اين نكات را انجام بدهيد ،توجه كنيد كه بايد مثل پدري كه به فرزندان خود وصيت مي كند، وظيفه شرعي آن فرزندان است كه به آن عمل كنند .اگر نكنند مسئول هستند و بايد جوابگوي خداوند باشند…. خواسته هايي كه من دارم سه چيز است كه از شما يعني پدر و مادر و مادربزرگم، برادران و خواهران خواهش مي كنم و از شما تقاضا مي كنم كه حتماً به اينها عمل كنيد….
اولي اينكه عزاداري نكنيد منظورم گريه كردن است يعني گريه نكنيد بايد به خودتان تسلط كامل داشته باشيد، مخصوصاً پدر و مادرم.
دوم اينكه بعد ازمرگ من يعني حداكثر تا چهل روز بعد ديگر به هيچ وجه رضايت ندارم كه هيچ يك از اعضاي خانواده ام لباس مشكي وتيره بپوشند.
سوم اينكه بعد از مرگ من مراسمي كه مي خواهيد بگيريد تشريفاتي نباشد و پولي را كه مي خواهيد صرف تشريفات بيجا كنيد آن را صرف جنگ زدگان و بچه هاي يتيم بكنيد.
اميدوارم كه بخواهش فرزند خود عمل كنيد و موجب رضايت و خشنودي روح فرزند خود شويد. من اين نامه را با خط خود و در سلامت كامل نوشتم واميدوارم كه خداوند شما را در راه خدا و دفاع از اسلام پيروز بگرداند و هدف شما چيزي جز خدا نباشد .اميدوارم هركدام از شما كه ناراحتي از من داريد ببخشيد و از خدا بخواهيد كه مرا ببخشد وبيامرزد، در ضمن اگر يك موقع خداي ناكرده از جانب من به پدر و مادرم خطايي سرزده كه موجب ناراحتي آنان شده آنها گذشت كنند و مرا ببخشند.

وصيت نامه شهيد ناصر ذاكري
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
با سلام و درود خدمت يگانه منجي عالم بشريت و نايب برحقش امام خميني (ره) و با سلام و درود خدمت تمامي خانواده هاي شهداء، اسراء، مفقودالاثرها، و معلولين و جانبازان عزيز و درود بي پايان بر رزمندگان سلحشور و جان بر كف و دعاي خير براي ايشان و شفاي مجروحين و معلولين و پيروزي هرچه سريعتر رزمندگان و باز شدن راه كربلاي حسين وصيت نامه ام را آغاز مي كنم.
مردم ايران ملت عزيز انشاالله همواره شاد و خرم باشيد و براي ما عاجزين دعاي خير بنماييد سفارشي دارم امام عزيز را تنها نگذاريد و به خانواده و رزمندگان و مجروحين و شهداء سركشي كنيد .خدمت دوستان آشنايان و همسايگان دور و نزديك سلام گرم عرض مي كنم و اميدوارم كه حال همگي خوب باشد تو را به خدا اگر از من ناراحتي ديده ايد يا كدورتي در دل داريد براي رضاء و خشنودي خدا حلالم كنيد پدر، مادر، خواهران و برادران عزيزم، از اين راه دور دست تك تك شما را مي بوسم و حرفي ندارم چون هنوز وقت حرف زدن به من نرسيده است و اين خود افتخاري است كه خداوند در چنين صورتي ما را پذيرفته است. مادر شيرت را حلالم كرده و در عزاي من خود را سنگين و باوقار نشان بده،نگذار شيطان فرصت جلوه گري پيدا كند و از مردم و مهمانان عزيز من به خوبي پذيرايي كنيد و از طرف من از آنها حلاليت بطلبيد.در ضمن مادر عزيزم درباره وسايل هر طور شما صلاح مي دانيد عمل نماييد انشا الله فقيران را از ياد نبرده و به فكر آنان باشيد به اميد ديدار در بهشت.

وصيت نامه شهيد اشرفعلي ذوالفقاري
"اگر به فيض شهادت رسيدم و پيكرم را برايمان به زادگاهمان نياوردند هيچ گونه غصه و كدورتي نخوريد، چون عاشقان راه خدا جز اين سرنوشتي را ندارند و با اين كار به مراد واقعي مي رسند".

وصيت نامه شهيذ مهدي عاشقي
ملت شهيدپرور براي شهيدان دعا كنند كه از جان گذشتگي اين عزيزان مورد قبول درگاه حق و سرورشهيدان عالم امام حسين (ع) باشد .
به خانواده خود سفارش مي كنم اگر خواستيد گريه كنيد به ياد علي اكبر امام حسين (ع) و براي مظلومي آقا امام حسين (ع) گريه كنيد. به خواهران خود و ديگر خواهران ايراني سفارش مي كنم كه اين آزادي را پاس بدارند كه اين آزادي با خون عزيزان بسيار زيادي به دست آمده و در آخر دعا براي رهبر كبير انقلاب اسلامي و سفارش مي كنم كه امام را ياري كنيد.....

وصيت نامه شهيد احمد طاهري پور

عزيزان من تا به حال وصيت نامه هاي مختلفي نوشته ام، ولي بعد از برگشتن از جبهه آنها را پاره پاره كردم، ولي اين بار كه براي دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي از خانه خارج مي شوم و پا در چكمه مي كنم روحم از شدت درد مي سوزد، قلبم مي خروشد، احساسم شعله مي كشد، بند بند وجودم از شدت درد ضجه مي زندف احساس مي كنم كه در اين دنيا ديگر جاي من نيست. با همه وداع مي كنم و مي خواهم فقط با خود تنها باشم. خدايا به سوي تو مي آيم از عالم و عالميان مي گريزم. تو مرا در جوار رحمت خويش سكني ده ...

وصيت نامه شهيد ابراهيم كرد
....پشت جبهه را خالي نگذاريد و همچون گذشته در صحنه حاضر باشيد تا منافقين، اين انگلهاي جامعه ما نتوانند خون شهيدان اسلام را پايمال نمايند. برادران و خواهران !امام امت، اين پير خستگي ناپذير را تنها نگذاريد و شعار ما اهل كوفه نيستيم امام تنها بماند را به ما ثابت كنيد و پاسدار حرمت خون شهيدان باشيد. پدر و مادرم از شما مي خواهم كه در شهادت من صبر را پيشه كنيد كه خدا صابران را دوست دارد. سلام مرا به امام امت و دوستان و آشنايان برسانيد و از آنها طلب عفو و بخشش و آمرزش كنيد، و از تمام شما مي خواهم حلالم كنيد.

وصيت نامه شهيد سيف الله گل زاده
...خدايا همانطور كه آمدن به جبهه را نصيبم كردي اين سعادت را نصيبم گردان تا سرم را به شما قرض بدهم اي برادرانم، دوستان و هم سنگرانم! اسلحه ام را برداريد و تحت زعامت امام امت به ياري رزمندگان اسلام بشتابيد.

وصيت نامه شهيد محمد طاهر لطفي
…خوشحال و مسرورم از راهي كه انتخاب نمودم، صراطم، صراط الله، حزبم، حزب الله و رهبر و مرجعم روح الله است، خوشحال و خوشبخت از آن هستم كه براي چندمين بار به جبهه مي آيم. مفتخرم كه براي حفظ و حراست از خونهاي شهيدان و اسلام و مرز و بوم اسلامي گام برمي دارم. انشا الله تعالي كه زيستنم و مرگم هم براي خدا باشد. همانا كه آغازم و عبادتم و سير و سلوكم و زيستنم و مردنم براي خداوند جهانيان است، سعادت داشتيم كه در اين زمان و در اين جنگ باشيم كه خود آزمايش بس بزرگ و خطيري براي امت مسلمان و شهيد پرور ما از طرف خداست. لذا جان ناقابل ما قطره اي كوچك در برابر اقيانوس بزرگ رحمت پروردگار است، نه جان ما از جان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و اصحاب بزرگوارش شيرين تر و نه خون ما از خون آنها رنگين تر مي باشد. پروردگارا! ما با تمام وجود به تو ايمان داريم، پس ما را از هر لغزش مصون و محفوظ بدار، پروردگارا يا توفيق شهادت در راهت را نصيب ما گردان يا شفاعت شهيدان.. برادران و دوستان مي دانيد كه در اين جنگ، مهم پيروزي نظامي و تاكتيكي نيست، بلكه مهم جاافتادن خط الهي است، پس براي اسلام تلاش كنيد تا دينمان را به اسلام ادا كنيم، و سعي در صدور انقلاب و فرهنگ اسلامي به خارج داشته باشيم، ما بايستي متعادل باشيم و به قول شهيد دكتر بهشتي كه دربارة امام فرمود:"جاذبه امام در حد نهايت و دافعة او در حد ضرورت است" بياييم حب نفس ها و خودمحوري ها و عجب و كبر و فخر و غرور را كنار بگذاريم، و خالص تر باشيم، كاري كنيم كه رضاي خدا باشد نه رضاي خودمان.....
سه شنبه 22/4/1361 مصادف با 21 رمضان 1402
جبهه جنوب، منطقه ايستگاه حسينيه قرارگاه 18 قم

وصيت نامه شهيد كريم گلدوزي
مكتبي كه شهادت دارد اسارت ندارد. به خانواده هاي معظم شهدا و ايثارگران سرزده و از آنها دلجويي كنيد. مساجد را خالي نگذاريد و در مراسم عبادي- سياسي نمازجمعه فعالانه شركت نماييد. اي جوانان برومند هوشيار باشيد و امام و رهبري را تنها نگذاريد و براي حفظ اسلام و قرآن به ياري برادران مسلمان خود بشتابيد.

وصيت نامه شهيد محمد مجازي
وصيت نامه بنده حقير خداوند فاضل محمد حجازي
اي خداي من، اي خداي مهربان من ،اگر ما را از پرده ستٌاريت خود دور كني چه كنم و چه بسا و مطمئناً همه از من فرار مي كنند.
خداي من، اي خداي مهربان من ،اگر آبرويم را حفظ نكني و اگر پرده ستاريت را از روز اعمال ما بكشي در پيش پيامبر (ص) و ائمه اطهار و شهداء و رهبرمان چه بگويم كه بيچاره ام.
خدايا !با فضلت با ما رفتار كن به ما اخلاص همراه با عمل و عمل همراه با اخلاص و عمل كه فقط براي ذات اقدست باشد عنايت كن كه اگر اين نعمت و فضل را از ما دريغ كني خسرالدنيا و الاخره خواهيم بود و خواهيم شد كه نفسمان بسيار سركش است و اگر تو عنايت نكني در زير چكمه هاي اين دژخيم جان سالم بدر نخواهيم برد.
خدايا، خودت با ما توفيق عمل با كيفيت و كميت عنايت فرما....و اينكه سرباز كوچك براي امام عزيزمان و امام زمان (عج) و در نتيجه سرباز فداكاري براي اسلام و از جند خودت باشم..... اي ستار العيوب و غفار الذنوب و نورالمستوحشين في الظلم واي خداي آنقدر به جبهه مي روم تا لياقت شهادت در راه خدا را پيدا كنم و خود را در اختيار جبهه و جهاد قرار دهم تا شهيد شوم ...اي جوانان مبادا در غفلت بميريد كه علي (ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا درحال بي تفاوتي بميريد كه علي (ع) و حسين (ع) در راه حسين و با هدف شهيد شد.
.....خداوندا پيمان مي بندم كه در تمام عاشوراها و در تمام كربلاها با حسين (ع) همراه باشم و سنگر او را خالي نكنم تا هنگامي كه احكام اسلام در زير پرچ اسلامي لااله الا الله و محمد رسول الله (ص) و علي ولي الله(ع) بر تمام جهان سلطه افكند و در زير پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآيد.

وصيت نامه شهيد احمد گلزاري

"... و شماها بگوييد به اين جنايتكاران آمريكايي، به اين اسراييل غاصب و آدم كش و به اين روسيه ي حيله گر و به انگليس مكار كه ماها رفتيم و داريم مي رويم تا سيل خون راه بيندازيم تا شماها را در آن غرق كنيم."

وصيت نامه شهيد ذبيح الله كرمي
...مادرم اين را باور بداريد كه بهشت و سعادت اخروي و كمال ابدي تنها در سايه صبر و مقاومت مخلصانه در مقابل ناملايمات به دست مي آيد. تمام لحظات عمر انسان و همه وقايع و حوادث تلخ و شيرين زندگي معركه اي است براي امتحان او. هركس به اندازه ميدان عمل و شعاع توانايي و حدود و قدرت وسع خود امتحان مي شود، و مورد بازخواست قرار مي گيرد. خداوند شما و همة مؤمنين را در امتحانات و كليه مراحل زندگي سربلند و پيروز گرداند تا اين جهاد اكبر را آبرومندانه پشت سر گذاشته و روسفيد به نعمت رضوان خداوند نائل گرديد.

وصيت نامه شهيد خيرالله قدسي
خانواده عزيز و دوستان گرامي اگر من شهيد شدم هرگز به من ناكام نگوييد چون كه به بهترين كام ها با در آغوش كشيدن عروس شهادت رسيده ام به رهبر بگوييد كه من فرياد خميني رهبر را تا اندازه اي كه مي توانسته ام به گوش مردم رساندم به دوستان و همسنگرانم بگوييد كه من در اين امتحان كه قلم آن از خون سرخ و گرم خودم و كاغذ آن بيابان هاي سوزان خوزستان بود قبول شده ام، شهيد گلي است كه هرگز پرپر نمي شود".

وصيت نامه شهيد حسن علي قنبري
ما براي حفظ اسلام و قرآن و براي نشر عدل و فضيلت احقاق حقوق محرومان و احياي دستورات اسلام و ساختن مباني طريقت و آزادي قيام كرده ايم.

وصيت نامه شهيد رضا كشاورزيان
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده مهربان
بنا به وظيفه شرعي كه دارم به كربلاي ايران مي روم و وصيت مي كنم اميدوارم كه به مقام والاي شهادت نائل گردم اميدوارم كه خون من با پايه هاي اين انقلاب مقدس كه با خون هزاران هزار جوان مسلمان و مؤمن شكل گرفته است با هم در آميزد و دشمنان اين انقلاب با به يكباره ريشه كن كند. اميدوارم و از خداوند مي خواهم كه تا اين انقلاب شكل نگرفته و اين انقلاب ثمر نداده امام خميني را زنده و سلامت بدارد تا خود امام هم ثمره اين انقلاب را نديده از ملت مسلمان او را مگير .
از ملت مسلمان مي خواهم كه گوش به حرفهاي منافقين و كفار ندهند از خداوند مي خواهم كه به پدر و مادر و خانواده من صبر عنايت كنتد و از پدر و مادر و برادران و خواهران خود مي خواهم كه اول گوش به فرمان امام باشند و دوم براي من خداي ناكرده گريه و زاري نكنيد كه من سخت از اين كار آنها مي رنجم.سوم خوشحالم كه از اين دنيا چيزي ندارم كه براي من مايه گرفتاري باشد براي من خرجي نكنيد فقط براي من دعا كنيد، و از خدا بخواهيد كه دشمنان اين انقلاب صدام و آمريكا و غيره را نابود گند. و السلام.

وصيت نامه شهيد حسن امامي
"در اين لحظه هاي حساس تاريخ كه خداوند شما ملت عزيز را مورد آزمايش و امتحان قرار داده است با توكل بر او و با رهنمودهاي امام عزيزمان انشا الله با سربلندي كامل از اين امتحان الهي سربلند و پيروز باشيد و در پيشگاه خداوند روسفيد باشيد، و مبادا چيزهايي مادي شما را فريب بدهد و پاهايتان از مبارزه با كفر جهاني سست شود و روي خود را مانند منافقين برگردانيد و امام عزيز را تنها بگذاريد".

وصيت نامه شهيد علي مظفر
عزيزانم امروز اسلام عزيز نياز به اين دفاع و حضور در جبهه ها دارد. نداي هل من ناصر ينصرني امام عزيز امروز از جبهه ها به گوش مي رسد. به افراد بگوييد اگر مي خواهند براي اسلام خدمتي كنند امروز اسلام نياز به ايثارگري آنها دارد.

وصيت نامه شهيد محمدرضا لولاچيان
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه اينجانب محمدرضا لولاچيان فرزند محمود به شماره شناسنامه 2142 مسلمان و شيعه اثني عشري و منتظر ظهور حضرت مهدي (عج) انشا الله پروردگارا، كريما، رحيما، اي محبوب محبان، اي معشوق عاشقان اي غوث مستغيثان اي پناه بي پناهان، اي درمان دردمندان اي سرمايه و غناي مستمندان اي اميد اميدواران اي نجات گمراهان اي روشني دل عارفان، اي فروغ قلب خالصان، اي امين شاكران ، كدام جستجوگر به جستجويت برخاست و نااميد از جستجو بازگشت و كدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسيد؟ آنانكه در اين درياي خروشان حيات به جستجويت برخاستند تو را يافتند و آنانكه به عشق ديدارت با پاي دل به سويت آمدند با ديده جان به ديدارت شتافتند. عارفان عاشق در تمام مسير حيات چشم به هم زدني از او غفلت نكردند و لحظه اي بي ياد تو به سر نبردند و يار و ياوري جز تو نگرفتند و به كسي به غير تو تكيه نكردند. و روي به سرايي جز سراي تو و كويي جز كوي عشق تو نياوردند. اي خدا، اي پروردگار عالميان من به خويشتن ظلم كرده ام اي آقاي من اي مولاي من از تو مي خواهم به عزتت كه بدي رفتار و كردارم جلوي اجابت دعايم را نگيرد و رسوا نكني مرا به آنچه از اسرار پنهاني من اطلاع داري و شتاب نكني در عقوبتم براي رفتار و اعمال زشتي كه در خلوت انجام مي دادم و خدايا به عزتت سوگند كه در تمامي احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما. اي معبود من در حالي كه به درگاهت آمده ام كه درباره ات كوتاهي كرده و بر خود زياده روي نموده و عذرخواه و پشيمان و دل شكسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم.
خدايا عذرم را بپذير و به سخت پشيمانيم رحم كن و از بند سخت گناهانم رهاييم ده. خداوندا به راه بندگيم بدار و از زشتي ها دورم كن، به حسنات اخلاقي و صفات الهيم بياراي و قلبم را به نورت روشن كن شرار عشقت را در دلم بيفروز سينه ام را بسوزان و محبتت را نصيبم كن و شر بدترين دشمن يعني هواي نفس را از ميدان زندگيم دور فرما.
از آن لحظه كه گام هاي خود را براي حضور در جبهه برداشتم خود را براي هرگونه تقديري از جانب او آماده كرده ام و از خودش خواستم كه قدرت شكرگزاري در قبال هرگونه اتفاقي را به من عطا كند. از همين هنگام دلم را به خدا مي سپارم و از او مي خواهم مرا در هر گونه امتحاني سربلند و سرافراز بيرون آورد. بي خبران و بي هدفان بدانند جبهه رفتن امثال ما اگر مكرر هم باشد وظيفه شرعي زيرا تبعيت و اطاعت از مرجع تقليد مي باشد لذا اگر انجام نشود حتماً فرداي قيامت مواخذه خواهيم شد آن مقدس ماب هاييكه هيچ عقيده به انقلاب و امام و اين مردم و رزمندگان ندارند قدري به خود آيند و از چاه ظلمت و خودخواهي و حسد بيرون آينده كه فردا پشيمان خواهند شد.
اي امام عزيز اي اميد همه مستضعفان جهان تا زمانيكه حتي يك بسيجي مخلص باشد دست از ياري تو برداشته نخواهد شد اي ملت بزرگ امام و رزمندگان را دعا كنيد و از اطاعت اين مرد خسته نشويد خدا نياورد آن روزي را كه امام در بين ما نباشد پس بايد بخواهيم كه خدا تا انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) ايشان را براي رهبري ملت نگهداري فرمايد.
اي خانواده عزيز:
تنها توصيه ايكه داشتم اين است كه هركار را كه مورد رضاي خداست انجام دهيد مبادا طبق هواي نفس عملي كنيد تا لحظه اي كه عمر داريد از آموختن علم غفلت نكنيد هر علمي كه ما را به خدا نزديك كند مخصوصاً علم دين و مذهب همانطوريكه آرزوي من بود و به حمدالله در آن راه قرار گرفتم.
در مورد محل دفن هرچه صلاح مي دانيد انجام دهيد آرزويم اين است كه با همان لباس رزم دفن شوم.
در خاتمه هربدي كه از من ديديد به خوبي خودتان ببخشيد و از هركه مرا مي شناسد حلاليت بطلبيد و اگر قرضي داشتم كه خودم فراموش كردم آن را بدهيد. از پولي كه در صندوق قرض الحسنه دارم چهارهزارتومان نذر كردم صدقه بدهيد يك سال روزه و دوماه نماز براي من انجام دهيد و بقيه را به جبهه ها كمك كنيد.
از همه دوستان و اقوام التماس دعا دارم و از همه مي خواهم براي اين بنده مذنب طلب مغفرت كنند.
9/3/65

وصيت نامه شهيد احمد نوزاد
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند منان نعمتي بر ما مردم نهاد و ما را در برهه اي از زمان قرار داده كه بتوانيم قدمي در راه اسلام عزيز برداريم ما هم مثل ديگران كار را به خودش واگذار مي كنيم و فقط از او مي خواهيم كه عاقبت ما را ختم به خير گرداند و اين لياقت را به ما بدهد كه بتوانيم در راهش هرچه محكم تر و استوارتر قدم برداريم.
خواهران عزيزم بدانيد كه احترام به پدر و مادر از واجبات مي باشد و بدانيد كه مسؤوليت سنگيني در اين مورد به عهده آنان مي باشد. الحمدالله همگيتان به سن و سال بلوغ رسيده و مسائل را خوب درك مي كنيد. در حفظ حجاب و پوششتان بكوشيد و حد شرعي را رعايت كنيد.

وصيت نامه شهيد حسين نامور
"من با آگاهي كامل و علم به مكتب رهايي بخش تشيع قدم به اين راه گذاشته ام، زندگي جز آزمايش همين مرحله كه چه كنيم تا رسالت خليفه الله را بعهده بگيريم نيست".

وصيت نامه شهيد حميد نهاوندي
اي ملت شهيدپرور از خداوند بخواهيد كه خداي نكرده وقتي نيايد كه شما به خاطر ماديات اين دنياي پست ،از امام حسين (ع) و حسين زمان (ع) خميني بت شكن دست برداريد. امت شهيدپرور تنها راهي كه ما مي توانيم خدا را از خود راضي كنيم زير پا گذاشتن هواهاي نفساني است، برادران و خواهرانم وحدت را فراموش نكنيد.

وصيت نامه شهيد تورج مطلق
برادر حزب الله جبهه را گرم نگهدار و هركس مدعي است اگر امروز عاشورا بود جزء يزيديان نبود بايد پاي در عرصه ي جنگ بگذارد و در عمل ثابت كند و در راه حسين (ع) جان دهد. پس سعي كنيد جبهه را گرم نگهداريد.

وصيت نامه شهيد رجب كمك ن‍‍ژاد
....وصيت من به همه عزيزان اين است كه هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد...

وصيت نامه شهيد علي قوچاني
مادر و پدر عزيزم! امانتي كه به شما داده شده بود، به صاحب اصلي آن بازگردانيده شد، كسي كه چيزي را امانت مي گيرد موقع پس دادن هيچ گاه ناراحت نمي شود، مادرم! من شما را خيلي دوست داشتم، همچنين پدر، همسر، خواهر و برادرانم، شما تنها كساني بوديد كه به آنها علاقه داشتم، ولي مادر جان من خدا را بيشتر از شما دوست دارم، و براي همين است كه قريب شش سال از شما جدا شده ام. هر موقع كه دلتان گرفت، براي سرور همه ما اباعبدالله الحسين (ع) گريه كنيد، مطلب در مورد همسرم است. او را در تصميم گيري آزاد بگذاريد، بگذاريد راه جديد خود را انتخاب كند، اگر فرزندم به دنيا آمد و پسر بود، كاري كنيد كه وقتي بزرگ شد ادامه دهنده راه من باشد. و اسمش را حسين بگذاريد.
همسرم! تمام انسان ها رفتني هستند، تمام انسان ها چه خوب و چه بد، چه ضعيف و چه غني، با هر وضعيتي كه هستند، در اين راه، عده اي با عزت و سر ننهادن به غير خدا زندگي مي كنند و بعضي براي زندگي خود بنده غير خدا مي شوند و از خود هيچ عزت و سرافرازي ندارند. ولي دسته اول چون راه خدا را مي روند، همواره با مشكلاتي روبرو مي شوند، بعضي اوقات انسان خود را در راهي مي بيند كه در آن راه يا بايد كشته شدن در راه خدا را انتخاب كند يا سر تعظيم در برابر غير خدا فرود آورد، مردان خدا اولين راه را انتخاب مي كنند.

وصيت نامه شهيد محمد بهروز لايقي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي هداينا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هداينا لله
ستايش خداي را كه ما را به اين مقام هدايت كرد كه اگر هدايت و لطف الهي نبود ما به خود به اين مقام راه نمي يافتيم. فاستقم كما امرت و من قاب معك ..اي امت رسول اكرم (ص) بيائيد با استقامت و صبر خودتان دل او را كه سرور همه چيز است خوشحال كنيم. تا خداوند نيز ما را مورد عنايت خود قرار دهد. من براي شما عزيزان پيامي دارم هرچند ناقص و تذكروار مي گويم :"فذكران ذكري تنفع المؤمنين" دوستان و عزيزان اكنون در وضعيت حساسي به سر مي بريم. حساس از اين لحاظ كه اسلام در خطر است و دشمنان خدا با افكار باطل و شيطانيشان قصد از بين بردن دين خدا را دارند و براي رسيدن به اهداف پليد خود از هيچ چيز دريغ نمي كنند و نكرده اند. ما نيز با نثار كردن خون سرخ خويش و مال و فرزندان و ... خود از حريم اسلام حفاظت مي نمائيم. چرا كه خداوند درخت اسلام را با ريخته شدن خون شهداء خود استواركرده است و اگر امروز اين تكليف را ما انجام ندهيم قومي ديگر را براي انجام اين تكليف الهي انتخاب خواهد نمود و براي او اين عمل سهل و آسان است زيرا كه بر هر كاري قادر و تواناست، پس بيائيد به اين فيض عظيم و اين نعمت پربار الهي كه آخرش خوشنودي حق تعالي است برسيم. چرا معطليد و چرا چشم به اين دنياي دو روزه دوخته ايد، ديده هايتان را وسيع نمائيد. زندگي دنيوي در برابر زندگي اخروي متاعي بيش نيست. برويد به جبهه ها. اين جبهه ها بازار مبادله جان با لقاء حق است. اي كساني كه مي گوييد اگر در زمان امام حسين (ع) بوديم به ندايش لبيك مي گفتم. پس چرا امروز به نداي نايب صاحب الزمان(عج) لبيك نمي گوئيد، رفتم تا خط سرخ شهادت را با خونم رنگي تازه ببخشم و كلمه عشق را بر سردرش حكاكي كنم. اي امت حزب الله رهبر كبير را تنها نگذاريد و در اين راه از جان و مال خود بگذريم ما كه از پيغمبر بالاتر نيستيم. مانند ما عمرتان را بگذاريد و دست خالي از اين جهان هجرت كنيد. اي كاش بيشتر در اين دنيا بودم و بيشتر مي جنگيدم و طاعت او را بيشتر مي كردم. خدايا ياري كن تا به تو ملحق شوم و در جوار تو باشم و لياقت بده من كه كربلا را نديده ام مولايم.

وصيت نامه شهيد امير مختار مهماندوست
...پدر و مادرم! خدا را شكر كنيد تا خداوند در روز قيامت با فضلش با ما رفتار كند نه با عدلش، و شما هرگز ناراحت نباشيد. پيرو دين خدا و پيرو ولايت باشيد تا به مملكت اسلاميتان آسيبي نرسد. و خدا را از ياد نبريد كه منحرف و اهل جهنم مي شويد و پيوسته از جمهوري اسلامي پشتيباني كنيد و اگر براي دوام آن خون لازم است، تو مادرم و خواهرم زينب وار و تو پدرم و برادرم حسين وار وارد صحنه شويد و تودهني به منافقين بزنيد.

وصيت نامه شهيد علي نصيرزاده
تشكر و سپاس بيكران خدايي را كه ما را در عصر رهبري امام قرار داد كه از سلاله پاك سيدالشهدا و نايب بر حق بقيه الله الاعظم مي باشند تا توانستيم با رهبري پيامبرگونه اش از ظلمات جهل به روشنائي و روز هدايت راه يابيم و از اسارت فكري و فرهنگي بيگانگان رهايي يابيم.
اكنون كه در اين درياي نور قرار گرفته ايم درك مي كنيم كه چه بر سرمان آورده اند و چگونه ما را در عقب ماندگي فكري و استضعاف نگه داشته بودند و حال كه توانستيم به درياي نور دست پيدا كنيم سپاه تاريكي و جهل با يورشهاي خود مذبوحانه تلاش مي كند كه دوباره ما رابه ظلمت بكشد وظيفه ما اكنون حفظ و حمايت خطي است كه رهبر آن امام مي باشد و مجدداً خوشحاليم كه توانسته ايم اكنون با يك دست سلاح و با دستي ديگر قرآن يعني كتاب هدايت در دست گرفته و در راه عظمت اسلام و مسلمين در حد توان خود كوشش نمائيم و در مقابل سپاه جهل و كفر بايستيم و باعث ذلت و خواري تمام كساني شويم كه مي خواهند به حريم الهي مسلمين تعرض نمايند مبارزه ما مبارزه بر سر خاك و زمين نمي باشد بلكه مبارزه ما را در عقيده مان مي باشد و اين اعتقاد و ايمان ماست كه دشمنان را به لرزه افكنده و آنان را به تكاپو انداخته و غافل از اين هستند كه رزمندگان اسلام به پشتيباني امت حزب الله چون كوهي آهنين و استوار در مقابل ايشان ايستاده اند و نخواهند گذارد كه اين جانيان به نقش خود ادامه دهند.

وصيت نامه شهيد عباس قلعه زماني
اي دوستان و آشنايان، پيرو خط امام و رهبري و دنباله رو راه شهيدان باشيد.نگذاريد كه دشمنان اسلام بر شما غلبه كنند و شما را از بين ببرند.اي خواهران! حجاب خود را حفظ كنيد كه حجاب پاكدامني و عفت شماست.

وصيت نامه شهيد رضا همداني

بسم الله الرحمن الرحيم نصر من الله و فتح القريب. خدايا تو مي داني هميشه آرزو مي كردم كه توفيق راه اسلام را پيدا كنم و از تو مي خواستم كه با قلب پر از عشق در اين راه مرا ياري كني تا خدمتي به جامعه اسلامي بكنم و حالا كه اين راه نصيبم شده انشا ء الله كوشش مي كنم تا آنچه در توان دارم در اين راه راست تا مرز شهادت پيش بروم، خدايا چون در گذشته كسي نبوده ما را راهنمايي كند، هميشه در دنياي خيال و سرگرداني زندگي تزئيني و بي هدف داشتيم و از خدا و خوب و بد چيزي نمي فهميديم تا اينكه انقلاب بزرگ اسلامي با كوشش روحانيت به پيروزي رسيد و همه آگاهانه فهميدند كه عمري را در اشتباه و در زندگي رؤيايي عمر خود را فدا كرده اند و هروقت در فكر گذشته مي رويم پيش خود مي گوئيم واي بر ما كه چرا كمي فكر نمي كرديم، و اين قدر دير فهميديم و واي بر آن افرادي كه هنوز نفهميده اند و خود را روشنفكر و سياستمدار مي دانند و واي بر آن افرادي كه هيچ وقت نمي خواهند بفهمند و هم عمر خود را تلف كرده و هم به زيان ديگران مي باشند. اي برادران و خواهران و اي مادران و پدران چشم و گوش را باز كنيد و حالا كه از هر لحاظ انقلابي و از كتابهاي پرمعني و اسلام واقعي را مي توان استفاده كرد، نبايد راه قبل از انقلاب و گذشته ها را رفت و آنها براي ما تمدن درست كردند و همه ما را عقب افتاده و دست شكسته بار آوردند و رفتند و مردند، ما بايد راه ديگري را انتخاب كنيم كه براي فرزندانمان ثمربخش باشد. واي منافقين بي شرم كه بيشتر از همه جنايتكاران به اين انقلاب اسلامي ضربه زديد و خود هيچ نتيجه اي نگرفتيد و نمي دانيد چه كسي رهبري شما را دارد و چه هدفي داريد، هركسي رسيده است دستوري داده و شما اجرا كرده ايد و جنايتي كه از هيچ خائني سر نزده و در تاريخ شما انجام داده ايد فقط به خاطر اينكه نوكري خود را به اربابتان آمريكا و شوروي تمام كنيد. ديگر بس است، راهتان را عوض كنيد و اگر انقلابي هستيد، اگر منطقي داريد، اگر براي خلق دست به جنايت مي زنيد راه ديگري را انتخاب كنيد مردم تا به حال هرچه از شما ديده اند دزدي، جنايت و خيانت بوده و پيش خود فكر مي كنندحالا كه شما قدرتي نداريد و كاري از شما ساخته نيست اين قدر ظلم در حقشان مي شود پس واي به روزي كه شما صاحب قدرتي شويد مي خواهيد با اين ملت رنج كشيده چه كار كنيد؛ پس مردم تا پاي جان ايستاده اند و مرگ را به زندگي با شما ترجيح مي دهند و با كمك خداوند با تمام قدرت مي جنگيم و ريشه منافق و هر گروه خائن ديگر را از بيخ و بن برمي كنيم و كاري مي كنيم كه اربابانتان خجالت زده دست از توطئه عليه ايران بردارند و حزب الله نصيحتي دارد به شما برويد كمي فكر كنيد مطالعه كنيد و بيش از اين اختيارتان را به ديگران ندهيد، ظلم بس است. به خدا از شما هيچ كاري ساخته نيست.....ديگر اينكه از حزب الله مي خواهم تا زنده هستيد حزب الله واقعي باشيد كه هستيد و از خون شهيدان و معلولين عزيز پاسداري كنيد و تا جان در بدن داريد، امام عزيز را تنها نگذاريد چون زحمت زياد كشيده و تا انقلاب مهدي (عج) از انقلاب اسلامي پاسداري]كرده و آنرا[ به تمامي جهان صادر كنيد...

وصيت نامه شهيد علي حسين همتيار
سفارشي كه دارم بفرزندانم دست از دامن روحانيت متعهد به اسلام برندارند كه آنها از جانب خداوند و پيغمبر (ص) و دوازده امام كشتي نجات دنيا و آخرت مي باشند و اگر امكاناتي هست فرزندم عباس وارد حوزه ي علميه بشود و به طلبگي بپردازد كه انشاء الله يك روحاني متعهد به اسلام بشود.

وصيت نامه شهيد حسين هادي
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام به پيشگاه حضرت وليعصر (عج) و نايب برحقش روح الله خميني ... و با درود و سلام به شهداي راه اسلام و قرآن و خانواده ي معظم آنها. اي خداي بزرگ، از تو طلب مغفرت دارم. اي خداي دلها و جانها و مكانها توبه ي مرا بپذيرد. پروردگارا آيا خودت نگفتي ادعوني استجب لكم من هم به اين فرموده ي تو لبيك گفته و با سيه رويي دست به دعاي عاجزانه برداشته ام به اميد استجابت تو انشاء الله - خدا سخن از جهاد بود مي گفتند جبهه ي دانشگاه است. آري اينجا دانشگاه شناخت و معرفت توست. پس بنا به فرموده ي تو و رهبر تو به ميدان آمده ايم تا به تو نزديكتر شويم. خدايا خداوندا واقعاً محتاج بخشش هستيم. پس از تو مي خواهم به بدن پاره ي حسينت به علي اكبر و قاسم و 72 يار باوفاي امام مرا درياب مرا درياب مرا درياب. پدر و مادر عزيزم، اگر من شهيد شدم بدانيد خدا خواسته. آيا كشور مسلماني كه همه چيزش مورد حمله ي دشمنان اسلام قرار گرفته مي شود بدون دفاع گذاشت تا دشمن به ناموس و خاك كشورمان تجاوز كند؛ اين وظيفه ي شرعي است كه چه امام باشد و نباشد بر عهده ي ماست! اين دفاع را انجام دهيم. در ضمن شهادت فوز عظيمي است كه نصيب هركس نمي شود و شما بايد افتخار كنيد. خواهرم! تو با حجاب خود، حجابي كه پاي آن خون شهداي فراواني ريخته شده باز ادامه دهنده ي راه تمام شهداء از جمله اين بنده ي حقير خدا باش.
10/12/65

وصيت نامه شهيد علير ضا وهابي
...مادرم آن چنان باش كه فرداي قيامت افتخار همنشيني با حضرت زهرا (س) را داشته باشي.مادرجان! اگر وصيتنامه مرا برايت خواندند و يا اگر خبري ازمن شد، گريه نكن چون در آن دنيا بايد جواب بدهي. هروقت خواستي به ياد من ناراحت شوي و گريه كني به ياد حسين (ع) و علي اكبر (ع) بيفت و براي آنها گريه كن .اكنون كه زمينه امتحان الهي فراهم آمده و حجت خدا بر ما تمام شده امامي بر ما فرستاده كه رهبري انقلاب خونبارمان را مي كند، پس به فرمان رهبر لبيك گفته، براي نبرد خون بر شمشير مي روم تا با خون، شمشير خصم را بشكنم و مي روم تا اگر خدا خواست به حسين مظلوم شكايت ببرم.
21/7/1361

وصيت نامه شهيد خليل واحدي
...انسان با عمر كوتاهش بايد از اين دنيا توشه و آذوقه اي براي آخرت بردارد كه در غير اين صورت هلاك خواهد شد.

وصيت نامه شهيد ابراهيم وحدت
"برادران عزيز همچنانكه امام امت فرمودند:"تنور جنگ را بايد گرم نگه داشت كه زندگي و حيات اسلام و پيروزي ما به جنگ ميان اسلام و كفر بستگي دارد و بايد بدانيد كه اگر سستي كرديد و باعث شكست انقلاب شديد يقيناً به ذلت و بدبختي دچار خواهيد شد كه مردم كوفه وعراق پس از شهادت امام حسين (ع) دچار شدند و يقيناً آن ذلت و بدبختي برايتان از اين مقاومت و سرسختي تلخ تر خواهد بود".

وصيت نامه شهيد سيد مصطفي واجدي
تقاضاي اين برادر كوچكتر شما كه دستش از حيات دنيوي كوتاه است، حمايت از اسلام، ولايت فقيه و حضور در مراسم نماز جمعه و جماعت و ديگر مراسم عبادي است. بدانيد آنگاه كه خودتان را از اينها جدا كنيد، بايد منتظر عقوبتهاي الهي باشيد. دوستي با خدا بايد به قدري زياد باشد كه براي رضايت خاطر او هر دشواري و ناهمواري برايمان آسان و هموار جلوه كند.

وصيت نامه شهيد محمد نوري
مردم اگر نمي دانند بدانند كه براي من و امثال من فقط مسئله جهاد مطرح مي باشد همه ما زمان نكبت بار طاغوت را به ياد بياوريم حتي به جاي اشك خون از ديدگانمان جاري كنيم بياييد آن همه كثافت بازي ها، عياشي ها و خوش گذرانيها و ساز و برگ هاي رژيم منحوس را به باد خود بياوريم و از اين نعمت عظيم انقلاب اسلامي عبرت بگيريم بياييد مقداري به عقل خود رجوع كنيم و اين دنياي مادي را با يك دنياي معنوي مقايسه كنيم و وقتي مسئله برايمان روشن شد عملمان، حركتمان، قلممان و قدممان را همه به سوي دنياي معنوي سوق دهيم بياييد قدر اين انقلاب كبير را بدانيم و همچنين قدر اين رهبر را بيشتر و بهتر بدانيم و تعقل كنيم و تفكر كنيم ببينيم او چگونه مردي است بياييد اين انقلاب را كه خداوند توسط رهبر عزيزمان به ما ارزاني داشته قدر بدانيم .....همسرم باوركن خدمت به پدر و مادر و احترام به آنها و رسيدگي و تعليم فرزندان ثوابي بيش از به جبهه آمدن من دارد به تو توصيه مي كنم كه به پدر و مادر احترام بگذاري و فرزندانمان را به نحوي نيكو تربيت كني.

وصيت نامه شهيد محمد علي ياري
بسم رب الشهداء و المستضعفين
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون چنين مپنداريد كه آنها كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند..... با درود رهبر انقلاب امام خميني و با سلام به مردم ستم ديده شما مردمي كه سالها زير چكمه هاي ابرقدرتها دست و پا مي زديد و به لطف الهي و رهبري امام خميني انقلاب كرديد چقدر شهيد داديد و چقدر مجروح؟ حالا بايد از خون شهيدان و معلولين پاسداري كنيم.متوسل به خدا شويم تا عمر امام را تا ظهور حضرت مهدي (عج) طولاني بگرداند از شما مردم تقاضا مي كنم مبادا باعث شكست انقلاب شويد مبادا بگذاريد اين گروههاي به اصطلاح طرفدار خلق ضربه اي به انقلاب و به اسلام وارد كنند... سخني با خانواده ام : سلام به پدر و مادر عزيزم پدر و مادر شما آرزوهايي براي من داشتيد و سالها منظتر بوديد كه مرا در زندگي خوب و شرافتمندانه اي ببينيد ولي من زندگي بهتر را انتخاب كردم و آن جهاد در راه خدا و مبارزه با دشمنان اسلام است من راه را ادامه خواهم داد تا سر حد شهادت شما از اينكه فرزندي در راه خدا داديد بايد خوشحال باشيد كه توانستيد امانت خدا را نزد خدا برگردانيد شما مي دانيد چقدر مادرها جوانهاي خود را در راه خدا داده اند و باز هم بايد بدهند.... سخني با خواهران و برادران اميدوارم شما هم مثل برادران و خواهران شهيد داده ديگر باشيد و از اينكه برادر خودتان را در راه خدا داده ايد خوشحال باشيد و افتخار كنيد كه فقط در راه خدا داديد اميدوارم خدا به شما هم صبر بدهد برادرانم شما هم به جبهه برويد و اسلام را زنده نگهداريد.....


وصيت نامه شهيد عمران همرنگ
...شكر خدايي را كه به ما توفيق داد تا در اين جنگ شركت كنيم و شاهد پيروزي ها و دلاوري هاي سپاه اسلام باشيم اكنون در ايام محرم هستيم ماهي كه خون بر شمشير پيروز شد ماهي كه تاريكي ها را پس زد و نور را پيروزي گردانيد برادران و خواهران عزيزم رسالت ما در مقابل اسلام و انقلاب و همه شهيدان و كيفيت ادامه راه آنان در رساندن پيام مظلوميت اسلام و مظلوميت اين انقلاب كه بر همه جهانيان بسي سنگين است بر عهده ماست من هم مثل تمامي برادران جان بر كف به غير از جان چيزي ندارم كه به دين اسلام هديه كنم لذا خواستم جان خود را در راه اسلام و عقيده ام و قرآنم قرباني كنم ايمان ما استوار و قلب ما آرام است ما را گريه مادران داغديده و زاري خواهران بي برادر و اشك سالخوردگان و خردسالان از راه خويش بازنمي گرداند...

وصيت نامه شهيد باقر يوسفي
با سلام بر آقا امام زمان (عج) آخرين حجت خدا در ارض و سلام بر نائبش امام خميني (ره) و امت اسلام و شهيدان و رزمندگان، اينجانب باقر يوسفي بنده روسياه درگاه خداوند متعال شهادت مي دهم به يگانگي خداوند و نبوت حضرت رسول (ص) و امام امام علي(ع) و يازده امام بعد از ايشان كه مهدي (عج) صاحب الزمان (عج) خاتم ائمه هدي (ع) است.
اميدوارم در زمره مسلمانان مؤمن و شهيد قرار بگيرم، بنده اي كه در طول زندگي چندين ساله خود توشه اي قابل عرضه به درگاهش ندارد، بنده اي گنه كار كه نتوانسته بنده اي صالح براي او باشد. اميد از درگاه رحمتش دارم كه حداقل با ريخته شدم خونم به پيروي از آقا اباعبدالله الحسين (ع) در جهت احياي دين و ناموس كشور رضايتش را جلب نمايم. در اين دنياي پست و فنا شدني اميدي جز به او كه ماندني و جاويد است ندارم و در بين انشا الله كه رسول الله (ص) و معصومين دست ما را گرفته و ياريمان كنند كه اين ها واسطه رحمت و فيض الهي هستند، به ويژه امام حسين (ع) سالار شهيدان و سالار قافله جهادگران و اين انقلاب اسلامي است كه دريچه جديدي در مقابل افكار انسان هاي دربند باز كرده است و آنان را به سوي خداوند و رستگاري و سعادت مي خواند و بي شك اين اسلام است كه درست تريم راه زيستن را نشان مي دهد و در همين جا به خواهران و برادران عرض مي نمايم كه بدانيد اسلام در تمام نقاط زندگي دنيوي و اخروي هدايت گراست و بهترين راه حل براي زندگي سعادتمندانه چرا كه به گفته آيات قرآن كريم با فطرت انساني هماهنگ است. من در اين جا از همه مسلمانان به ويژه خاصان درگاهش التماس دعا دارم به خصوص از امام خميني (ره) و شما عزيزان با آگاهي و شناخت به دنبال اين حنيف حركت كنيد.

وصيت نامه شهيد ابراهيم يعقوبي
اينجانب ابراهيم يعقوبي يكي از بندگان گنهكار و روسياه خدا كه با چشم باز و آگاهي كامل به دستورات دين مبين اسلام كه به آن اعقتاد صد در صد دارم به جبهه آمده ام تا دشمنان را به زانو درآورم. بر ماست كه نگذاريد خون اين شهيدان و عزيزان مجروح و معلول پايمال شود..... از جنگ حمايت كنيد كه اين جنگ سرنوشت اسلام و كفر است.مادرم! شما به زيارت كعبه رفتيد و من هم به زيارت خداي كعبه.صفا و مروه نموديد و من بين جبهه و قتلگاه.... شما با سنگ، رمي جمره، كرديد و من با فشنگ شيطانكهاي ملحد و منافقين را نشانه رفتم! شما با لباس سفيد محرم شديد و من با لباس رزم احرام كردم شما حجر الاسود را بوسه زديد و من ريگهاي تفتيده كربلاي غرب و جنوب را.

وصيت نامه شهيد مهدي يخچالي

سفارش من به شما اين است كه پشتيبان ولايت فقيه باشيد و از امام حمايت نماييد. از روحانيت و دولت حمايت كرده و با كسي كه اين دو را تضعيف كند به شدت برخورد نماييد.
به خدا قسم كه اگر دشمنان مرا بكشند و خونم را بر زمين ريزند در قطره قطره خونم نام مقدس خميني را مي بينند. اي برادران، خط آل محمد و علي را روش و منش خود قرار دهيد و مبادا از اين راه بيرون رويد كه شكست شماها در اين صورت حتمي است. اي خواهران، اين شعر را الگوي خودتان قرار دهيد.
اي زن به تواز فاطمه اينگونه خطاب است
ارزنــده ترين زينت زن حفـظ حجاب است


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,وصیت نامه شهدا,و,,,, | 22:52 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

...شبهات مهدویت پیرامون وحود امام زمان(عج)...

از کجا بفهمیم که امام زمان (ع) وجود دارد؟

بدیهی است که فهم و درک هر وجودی، مبتنی و مستلزم شناخت او یا آن است. به عنوان مثال اگر در همین عالم طبیعت و مادی نیز تا کسی اکسیژن را نشناسد، یا جاذبه، یا انرژی یا ... را نشناسد - اگر چه با آنها زندگی می‌کند و به واسطه‌ی آنها زنده است – ولی وجودشان را نخواهد شناخت. چنان چه در این عالم موجودات بسیاری وجود دارند که همگان و یا اغلب نمی‌شناسند و چون نمی‌شناسند، حتی سؤال از این که هست یا نیست نیز به ذهنش خطور نمی‌نماید. و البته هر کس بیشتر بشناسد، بیشتر پی به وجود می‌برد. یک دانشمند فیزیک یا شیمی، بسیار بیشتر از یک چوپانی که تحت قوانین فیزیک یا با عناصر شیمیایی زندگی می‌کند، وجود آنها را درک می‌کند.

اما «شناخت» نیز اصول، قوانین و چارچوب‌هایی دارد، از جمله:

الف – شناخت مفاهیم مقدم بر شناخت مصادیق است:

این یک قانون کلی است. اگر کسی در طبیعت مفهوم آب آشامیدنی را نشناسد، برای او فرقی بین آب دریا، آب میوه، یا هر سیال دیگری نیست. در مفاهیم معنوی نیز چنین است. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: بالاخره شما بر حق هستید یا طلحه و زبیر؟ آنها نیز ادعای حقانیت دارند؟ ایشان فرمودند: «شما اول حق را بشناسید، سپس صاحب حق را خواهید شناخت».

بر همین اساس، بدیهی است که اگر کسی مفاهیم دیین، مؤمن و کافر را نشناخت، ممکن است در مصداق شناسی به معاویه و یزید امیرالمؤمنین بگوید و امام حسین (ع) را [الغیاذ بالله] خروج یافته از دین بنامد.

امام علی و سایر ائمه اطهار (ع) و امام زمان (عج)، مصادیق «امامت» هستند. پس تا کسی امامت را نشناسد، مصداق آن یا بودن و نبودنش را نخواهد شناخت، اگر چه مقابل او بایستد و با او سخن گوید و حتی اگر چه او خود را کاملاً معرفی نماید. (مثل کربلا).

ب – شناخت سلسله مراتب و مقدم و مؤخر دارد:

شناخت، سلسله مراتب و تقدم و تأخر دارد. تا کسی اعداد را نشناسد، چهار عمل اصلی را نمی‌شناسد و تا آن را نشناسد، جبر و مثلثات را نخواهد شناخت. تا کسی پدر و مادر نشناسد، فرزند شناسی برای او میسر نیست و تا کسی نور را نشناسد، از تجلی و انعکاس نور نیز چیزی نخواهد شناخت. اگر چه تمام وجودش در تلألو آن نور باشد.

امام زمان (عج) آخرین امام و جانشین پیامبر است و پیامبر (ص) نیز نبی و رسول خداست. پس اگر کسی خدا را نشناسد، نبوت و مصداقش پیامبر (ص) را نمی‌شناسد و اگر او را نشناسد، ولایت و امامت و مصادیقش را نخواهد شناخت. لذا در دعای «اللهم عرفنی نفسک ...» سلسله مراتب شناخت را تقاضا می‌کنیم و می‌گوییم: «خدایا تو خود، خودت را به من بشناسان، اگر نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. پیامبرت را بشناسان که اگر نشناسانی امام و حجتت را نخواهم شناخت و او را بشناسان که اگر نشناسانی، از دین تو گمراه خواهم شد».

ج – با توجه به نکات فوق، کسی که (به حد خودش، از عوام گرفته تا فیلسوف و عارف) خدای حکیم و هادی را شناخت، کتاب و نبوت و مصادیق آنها را که قرآن و پیامبر اکرم (ص) است خواهد شناخت و هر کس قرآن و نبوت و نبی اکرم (ص) را بشناسد، ولایت و امامت را نیز خواهد شناخت و برای شناخت مصادیقش به پیامبرش رجوع خواهد نمود.

در این جا دو شناخت حاصل می‌گردد. یکی شناخت تاریخی یا به قولی شناسنامه‌ای و دیگری شناخت حقیقی.

ج/1- در شناخت تاریخی و شناسنامه‌ای به سخنان و رهنمودهای رسول الله (ص) و بر اساس معرفی او اهل بیت (ع) رجوع می‌کند و با اسناد و اقوال موثق و رؤیت محقق شدن همه پیش‌بینی‌ها، بر او اثبات می‌گردد که یازدهمین امام از این سلسله فرزند ذکوری به نام «مهدی – عج» داشته که در نیمه شعبان 255 هجری متولد شده است و بر اساس علم، حکمت، قدرت و وعده‌ی الهی تا ظهور و حکومتش زنده خواهد بود.

ج/2- در شناخت واقعی نیز می‌فهمد، خداوند متعال هیچ گاه هدایت بندگانش رها نمی‌کند و هیچ گاه به خود آنها نمی‌سپارد. و بر اساس آیات قرآن کریم می فهمد که حق تعالی هیچ گاه هدایت را نه به دست ظالمین می‌سپارد و نه به دست کسانی که خودشان به هدایت محتاج هستند. پس می‌فهمد که حتماً باید در هر زمانی امام زنده و ناطقی باشد که به او «امام زمان» اطلاق می‌گردد و نتیجه می‌گیرد که پس: امام زمان (عج) هست، اگر چه من او را نبینم. چرا که ملاک رشد و سعادت، شناختن و پیروی و اطاعت است و نه دیدن. از این رو حضرت رسول اعظم (ص) فرمود: «‌هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد (نه این ندیده باشد) به مرگ جاهلیت مرده است».


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:40 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

(((شبهات گوناگون پیرامون قضا و قدر)))

شبهه:

قضا و قدر و تفاوتشان چیست؟ آیا با اختیار منافات دارد یا خیر؟ گاهی که به هر دری می‌زنیم نتیجه نمی‌گیریم چیست؟

 

«قدر» به معنای اندازه است و «تقدیر» یعنی اندازه‌گیری. اگر اندازه‌ها، اعم از ابعاد یا آثار و یا ارزش هر چیزی (مادی یا معنوی) معین نباشد، نه تنها هیچ نظمی در عالم خلقت برقرار نخواهد شد، هیچ علمی کشف و قابل بهره‌براداری نخواهد شد ...، بلکه اساساً خلقت عبث بوده و حادث نمی‌گردد. لذا خداوند علیم و حکیم فرمود که ابتدا هر چیزی را بر اساس اندازه‌هایش خلق نمود و سپس آن را هدایت کرد. چرا که هدایت مستلزم برخورداری مصنوع از اندازه‌های معین است:

«‌الَّذِی خَلَقَ فَسوَّی‏ * وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی» ‏( الأعلی، 2  و 3)

ترجمه:پروردگاری كه اجزای عالم را [از عدم] به وجود آورد و هر یك را در جایی قرار داد كه باید قرار می‏داد‌* و پروردگاری كه هر چیزی را دارای حدود و اندازه‏ای كرد، (به طوری كه برای رسیدنش به هدف نهایی از خلقتش مجهز باشد) سپس هدایتش نمود.

بدیهی است این «قدر» است که سبب پیدایش نظمی معین و قابل شناخت و تعریف و بالتبع نیز سبب پیدایش علت و معلول‌ها یا تأثیر و تأثرهای منطقی می‌گردد.

اما «قضا» یعنی حکم، قطعیت و حتمیت. به عنوان مثالی طبیعی (فیزیکی): اندازه‌های حرارتی آتش مشخص و معلوم است. اندازه های آّب نیز معین است. بر اساس این اندازه ها (قدر)، آب در حرارت صد درجه به نقطه جوش می‌رسد و بخار می‌شود. پس اگر کسی آب را روی حرارت قرار داد، «قضا» یعنی حکم و حتمیت این است که آن آب به نقطه‌ی جوش رسیده و بخار شود. اما اختیار این که این کار بکند یا نکند، با خودش است.

الف – بر اساس «قدر» یا همان اندازه‌ها، معلوم می‌شود که هیچ چیزی خود به خود به وجود نمی‌آید و هیچ کاری نیز بی ارتباط با قبل و بعد و به صورت اتفاقی صورت نمی‌پذیرد. بلکه بر اساس اندازه‌ها، (تقدیرها)، علل و اسباب حادثه یا کاری فراهم می‌آید، چه امور اجباری و چه اختیاری، و سپس آن حادثه رخ می‌دهد.

ب – قضا و قدر الهی (اندازه‌ها و حتمیت‌ها) در خلقت انسان بر اساس مشیت الهی، بر این تعلق گرفته است که آدمی در بسیاری از امور خودش، دارای اختیار، اراده و انتخاب باشد و به همین دلیل امکانات و شرایط لازم مثل: عقل، منطق و ملزومات آن چون ذهن، خیال، تصور، تصدیق، تفکر، اراده ... و هم چنین شناخت‌های فطری و نیز وحی و تبیین عالم هستی و چه باید کردها و چه نباید کردها به او اعطا و بیان گردیده است.

اما این «اختیار و انتخاب» به همه امور مربوط به خودش و جهان تعلق نمی‌گیرد. مثل این که به دنیا آمدنش دست خودش نیست و در مرگ نیز بخشی اختیار دارد (مثل این که سالم زندگی کند و طول عمر یابد و یا آن که خودکشی نماید) و بخشی اختیار ندارد. (مثل این که در هر حال از دنیا خواهد رفت). لذا فرمود: «نه جبر کامل است و نه اختیار کامل، بلکه امری بین این دو است».

ج – این که گاه انسان به هر دری می‌زند نمی‌شود – به هر دو عامل جبر و اختیاری بستگی دارد. و این که آدمی خطاها، شکست‌ها، نرسیدن‌ها ... یا حوادث نامطلوب را به گردن خدا می‌اندازد، بیشتر به جهل او نسبت به خدا و نیز اندازه‌های «قدرهای» قبلی، فعلی و آتی او از یک سو و تنبلی و از خود راضی بودن وی از سوی دیگر بر می‌گردد. نمی‌خواهد قبول کند که عیب و ایراد از خودش بوده و در ضمن می‌خواهد خطا را توجیه نماید، لذا می‌گوید: قسمت چنین بود و یا می‌گوید لابد خدا نخواست. در حالی که باید بداند خداوند هستی و خیر محض است و از او بد و شر صادر نمی گردد و هر فسادی (تباهی) که روی زمین است، به دست انسان ایجاد شده است:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُون‏» (الروم‏- 41 )

ترجمه: فساد در خشكی و دریا به خا‌طر كارهایی كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده، خدا می‏خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید (به سوی حق) بازگردند.

این انسان است که مثلاً درخت‌ها را قطع می‌کند، جنگل و فضای سبز را از بین می‌برد، گازهای گلخانه ای ایجاد می‌کند ... و بعد می‌گوید: خدا خواست که هوا گرم شود، باران نبارد و قحطی بیاید.

به عنوان مثالی دیگر: هیچ کس دوست ندارد که فرزندش معلول، کور، عقب مانده و یا بیمار به دنیا آید. اما قبل از ازدواج، قبل از انعقاد نطفه، پس از انعقاد و در دوران بارداری، اصول لازم را رعایت نمی‌کند، مثلاً تغذیه ناسالم، عصبیت، مصرف نوشیدنی الکلی یا مواد مخدر یا حتی حلال‌های مضر، سفر و حرکت مضر و ... انجام می‌دهد. لذا علت‌های متفاوتی برای ناقص یا بیمار به دنیا آمدن نوزاد فراهم می‌شود، اما پس از مشاهده‌ی نتیجه اهمال‌های خودش می‌گوید: خواست خدا این بود که چنین شود و یا خدا نخواست که ما بچه سالم داشته باشیم و بعد هم توجیه می‌کند که لابد خیر در این بود! بله، البته که بدون خواست خدا هیچ فعلی صورت نمی‌گیرد، اما خواست خدا، همین قرار دادن اندازه‌ها و بالتبع علت و معلول‌ها، تأثیر و تأثرها بوده است و انسان را تعلیم داده و سپس برای انتخاب راه آزاد و مختار قرار داده است.

یک حکایت روشن کننده:

روزی یکی از کفار به ظاهر مسلمان شده، ولی ناباور یا به اصطلاحی دیگر «منافق»، تصمیم گرفت که با حضرت رسول الله (ص) محاجه کند. دوستانش از او پرسیدند: تا به حال کسی موفق نشده است، تو می خواهی چه کنی؟ او حبه ی خرمایی در دست گرفت و گفت: از او می پرسم که آیا این خرما قسمت من هست یا نه؟ اگر گفت: آری. آن را زمین انداخته و زیر پا له می‌کنم و اگر گفت نه، آن را می خورم. خلاصه همه خوشحال نزد ایشان رفتهند و او پرسید:

یا رسول الله (ص) آیا این خرما قسمت من هست یا نه؟ ایشان فرمودند: اگر بخوری بله، و اگر نخوری نه.

خوب در این جمله کوتاه معنانی بسیاری وجود دارد و از جمله آن که: بسیاری از قسمت‌ها را خودت تعیین می‌کنی. و بسیاری از قضاهای حتمی، به خاطر مقدراتی است که خودمان فراهم ساخته‌ایم.

د - گاه انسان حاجت خوب و حتی لازمی از خدا می‌خواهد که هیچ یک از علل مقدماتی آن مقدر و فراهم نگردیده است و یا آن که شرایط لازم برای حفظ ماندن پس از تحقق حاجت را ندارد، اما غافل از اینها در تعجب می‌ماند که چرا حاجتم مستجاب نگردید؟

و گاهی مقدرات و قضاهای حتمی دیگری در کار است که انسان از آن غافل است. حضرت علی (ع) فرمودند: خدای را شناختم به دگرگون شدن اراده‌ها و بر هم خوردن تصمیمات. چون کارها بر وفق مراد من‌نشد، دانستم امور را رشته به دست دیگری است.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:39 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

*شبهات حضرت زهرا(س) پیرامون شهادت ایشان*

در یک شبکه معاند با تشیع مطرح شد که خلیفه دوم تهدید به آتش زدن خانه فاطمه (ع) نمود، ولی این کار را نکرد و کتک زدن، سقط محسن و... هیچ کدام در منابع اهل سنت نیامده است.

 

 

 

این شایعات کذب، نه تنها در آن شبکه، بلکه در بسیاری از شبکه‌ها و محافل اهل سنت [و به تازگی در اذهان عمومی شیعیان] بیان می‌شود، چرا که به برکت انقلاب اسلامی، فصل بیداری اسلامی رسیده و مردم سؤال می‌کنند و آنها نیز مجبور به پاسخ هستند          و به ناچار دروغ می‌گویند.

اما در مقام پاسخ لازم است حتما مسلمانان بصیر اهل تشیع و تسنن در نکات ذیل توجه و تعمق نمایند:

الف –حقانیت معصومین (ع) و بطلان خط فکری و اعتقادی خصومت با آنان، با مصیبت‌های وارده به اثبات نمی‌رسد که با تحریف تاریخ منتهی گردد، بلکه به دلایل نقلی و عقلی متکی، مستند و استوار می‌باشند. لذا اگر آن خانه به آتش کشیده نشده بود، فرق حضرت علی (ع) شکافته نشده باشد، جگر امام حسن مجتبی (ع) مسموم نگردیده بود، سر امام حسین (ع) از تن جدا نشده بود... نیز هیچ فرقی نمی‌نماید و سبب باطل شدن حق یا حق شدن باطل نمی‌گردد.

ب –به فرض که مطلبی، حدیثی یا واقعه‌ای در منابع اهل سنت نیامده باشد، دلیلی بر عدم وجود آن حدیث یا حدوث واقعه نمی‌باشد. چه کسی گفته که منابع اهل سنت تنها منابع صحیح و تنها ملاک حق و باطل و تنها مبنع شناخت است؟! این که خود یک روش القا است که اخیرا بسیار ترویج می‌گردد و برای اثبات هر مطلبی، مدرک و سندی از منابع اهل سنت می‌خواهند! چه کسی گفته است که اگر بیانات امام باقر یا امام صادق (ع) را ابوهریره جاعل نیز گفته و اهل سنت نقل کرده باشند، سندیت دارد؟ چه کسی گفته که محک تشخیص و تمیز حق از باطل، فقط منابع اهل سنت است؟ وانگهی مگر از منابع خود اطلاع دارند و یا به آن چه در منابع‌شان تصدیق شده ایمان آورده و عمل می‌کنند و یا اصلاً اجازه می‌دهند که مسلمانان عزیز اهل سنت از آنها مطلع شوند؟

ج –در عین حال باید به آنها گفت: همین قدر که اذعان دارید به آتش زدن خانه تهدید کرد، کافیست. چرا که در اخبار و منابع خودتان مکرر از پیامبر اکرم (ص) حدیث نقل کرده‌اید که آزار و اذیت حضرات علی و فاطمه‌(ع) به مثابه آزار و اذیت شخص رسول الله (ص) و خداوند متعال است. ذیلاً فقط به یک سند بسیار محکم و معتبر از منابع اهل سنت اشاره می‌شود:

امام احمد در مسند، سلیمان قندوزی در ینابیع المودة، ابن حجر در صواعق و همگی به نقل از ترمذی و حاکم و نیز هم چنین بخاری در صحیح و ... (که همگی از علما برجسته و اکابر مذاهب اهل سنت هستند) نقل و مستند نموده‌اند که پیامبر اکرم (ص) مکرر می‌فرمود: «فاطمه پاره تن من، میوه دل من، نور چشم من و روح من در بین دو پهلویم است. کسی که فاطمه (ع) را اذیت نماید، مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت نماید، خدا را اذیت نموده و کسی که فاطمه را به غضب آورد مرا به غضب آورده است. اذیت می‌کند مرا کسی که او را اذیت کند.»

حال گمان می‌کنند که مثلاً از آنها دفاع کرده و یا حرف مهمی زده‌اند اگر بگویند که او تهدید کرد، اما عمل نکرد؟

د –در عین حال چون حرکت گسترده‌ای برای تحریف تاریخ اسلام و از جمله مظلومیت‌های معصومین (ع) که بیانگر حقایق، نوع بینش‌ها، اعتقادات، اخلاق‌ها، جهت‌ها و عملکردها در دو طرف می‌باشد آغاز شده و تقویت می‌گردد، لازم است اسناد تا مورد تحریف و حذف قرار نگرفته بیان شود.

د/1 –مورخ معروف اهل سنت و مورد قبول مذاهب متفاوت و از جمله تشیع، ابی الحسن علی بن الحسین مسعودی، صاحب مروج الذهب در کتاب اثبات الوصیة، ماجرای سقط محسن (ع) در ماجرای آتش زدن خانه را مفصل نقل کرده است.

د/2 –صلاح الدین خلیل بن ابیک الصفدی، در کتاب «وافی بالوفیات» سخنان و عقاید «نظام معتزلی» را نقل نموده تا این که میگوید: «ان عمر ضرت بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت المحسن من بطنها» - یعنی: روز بیعت، عمر چنان ضربه‌ای به شکم فاطمه (ع) زد که بر اثر آن محسنش سقط شد.

د/3 –سایر علما، مورخین و محدثین معروف و معتبر اهل سنت چون: طبری، بلاذمه، ابن خزابه، ابن قتیبه، جواهری ... و ابن ابی الحدید نیز در تألیفات خود مکرر تمامی حوادث را نقل کرده‌ و به روشن کردن آتش، سوزاندن در، لگد زدن به در، سقط جنین، سیلی زدن در کوچه، ضربه قنفذ و ... تصریح کرده‌اند.

لذا معلوم می‌شود که مدعیان فوق یا کتب اهل سنت را نیز نخوانده‌اند، یا خوانده‌اند ولی به مردم خود دروغ می‌گویند و یا اساسا مسلمان نیستند و مأمور به ضد تبلیغ و ایجاد افتراق و انحراف در اذهان عمومی مسلمین هستند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:38 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

...شبهات حجاب...

چرا فقط به زنان گفته می‌شود که رعایت حجاب کرده ‌و آرایش نکنند و به مردان گفته نمی‌شود که نگاه نکنند؟!

اول از همه دقت شود که احکام الهی، گفته‌ی افراد و اشخاص نیست که بگوییم: چرا به من گفتی و به او نگفتی یا بالعکس. دوم آن که دقت شود: احکام الهی همه بر اساس علم و حکمت الهی و  مشیّت اوست، نه بر اساس میل‌ها و نفس‌های مردمان که جا داشته باشد برخی حسادت کنند، برخی رقابت کنند، برخی حرص بخورند و یا ... . و سوم آن که بدانیم فواید احکام الهی ابتدا به خود شخص و سپس به دیگران یا جامعه بر می‌گردد و منفعت حجاب زن نیز قبل از هر کس به خودش می‌رسد و سپس به جامعه. خداوند می‌خواهد ودیعه‌اش به زن و زیبایی و جاذبه‌ی او، عام المنفعه نباشد. او به یک کالایی برای لذت رایگان همگانی مبدل نگردد و مرد صرفاً به چشم شهوت و غریزه‌ی حیوانی به زن نگاه نکند و به خاطر حرص بهره‌وری و لذت‌جویی‌اش، او را مورد آزار و اذیب قرار ندهد. لذا فرمود رعایت این پوشش برای خوب شناخته شدن از یک سو و مصونیت از اذیب و آزار از سوی دیگر لازم است (ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن‏ - الأحزاب، 59)

اما، پوشش، تستر یا آن چه امروز نامش را حجاب گذاشته‌ایم، بر همگان واجب است و نه فقط بر دختران و زنان. هر چند که حدودش فرق دارد و آن هم بی حکمت نیست و منطبق با خلقت و فطرت بشری است. لذا همان‌طور که عدم رعایت و شکستن این حدود بر زنان حرام است، بر مردان نیز حرام است. به عنوان مثال این مد امروزی برای آقایان، که شلوار فاق کوتاه می‌پوشند و تا کسی رد می‌شود حتماً به بهانه‌ای خم می‌شوند تا عورتشان پیدا شود [و چقدر هم زننده است]، کاملاً حرام است. همین طور است اگر لباسی بپوشد که می‌داند بدن‌نما و محرک عموم است و با آن در مجامع و میان نامحرمان حضور یابد.

قاعده‌ی و قانون «نگاه کردن» نیز همین‌طور است. هم بر مردان حرام است که به نامحرم نگاه لذت جویانه (شهوانی) بیاندازند و هم بر زنان حرام است که به مردان نامحرم چنین نگاهی بیاندازند، خواه دو طرف پوشش را رعایت کرده باشند و یا نکرده باشند. لذا هم راجع به مردان فرمود: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یحَْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ... – به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان (نامحرم) باز گیرند و فرج‌هاى خویش را نگهدارند (زنا نکنند)»، هم راجع به زنان فرمود: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ... - و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خویش را حفظ كنند و زینت خویش را جز آنچه آشكار است آشكار نسازند ...(النور، 30 و 31)

پس، بر مرد و زن واجب است که اولاً بدن خود را در مقابل نامحرمان به نمایش نگذارند و ثانیاً چشم خود را از نگاه شهوانی به نامحرم بازگیرند. منتهی جاذبه‌ی زنانه به مراتب بیشتر است. خداوند جمیل و لطیف، تجلی جمال و لطافت ویژه‌ای به زن نموده که بالتبع جاذبه‌ی ویژه‌ای دارد. لذا حدود پوشش‌اش متفاوت است. پس هیچ منطقی ندارد که مرد بگوید: من هر طور که خواستم جلوه می‌کنم و زن چشم پپوشد! و زن بگوید: من هر طور خواستم جلوه می‌کنم و مرد چشم بسته و نگاه نکند. بلکه تحقق این سلامت جسمی، روحی، اخلاقی، مادی، معنوی، شخصی و اجتماعی و ممانعت از مضرات هنجار شکنی، مستلزم رعایت همه جانبه است. یعنی هم زن و مرد پوشش تکلیف شده را رعایت کنند و هم هر دو از نگاه آلوده به نامحرم پرهیز نموده و خود را از ورود به عرصه‌ی گناه بازدارند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:38 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

***شبهات گوناگون پیرامون ازدواج***

اسلام چه راهی برای رفع نیاز جنسی کسانی که نمی‌توانند ازدواج دائم یا موقت داشته باشند ارائه می‌دهد و دیدگاه اسلام در مقابله با امیال غریزی چیست؟

اسلام هیچ مقابله‌ای با هیچ یک از امیال فطری یا غریزی ندارد،‌ چرا که این امیال را همه خداوند حکیم در سرشت آدمی نهاده و اگر بد بود، خدا نمی‌آفرید و به انسان نمی‌داد. لذا خداوند حکیم می‌فرماید که من خودم میل و علاقه به شهوت،‌ زن، اولاد، طلا، نقره، چهارپایان، زمین و ... را در انسان زینت دادم، چرا که لازمه‌ی حیات دنیوی و امور زندگی او در این دنیا می‌باشد. منتهی تأکید می‌نماید، که این دنیای گذرا است و این علاقه نباید شما را زمینی و زمین‌گیر کند، و سبب گردد که مانند حیوانات در زندگی هیچ هدفی به جز پاسخگویی به شهوات نداشته باشید. بلکه باید آخرت‌گرا باشید.

«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب‏» (آل عمران، 14)

ترجمه:آراسته شد حب شهوت‌ها از زنان و پسران و مال‌هاى بر هم نهاده از زر و سیم و اسبان داغ نهاده و چهارپایان و كشتزار [ها] براى مردم. این متاع زندگانى دنیاست و خداست كه بازگشت نیكو نزد اوست.

آن چه که خداوند متعال مکرر متذکر شده و برای رشد و فلاح به آن دستور داده، این است که انسان به خاطر این میل‌های غریزی، تابع شهوات نگردد، بلکه با عقل آن‌ها را در کنترل خود گرفته و استفاده بهینه برد. شهوات و غرایز، ابزار رشد آدمی هستند، نه این که انسان ابزار آنها باشد. شهوات باید با عقل کنترل و استفاده شوند، نه این که عقل از شهوت تبیعت کند.

چه خوب است که فلاسفه، حقوقدانان، اساتید روانشناسی، جامعه‌شناسی، تعلیم و تربیت و ...، مفهوم آیه ذیل و مصادیق بارز آن را در جوامع بشری مورد بررسی و اطلاع‌رسانی قرار دهند:

«وَ اللَّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیماً» (النساء، 27)

ترجمه: خدا مى‏خواهد [با بیان حقیقت و تشریع احكام] به سوى شما برگردد (یعنی انسان خدا را هدف گرفته و خداگرا گردد)، و پیروان شهوات مى‏خواهند شما از راه حقیقت منحرف شوید، و دچار لغزشى بزرگ بگردید.

ب – جهت ارضای غریزه‌ی جنسی از راه طبیعی، یعنی هم بستری زن و مرد، دو راه بیشتر وجود ندارد که عبارتند از «ازدواج» و یا «زنا». و البته اسلام می‌فرماید که ضرورتی ندارد ازدواج بین زن و مرد حتماً دائمی باشد که یا با مرگ از هم جدا شوند و یا با طلاق، بلکه می‌توانند تاریخ جدایی را از قبل توافق کنند که به آن «ازدواج موقت» اطلاق می‌گردد.

«ازدواج و زنا» و تفاوت این دو، اختصاصی به اسلام ندارد. در میان تمامی ادیان، مکاتب، اقوام و حتی قبیله‌های عصر حجری گذشته یا حال، فرق است میان ازدواج با زنا. حتی در جوامعی که به ادعای روشنفکری حتی زنای با محارم را ترویج کرده و یا همجنس‌بازی یا همخوابی با حیوانات را به صورت اصول قانونی جایز می‌نمایند (دقت شود به مهم‌ترین دغدغه و اقدامات اوباما در چهار سال گذشته)، نیز فرق است بین ازدواج با زنا.

ازدواج، یک امر فردی و مسئله‌ی شخصی نیست. بلکه کاملاً یکی از زیربنایی‌ترین و مؤثرترین شکل‌های روابط و ساختار اجتماعی است، تا جایی که «خانواده» را اولین کانون اجتماعی بر می‌شمرند.

ازدواج حقوق متفاوتی را در عرصه‌های روابط، ساختار، هویت و اقتصاد بر شخص و جامعه مترتب می‌نماید. و اسلام عزیز هیچ راهی را برای ارضای غریزه و شهوت جنسی زن و مرد، به غیر از ازدواج، مجاز و معقول نمی‌‌شمرد.

حال اگر کسی بگوید، من نمی‌توانم ازدواج دائم یا موقت کنم و شرایطش را ندارم، هیچ دلیلی نمی‌شود که «زنا» جایز شمرده شود. چنان چه اگر کسی نتواند کسبی داشته باشد، سرقت برایش جایز نمی‌گردد و اگر کسی نتوانست بر رقیب فایق آید، قتل برایش جایز نمی‌گردد و اگر کسی نتوانست با درایت و صداقت پیش رود، فتنه و توطئه (شخصی یا اجتماعی) برایش مجاز نمی‌شود.

هیچ‌گاه «بستن راه‌های درست» بر روی خود، دلیلی برای جواز عبور از راه خلاف نمی‌باشد. بلکه او نیز باید مثل میلیاردها انسان دیگر که سعی می‌کنند، مشکلات خود را بر طرف کنند، باید با توکل، دعا، تلاش، سعی و استقامت، مشکلاتش را برطرف نماید. و دقت داشته باشد که:

«... وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ...» (الطلاق، 2) - ... و كسى كه از خدا بترسد (تقوا پیشه کند)، خدا برایش راه نجاتى از گرفتاری‌ها قرار مى‏دهد ... .

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:37 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

...شبهات مهدویت پیرامونغیبت حضرت...

 

شبهه:

مگر خدا نمی‌توانست به جای غایب کردنحضرت مهدی (عج)، جان او را ازگزند دشمنان محفوظ دارد و اصلاً چه نیازی دارد که سال‌ها در غیبت باشدوسپس ظهور نموده وظلم را از میان بردارد؟

 

پاسخ:

در متن این سؤال آمده که او نیزمانند پیامبر اعظم (ص) بشری عادی بوده و در گزند میکروب‌ها و ... قرار دارد، پسچگونه ممکن است زنده بماند؟

در خصوص این که او نیز مثلپیامبر اکرم (ص) است و پیامبر اعظم (ص) نیز به لحاظ بدن عنصری مثل سایر ابنای بشراست، و این که این امر منافاتی با طول عمر ندارد، قبلاً توضیح داده شد، اما درپاسخ این سؤال لازم است به نکات ذیل ایفاد گردد:

الف –خدا هرکاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد، چرا که «فعال ما یشآء» است، اما دلیل نمی‌شودکه دیگران تعیین کنند که چه کاری را به چه شکلی انجام دهد و یا به جای چه کاردیگری انجام دهد! اگر کسی به خدا ایمان داشته باشد، می‌داند که فعل خدا بر اساس«علم  و حکمت و مشیّت» اوست و علم بشر هیچ‌گاهبر علم او برتری و چیرگی ندارد. پس بهترین کار، همین کاری است که او می‌کند. و اگرکسی اساساً به خدا ایمانی نداشته باشد، این بحث‌ها بهانه برای ضد تبلیغ است.

ب – یکی از مشکلات ذهنی این است کهبرخی گمان می‌کنند «غیبت» یا «امام غایب است»، یعنی او مثل ملائک در عالم غیبزندگی می‌کند و یا مثل موجودی نامرئی آمد و شد می‌نماید و کسی او را نمی‌بیند! درصورتی که اصلاً چنین نیست، بلکه این غیبت، غیبت از شناسایی است و نه غیبت وجود عنصری. چنان چه در مورد غیبت ایشان فرمودند:«روی زمین زندگی می‌کند، مثل همه‌ی مردم، می‌بینیدش، ولی نمی‌شناسیدش». مثل صدهاهزار نفری که ممکن است انسان در روز ببیند، اما چون نمی‌شناسد، متوجه نمی‌شود کهچه کسی را دیده است و اگر از او سؤال کنند که فلانی را امروز دیدی؟ پاسخ می‌دهدخیر. در حالی که ممکن است دیده باشد. لذا امام زمان (عج) نیز مانند هر انسان دیگریو مانند حضرت علی یا سایر ائمه (ع) در زمان خودشان زندگی بشری دارند، غذا می‌خورند،می‌خوابند، بیدار می‌شوند، بیمار می‌شوند، بهبود می‌یابند، جهاد می‌کنند، بهدرماندگان می‌رسند و ...، اما اینها هیچ کدام دلیل نمی‌شود که الزاماً عمرشان نیزکوتاه باشد.

پس، معلوم می‌شود که این غیبت،خروج از کره‌ی زمین و یا غیبت عنصری و جسمی برای محفوظ ماندن از گزند بلایای طبیعییا میکروب‌ها و ... (که در متن سؤال آمده بود) نیست، و حفظ جان از کشته شدن توسطدشمنان که در برخی از روایات آمده نیز به همین صورت محقق می‌گردد، یعنی نمی‌شناسندشکه قصد جانش را کنند و مانند 12 معصوم و یازده امام دیگر به شهادتش برسانند. و اینبهانه است که کسی به خدا بگوید: حالا چرا این طوری جانش را حفظ کردی، مگر نمی‌توانستیطور دیگری حفظ کنی؟!

ج – اگر به مباحث ولایت، امامت،زعامت، حکومت و عدل گستری در اسلام دقت شود و هم چنین حکمت «غیبت» و مسئله‌ی ظهورو حکومت جهانی مورد نظر و تذمل قرار گیرد، معلوم و مبرهن می‌گردد که این غیبت فقط«غیبت از حکومت» است و ظهور نیز «حکومت ظاهری و عیان» ایشان است. و گرنه «وجود»ایشان غایب نیست که روزی ظاهر شود. ایشان هستند و اساساً زمین هیچ‌گاه بدون امامزنده، حاضر و ناطق نمی‌ماند.

امام دو شأن دارد: یکی «ولایت وامامت»، که انتصاب آن از ناحیه‌ی خداوند متعال است و فرقی نمی‌کند که مردم بپذیرندو یا نپذیرند،‌ در هر حال او امام است. و دیگری «حکومت» است که تا ظرفیت، طلب وپذیرش در مردم نباشد، محقق نمی‌گردد. چنان چه وقتی مردم حضرت علی (ع) را نمی‌خواهند،ایشان خانه نشین می‌شوند و وقتی امام حسن (ع) را نمی‌خواهند، از حکومت کنار می‌روندو وقتی دیگر ائمه را نمی‌خواهند، آنها به حکومت نمی‌رسند. پس حکمت و سرّ اصلی طول کشیدنغیبت این است که مردم باید بفهمند و بدانند که از افرادی چون خودشان، سلاطین،احزاب، ایسم‌ها و ...، کاری برای نجات آنها از زنجیر بندگی فراعنه‌ی زمان و مساعدشدن زمینه‌ی رشدشان بر نمی‌آید و حتماً باید یک خلیفة‌الله و منجی الهی بر آنانحکومت کند و عدل را در زمین پراکنده نماید. لذا مکرر بیان شده است که ایشان تا بهحد کافی یار نداشته باشند، ظهور نخواهند نمود.

البته دقت شود که «خواستاری»مردم به این نیست که حتماً اکثریت مردم جهان، حجة بن الحسن العسکری (عج) را شناختهو با دعای فرج منتظر ظهورش باشند، بلکه نا‌امیدی از قدرت‌ها و مکاتب بشری و انتظارفرجی الهی، مساعد کننده‌ی زمینه‌ی پذیرش است.

با کمی مطالعه و تأمل مشهود می‌گرددکه همه‌ی پیروان ادیان الهی و هم چنین ادیان بشری (بت‌پرستان) و حتی مکاتب بشری(ایسم‌ها)، ضمن آن که انتظار و امیدی معقول و فطری به رسیدن بشر به کمال و زندگیبدون ظلم در زمین دارند، منتظر یک منجی، یک رهبر و یک قدرت مافوقی که این امید رامحقق نموده و جامعه را رهبری کند نیز هستند، منتهی در معرفی و انتخاب مصداق به خطامی‌روند. چنان چه همگان پرستنده هستند و اگر «الله جل جلاله» را نشناخته و بندگینکنند، حتماً به «إله‌»های کاذب رجوع کرده و بندگی آنان را می‌کنند، اگر چه «إله»یکسی نفس خودش باشد.

اما رشد بشر از یک سو، امتحاندادن و مردود شدن همه مدعیان از سوی دیگر، فشار ظلم حاکمان جور از سویی دیگر،افتادن نقاب‌های رنگین از چهره‌ی انحراف‌ها و منحرفین و ...، سبب بیداری و حرکت می‌گردد،چنان چه امروزه شاهد تبلورهای چشمگیری از این بیداری در کشورهای اسلامی و حتیامریکا و اروپا هستیم. هم چنین مردم پس از فاصله گرفتن از «دین الهی» به آن روی می‌آورندو در میان ادیان کم و بیش با اسلام و آن هم «اسلام ناب» آشناتر می‌شوند و به آن گرویدهو یا متمایل می‌گردند. چنان چه امروزه در غرب و شرق عالم و از جمله امریکا و اروپاشاهد آن هستیم. و این امور همه زمینه را برای پذیرش حکومت جهانی منجی عالم بشریتمساعد می‌نماید و ظهور محقق می‌گردد.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:35 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |
ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم، حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن و هیچ كسی را اطلاع نده! تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.

به گزارش جهان، حضرت زهرا(س)زمانی كه اجلشان نزدیك شد و در بسترشان به حالت احتضار بسر می‌بردند، علی(ع) بر بالای بسترشان آمدند و بعد از صحبتهایی كه با همدیگر كردند، فاطمه (س)اجازه خواستند تا چند تا وصیّت به همسرشان علی (ع) كنند.(1)

از جمله وصایای حضرت زهرا(س) به علی (ع) این بود كه گفتند: ای پسرعمو! وقتی که از دنیا رفتم جنازه‌ام را شبانه تشییع كن و مراسم تشییع من را اعم از غسل و كفن و نماز خواندن و دفن كردن باید در محیطی مخفی و پنهان انجام دهید و فقط به كسانی اجازه در تشییع دهید كه ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته‌اند.

و حتّی به یك نقل حضرت زهرا(ع) تصریح كردند كه نگذارید ابی‌بكر و عمر بر من نماز بخوانند و در تشییع جنازه من شركت كنند.

بعد بحث در این‌است كه علّت اجازه ندادن حضرت زهرا(س) در مراسم تشییع حضرت بیانگر چیست؟
یقیناً حضرت زهرا(س) با این كارشان می‌خواستند باری دیگر همانند جریان فدك مبارزه‌ای را تازه با وصیّت‌نامه سیاسی خویش شروع كنند كه ضربه سهمگینی به حكومت وقت وارد سازند.(2)

فاطمه اطهر(س) با وصیّت خویش افكار خفته مردم مدینه را بیدار می‌ساختند و توجه افكار عمومی را نسبت به پایمال كردن حقّ خویش جلب می‌كردند.(3)

امیرالمؤمنین با عمل به وصیّت زهرا(س)اذهان جامعه را دچار شك و تردید كردند و مشروعیت خلیفه را زیر سؤال بردند و مظلومیت زهرا(س) را بیشتر آشكار ساختند و این سؤال را همیشه برای همگان مطرح كردند كه چرا قبر زهرا(س) مخفی مانده است.

بدین طریق زمانی كه حضرت زهرا(س)از دنیا رفتند مردم سراسیمه به خانه زهرا(س)می‌آمدند و منتظر بیرون آمدن جنازه بودند كه علی (ع) به ابوذر گفتند: برو و با صدای بلند اعلام كن كه برگردند چرا كه تشییع جنازه دختر رسول‌خدا امشب صورت نمی‌گیرد و به تأخیر افتاده‌است.

مردم كه متفرق شدند حضرت علی (ع) با كمك اسماء بدن حضرت را غسل و كفن كردند و در نیمه شب با عده‌ای از نزدیكان و یاران خویش كه البتّه اختلافی است در این‌كه چه كسانی در تشییع جنازه حضرت حضور داشتند ولی آنهایی كه به اتّفاق نامهای آنها آمده است عبارتند از: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عباس و زبیر و چند تن دیگرند كه این‌ها به همراه امام علی(ع) جنازه دختر رسول‌خدا را شبانه تشییع كردند و شبانه به خاك سپردند و حضرت علی (ع) قبر فاطمه (س)را هم‌سطح زمین كردند و حتی روایت شده در چند نقطه در بقیع حضرت، قبر درست كردند تا متوجه نشوند كه قبر فاطمه(س) كدام‌یك است و این راز مخفی ‌ماندن قبر فاطمه(س) برای همیشه مانده است و كسانی هم كه حضور داشتند دیگر بعدها محل اختفاء قبر فاطمه(س) را بیان نكردند.(4)

بنابر بعضی روایت‌ها عمر و ابو‌بكر از جمله كسانی بودند كه چون صبح شد به درب خانه علی (ع) آمدند برای تشییع جنازه، كه مقداد ندا داد كه دیشب حضرت زهرا(س) به خاك سپرده شده‌است، این دو تن به شدّت خشمگین شدند و بر علی (ع) اعتراض كردند.

به احتمال زیاد حضرت زهرا(س) كه این وصیّت را كردند شاید به خاطر این بود كه نخواستند این دو تن در تشییع جنازه ایشان حضور پیدا كنند.(5)

------------------------------------------------
پی نوشت:
1- احتجاج الزهرا فاطمه تألیف شیخ حجه اللّه النجفی الرضوی الامیری، ص 210.
2- شهین خشاوی، زندگانی سیاسی حضرت زهرا(س) ص 280.
3- رنجهای زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری، ص 223.
4- بحارالانوارج دهم، ص 195.
5- تحلیل سیره فاطمه الزهرا، علی‌اكبر بابازاده، ص 255

------------------------------------------------
متن وصیتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله علیها) بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)اوصت و هی تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلی الله علیه و آله) عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور
یا علی! انا فاطمة(سلام الله علیها) بنت محمد(صلی الله علیه و آله) زوجنی الله منك لاكون لك فی الدنیا و الآخرة انت أولی بی من غیری حنطنی غسلنی كفنی بالیل و صل علی و ادفنی بالیل و لا تعلم احدا و استودعك الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة.

به نام خداوند بخشنده مهربان
این وصیت نامه فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول(صلی الله علیه و آله) خداست، در حالی كه وصیت می كند كه شهادت می دهم، خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت فرا خواهد رسید، شكی در آن نیست و خداوند مردگان را زنده وارد محشر می كند.
ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم، خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری، حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن و هیچ كسی را اطلاع نده! تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:32 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

چرا شیعیان با دست باز نماز می‌خوانند؟

 

به گزارش «شیعه نیوز» ، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی منتشر کرد: قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است كه استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است:

حنفی‌ها می‌گویند:روی هم گذاشتن دست‌ها در نماز، سنّت است وواجب نیست، و برای مرد بهتر است كه كف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دست‌ها را بر سینه‌اش بگذارد.

شافعی‌ها می‌گویند: گذاشتن دست روی یكدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد.

حنبلی‌ها می‌گویند: گذاشتن دست‌ها روی هم، سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند.

فرقه مالكیّه بر خلاف سه مذهب فوق می‌گویند: آویختنِ دست‌ها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالكی‌ها نیز جماعتی همین قول را گفته‌اند كه از آن جمله‌اند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها.
از امام اوزاعی منقول است كه نمازگزار، بین آویختن دست‌ها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1]

امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است كه قرار دادن دست‌ها روی یكدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه كسی قائل به كراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در كافی.[2]

كیفیت نماز پیامبر(ص)

با این كه به جز مالكی‌ها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمرده‌اند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفته‌اند، با این حال دلیل قانع كننده‌ای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلكه می‌توان ادّعا كرد كه دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی كه از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اكرم(ص) است، از گذاشتن دست‌ها بر یكدیگر سخنی به میان نیاورده است و امكان ندارد كه پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترك نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذكر می‌كنیم كه هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان می‌كند و در هیچ‌یك كو‌چكترین اشاره‌ای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن:

الف: حدیث ابی حُمید ساعدی

حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت كرده‌اند و ما از كتاب سنن بیهقی نقل می‌كنیم كه گفت: او رو به اصحاب پیامبر كرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بوده‌ای و نه افزونتر از ما مصاحبتش كرده‌ای. گفت: چرا، گفتند: پس (كیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه كن. ابوحُمید گفت:

رسول خدا(ص) هرگاه می‌خواست به نماز بایستد، دست‌ها را تا برابر شانه‌هایش بالا می‌بُرد، سپس تكبیر می‌گفت و هنگامی كه همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار می‌گرفت به قرائت می‌پرداخت، آنگاه تكبیر می‌گفت و دست‌ها را تا برابر شانه بالا می‌بُرد، پس از آن به ركوع می‌رفت و دو كف دست را بر زانوها می‌گذاشت و در حال اعتدال كه نه سرش را بالا می‌گرفت و نه پایین می‌انداخت، ركوع را انجام می‌داد. سپس از ركوع سر بلند می‌كرد(می‌ایستاد) و می‌گفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دست‌ها را تا برابر شانه‌ها بالا می‌بُرد و تكبیر می‌گفت، سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دست‌هایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا می‌گرفت، آنگاه سر از سجده برمی‌داشت و پای چپش را خم می‌كرد و بر آن می‌نشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز می‌نمود و سجده دوم را نیز همین‌گونه انجام می‌داد و پس از سجده، تكبیر می‌گفت، سپس پایش را خم كرده بر آن می‌نشست در حالی كه هر عضوی به حال اعتدال قرار می‌گرفت. ركعت بعدی را هم به همین كیفیّت انجام می‌داد و پس از دو ركعت در حال قیام تكبیر می‌گفت و دست‌هایش را تا برابر شانه‌ها بالا می‌برد همانگونه كه تكبیر افتتاحیّه را انجام می‌داد و در بقیّه نمازش نیز همین‌طور عمل می‌كرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام می‌گفت، پای چپ را عقب قرار می‌داد و بر سمت چپ بر وَرِك[3] می‌نشست.

همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز می‌گزارد.[4]

این بود حدیثی در مقام بیان كیفیّت نماز رسول خدا(ص) كه از طریق اهل سنّت روایت شده كه وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی كه شیعه امامیه روایت كرده توجه كنید:

ب: حدیث حمّاد بن عیسی

حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت كرده كه آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی كه 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یك نماز با شرایط كامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت كردم و عرض كردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط كامل) به من تعلیم فرما.

پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دست‌هایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیك به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمی‌كرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تكبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت كرد، سپس به اندازه نفس كشیدنی در حال قیام صبر كرد و پس از آن تكبیر گفت در حالی كه هنوز ایستاده بود، آنگاه به ركوع رفت و دو كف دستش را با انگشتان باز روی كاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری كه اگر قطره‌ای آب یا روغن بر پشتش ریخته می‌شد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمی‌گشت، امام گردنش را (در ركوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون كاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تكبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده كرد: پیشانی، دو كف دست، دو كاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاك سنّت است كه اِرغام نامیده می‌شود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی كه راست نشست، تكبیر گفت و ساق پای چپ را خم كرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر كف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تكبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذكر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در ركوع و سجود كمك نگرفت و در حال سجده دست‌هایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو ركعت نماز بجا آورد .

سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مكن و با دست‌ها و انگشتانت بازی مكن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5]

چنان كه ملاحظه می‌شود هر دو روایت در صدد بیان كیفیّت نماز واجب است و در هیچكدام كوچكترین اشاره‌ای به روی هم گذاشتن دست‌ها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترك نمی‌كرد و حال این كه آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم می‌كرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفته‌اند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل كردن چیزی است در شریعت كه از شریعت نیست.

ج. آموزش نماز به كسی كه نماز صحیح نمی‌خواند

در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث كسی كه نماز خود را صحیح نمی‌خواند، در این حدیث چنین آمده است:

ابوهریره می‌گوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر آمد و سلام كرد. پیامبر سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این كار سه بار تكرار شد، سرانجام آن مرد عرض كرد: سوگند به خدایی كه تو را به حق مبعوث كرده است، من جز آنچه انجام می‌دهم، چیزی نمی‌دانم، چه بهتر كه نماز را به من بیاموزی.

در این هنگام پیامبر فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تكبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن می‌دانی، بخوان، سپس ركوع كن به گونه‌ای كه بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر دیگر اجزا و شروط نماز را به او می‌آموخت[6] و هیچ اشاره‌ای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمی‌كند، در حالی كه اگر این كار واجب و یا مستحب مؤكد بود، از گفتن آن خودداری نمی‌کرد.

نظر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)

با توجه به آنچه تاكنون گفته شد، روشن گردید كه سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت می‌بینیم كه ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز می‌كردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه می‌دانستند.

محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت كرده، می‌گوید: به آن حضرت عرض كردم: حكم كسی كه دستش را در نماز بر دست دیگر می‌گذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تكفیر است و نباید انجام شود.(تكفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است).

زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت كرده كه فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تكفیر مكن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام می‌دهند.

صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت كرده كه آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمی‌كند و در حالی كه در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل كفر (یعنی مجوس) نمی‌ورزد.[7]

در خاتمه یادآوری می‌كنیم كه آقای دكتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دست‌ها بر یكدیگر در حال نماز) به كسانی كه دست روی دست گذاشتن را حرام می‌دانند حمله كرده و می‌گوید: «كسانی كه قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام می‌دانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد می‌كنند».[8]

جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در كتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده كه گرفتن دست در نماز، امری است كه بعد از نبی اكرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر می‌شدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر كس گمان كند كه آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده كه از دین نیست. آیا جزای كسی كه در كتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است كه با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟

اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالك را نیز می‌توان این گونه متّهم كرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مكروه می‌داند. آیا می‌توان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم كرد؟

به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمی‌دانید؟ قضاوت با شماست.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمّد جواد مغنیه: الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دكتر عبدالحمید، ص 5.
[2] . محمد حسن نجفی، جواهر الكلام:11/15ـ16.
[3] . تورك عبارت است از این كه انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر كف پای چپ قرار دهد.
[4] . سنن بیهقی:2/72، 73، 101، 102; سنن أبی داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 730ـ736; سنن ترمذی:2/98، باب صفة الصّلاة.
[5] . شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17،
حدیث 1و2.
[6] . صحیح بخاری، ج1، ص 189، شماره 793; صحیح مسلم:2/11.
[7] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حدیث 1، 2و 7.
[8] . فقه الشیعة الإمامیه ومواضع الخلاف بینه و بین المذاهب الأربعه:183.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:31 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |
...شبهات گوناگون پیرامون حجاب...

آیت الله جوادی آملی در پاسخ به پرسشی در خصوص عدم محدویت حجاب برای زنان به بیان آیات و دیدگاه متعالی دین در این زمینه پرداختند.



به گزارش  مرکز خبر حوزه، متن سؤال و پاسخ معظم‌له به شرح ذیل است:

سوال :آیا حجاب برای بانوان محدویت نمی آورد؟

پاسخ :قرآن كریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید می‏فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن كه نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر كردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‏داند

شبهه ‏ای كه در ذهنیت بعضی افراد هست، این است كه خیال می‏كنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است كه خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن كریم این است كه زن باید كاملاً درك كند، حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است، لذا می‏بینید در جهان غرب و كشورهایی كه به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می‏كنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‏باشد، همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‏ اللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید كه معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعه‏ای این درس رقّت و عاطفه را ترك نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می‏شوند كه در غرب ظهور كرده است. لذا كسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این كه قرآن كریم می‏گوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا كنید، معلوم می‏شود عصمت زن، حق‏ اللَّه است و به هیچ كسی ارتباط ندارد. قهراً همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏ اللَّه از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان كه حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ كن، آنگاه جامعه به صورتی درمی‏آید كه شما در ایران می‏بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا كه در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و كاری كه برخلاف عاطفه و رقت و رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این كه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسكونی، كشتار بی‏رحمانه بی‏گناهان و غیر نظامی‏ها را مشروع نمودند.

جامعه‏ای كه قرآن در او حاكم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است كه نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت می‏دهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل كارساز است.

فلسفه حجاب در قرآن

بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج كمال بین زن و مرد تفاوتی نیست، منتها باید اندیشه‏ها قرآن‏گونه باشد، یعنی همان گونه كه قرآن بین كمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین كتاب و حجاب جمع كنیم. یعنی عظمت زن در این است كه:

«أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال»[1]

نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.


قرآن كریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید می‏فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن كه نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر كردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‏داند و علت آن این است كه زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‏به ره‏اند.

حال اگر كسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممكن است ـ معاذاللَّه ـ حجاب را یك بند بنداند، و حال این كه قرآن كریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو می‏كند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‏فرماید:

(ذلك أدنی أن یعرفن فلا یؤذین)[2]

یعنی برای این كه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چراكه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

نتیجه بحث

مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند، و یك سلسله مسؤولیت‏های اجرایی برای مرد است كه اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل كند، بنابراین نتیجه می‏گیریم كه اولاً: آن تهمت‏ هایی كه به اسلام زده و می‏گویند كه: اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم نموده است، نارواست. ثانیاً، این تعصّبات و رسوم جاهلی كه از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا كرده است كه زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد می‏كنند این باید زدوده بشود. ثالثاً، اگر كسی احساس می‏كند كه زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن كه خدمات قابل عرضه‏ای به جامعه ارائه می‏دهد استفاده كند، باید از این اعتقاد صرف‏نظر كند و علاقه‏مند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت كند مگر آنجایی كه به طور استثنا وظیفه مرد قرار گرفته است. رابعاً، جمله (عاشروهنّ بالمعروف) اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلكه در كل جامعه هم جاری است و مسأله پنجم این است كه زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است، یعنی زن در مقابل شوهر باید تمكین كند، اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست كه باید اطاعت كند و در مسائل خانوادگی هم می‏بینیم كه گاهی زن قوام و قیّوم است و مرد باید اطاعت كند، همچنانكه پسر باید از مادر اطاعت كند ولو در حد بالایی از تخصص‏های علمی باشد.

در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مسأله برابری زن و مرد قابل طرح است لیكن با توجه به اصول كلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.

[1] ـ بحارالانوار، ج103، ص238.

[2] ـ احزاب، 59.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:30 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

***شبهاتی پیرامون حضرت علی(ع)***

چطور حضرت علی (ع) که شیعه بود، برای اهل سنت نیز خلیفه چهارم است؟ 

 

به نکات ذیل توجه فرمایید:

الف– این که بگوییم علی (ع) شیعه بوده است، حرف درستی نیست. شیعه یعنی طرفدار و پیرو. علی (ع) خودش محور بود و طرفداران او از سوی پیامبر اکرم (ص) شیعه خوانده شدند. چنان چه فرمود: یا علی تو و شیعیان (پیروان) تو بر حقید. در بهشتید و ... .

ب- بر همین اساس، نه تنها در صدر اسلام و زمان ایشان، بلکه حتی تا 150 سال بعد از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) که ابوحنیفه به عنوان اولین مجتهد در غیر طریق امامیه، اجتهاد کرد و به اصطلاح امروزی رساله‌ای متفاوت در فقه داد، چیزی به نام مذهب سنی وجود نداشت و سه مذهب دیگر نیز پس از و پدید آمدند.

ج- لذا اختلافات فقط اخلاف سیاسی بود. علی (ع) و پیروانش – سقیفه و طرفدارانشان. مثل امروز که شخصیت‌های سیاسی و مذهبی و طرفدارانشان به شکل حزب، گروه، جریان و ...، نمود و ظهور پیدا می‌کنند و همگی نیز مدعی پیروی خط امام هستند و برخی نیز می گویند: اگر امام در فلان مسئله اصولی این طور فرمود، درست فرمود، اما الان مصلحت چیز دیگری است.

د- منشاء واژه‌ی «اهل سنت» برای این دسته از مسلمانان، برعکس آن چه که امروز در اذهان عمومی تبلیغ می‌کنند، به «پیروی از سنت حضرت رسول اکرم(ص)» بر نمی‌گردد، چرا که همه اشخاص یا گروه‌های اسلامی مدعی پیروی از سنت حضرت رسول اکرم(ص) بوده و هستند و کسی با آن مخالفت (ظاهری) ندارد که سبب گروه‌بندی شود. بلکه چون بعد از سپری شدن حکومت خلیفه دوم، به حضرت علی (ع) گفتند که اگر بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) و سنت شیخین حکم کنی، تو را به خلافت انتخاب می‌کنیم و ایشان نپذیرفتند، دیگرانی که سنت شیخین را پذیرفتند، سنی یا اهل سنت [پیروان سنت شیخین] لقب گرفتند.

ھ- مسئله «خلافت» با «امامت»، دو مقوله متفاوت است. امام از جانب خداوند متعال منصوب می‌گردد و مردم چه بخواهند و چه نخواهد او امام است. اما خلافت را باید مردم بپذیرند. البته بدین معنا نیست که مردم هر چه را پذیرفتند، همان حق است. بلکه بدین معناست که اگر مردم حکومتی را نخواهند (ولو حکومت حقه الهی)، آن محقق نمی‌گردد. چنان چه حکومت حضرت مهدی (عج) نیز پس از انتظار و اقبال عمومی مردم به حکومت یک منجی الهی محقق می‌گردد.

منتهی تفاوت نگاه و اعتقاد تشیع و تسنن در این مقوله این است      که شیعه معتقد است «حکومت حق امام معصومی است که از ناحیه خدا انتخاب، منصوب و معرفی می‌گردد».

و - بر همین اساس در صدر اسلام نیز کسی منکر امامت آن حضرت نگردید، بلکه عده‌ای گفتند که فعلاً ما باید حکومت کنیم، این به مصلحت برای جامعه اسلامی نزدیک‌تر است.

پس اختلاف، اختلاف مذهبی و فقهی (مثل شیعه و سنی امروز) نبوده، بلکه فقط اختلاف سیاسی بین جریان‌های متفاوت در مقوله حکومت بوده است.

مردم آن زمان نیز شیعه و سنی مذهبی نبودند. بلکه طرفداران علی (ع) شیعیان علی و طرفداران دیگران، شیعیان آنها بودند.

درمقوله خلافت و حکومت نیز همه طرفدار حکومت اسلامی بودند. منتهی یک مدتی طرفدار و یا تسلیم حکومت ابوبکر و عمر و عثمان شدند و بعد به در خانه علی (ع)  ریخته و از ایشان خواستند که حکومت بر آنان را بپذیرند. و ایشان بالاخره پذیرفتند. لذا حضرت علی (ع) خلیفه مقبول همگان بود که بعد به شیعه و سنی تقسیم شدند.

پس در صدر اسلام، چهار نفر خلافت کردند و پذیرش این واقعیت شیعه و سنی ندارد. منتهی فرق در این است که اهل تشیع بر این باورند که سه حکومت قبلی بر حق نبوده است، نه این که هیچ خلافت یا حکومتی نبوده است. اما اهل سنت، خلافت هر چهار خلیفه را بر حق می‌دانند. و فشارهای سیاسی دستگاه‌های حاکمه بعدی از امویان و عباسیان گرفته تا بقیه [که نه شیعه بودند و نه سنی]، اجازه ندادند که آنها اصلاً با مقوله‌ای به نام «ولایت و امامت» نیز آشنا شده و در آن تفکر نمایند. لذا همه حق و باطل را با همان «خلافت» می‌سنجند.

نتیجه:

در صدر اسلام گروهی به نام شیعه بود، اما گروهی به نام سنی وجود نداشت – مسئله امامت با خلافت متفاوت است – گروهی طرفدار خلافت اصحاب سقیفه شدند – بعداً نام آنان به طرفداران سنت شیخین معروف شد – در هر حال چهار خلیفه در صدر اسلام حکومت کردند که چهارمین آنها حضرت علی (ع) می‌باشد.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:28 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

امروزه بعضی از پزشكان اروپایی بسیاری از بیماریها را تنها با عسل –و بدون داروی دیگری -  درمان می‌كنند و می گویند كه عسل....


امروزه بعضی از پزشكان اروپایی بسیاری از بیماریها را تنها با عسل –و بدون داروی دیگری -  درمان می‌كنند و می گویند كه عسل، تاثیر شگفتی در درمان سوختیگهاو زخم های چركین دارد و می توان آن را به صورت مستقیم روی محل سوختگی قرار دهیم تا پوست را ترمیم كرده و باكتری های مضر را بكشد و حتی آثار سوختگی را از بین می‌برد و بعد از درمان با عسل عضو سوخته، به شكلی كه قبلا بوده است باز می گردد؛ بدون هیچ اثر یا جایی از زخم.و اینجاست كه فرموده پیامبر كه سلام و صلوات خدا بر او باد را به یاد می‌آوریم كه از ابن عباس (رض) روایت شده:

 

شفاء در سه چیز است: ابزار حجامت یا مقداری عسل یا داغ گذاشتن عضو –كه آخرین راه درمان است- و من امتم را از داغ گذاشتن نهی میكنم. روایت شده از بخاری

 

خوردن مقداری از موم عسل همراه با عسل، به درمان سرماخوردگی و عفونت های گلو، سرفه، درمان سینوزیت و آلرژی بینی، كمك می كند....


خوردن مقداری از موم عسل همراه با عسل، به درمان سرماخوردگی و عفونت های گلو، سرفه، درمان سینوزیت و آلرژی بینی، كمك می كند. همچنین از عسل برای درمان خستگی ماهیچه ها و اسپاسم عضلانی استفاده می شود.

همچنین عسل برای درمان بیماریهای كبد و مسمومیتها مفید است و همه این ها فقط با خوردن روزانه یك قاشق عسل قابل درمان است. این چیزی است كه دانشمندان می گویند و پیامبر اكرم (ص)  آن را تایید كرده است وقتی كه فرموده با یك جرعه عسل شفا می‌یابید.

خداوند والامرتبه در مورد عسل فرموده: (فیه شفاء للناس) [النحل: 69]. در آن شفای مردمان است.

عسل برای كودكان شیرخوار بسیار مهم و ضروری است و آنها را از كم خونی، راشیتیسم و دفع ادرار غیر ارادی حمایت می كند و كودكان زیر....


عسل برای كودكان شیرخوار بسیار مهم و ضروری است و آنها را از كم خونی، راشیتیسم و دفع ادرار غیر ارادی حمایت می كند و كودكان زیر یك سال باید مقدار كمی از آن استفاده كنند.

اما در مورد كودكان بالای یك سال تحقیقات ثابت كرده است كه خوردن روزانه یك قاشق عسل همراه با شیر، ایمنی كودك را در برابر بیماریها بالا می برد مخصوصا در برابر بیماریهای تنفسی.

سبحان الله. خداوند فرموده: (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ) [النحل: 69].

از شكم آنها (شهدی) نوشیدنی، به رنگهای مختلف بیرون آید كه در آن شفای مردمان است. قطعا در این (امر) نشانه ای (بر قدرت و رحمت خدا) هست برای مردمی كه می اندیشند.

 

برخی آزمایشات نشان داده كه از عسل می توان برای درمان ترك لبها و چروك پوست و درمان پوستهای افتاده استفاده كرد....


برخی آزمایشات نشان داده كه از عسل می توان برای درمان ترك لبها و چروك پوست و درمان پوستهای افتاده استفاده كرد. و اگر از هر نوع آلرژی رنج می برید باید پس از خواندن قرآن - با صدایی رسا و با خشوع و تأمل -  بر روی نوشیدنی عسل، آن را بنوشی و  پس از مدت زمانی  (كه ممكن است به سه ماه برسد) خواهی دید حساسیتی كه پزشكی از درمان آن عاجز بوده، به اذن خداوند بسیار كاهش می یابد.

خداوندهمان است كه می فرماید: (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ) [النحل: 69].

از شكم آنها (شهدی) نوشیدنی، به رنگهای مختلف بیرون آید كه در آن شفای مردمان است.

همچنین می فرماید: (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ) [الإسراء: 82].

و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایهء درمان و رحمت است، نازل می كنیم.

دانشمندان تایید می كنند كه بهترین نوع عسل، عسل كوهی است و بعد از آن عسلی است كه در جنگل و بیابان ها یافت می شود و در مرتبه سوم....


دانشمندان تایید می كنند كه بهترین نوع عسل، عسل كوهی است و بعد از آن عسلی است كه در جنگل و بیابان ها یافت می شود و در مرتبه سوم عسلی است كه محصول كندوهای پرورش زنبور ساخت انسان باشد.

 

شاید تعجب كنید اگر بدانیم كه قرآن این انواع را به شكل زیر رتبه بندی كرده است: (وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُون) [النحل: 68]، 

خدا به زنبور عسل وحی كرد كه از كوهها و درختان و سقفهای رفیع (ساخت دست انسان)، برای خود خانه هایی برگیر)

ابتدا كوهها بعد درختان و پس از آن ساخت دست انسان را ذكر كرده و این خود دلیلی بر اعجاز قرآن است زیرا كه پیامبر گرامی (ص) پرورش‌دهنده زنبور و یا كارشناس عسل نبوده بلكه فرستاده ای از سوی خداوند بوده است.

تجربه ها نشان داده كه عسل برای تقویت و تنظیم وضعیت جنسی زنان و مردان (بطور یكسان) مفید است و در درمان ناتوانی جنسی و نازایی كاربرد دارد.....


تجربه ها نشان داده كه عسل برای تقویت و تنظیم وضعیت جنسی زنان و مردان (بطور یكسان) مفید است و در درمان ناتوانی جنسی و نازایی كاربرد دارد.

دانشمندان تأیید می كنند كه ماده موجود در این غذای شاهانه در تقویت اسپرم ها، بسیار مهم است به همین دلیل عسل دارویی بدون عوارض جانبی است كه ما آن را برای درمان نازایی تجویز می كنیم به خصوص اگر قبل از خوردن روی آن سوره فاتحه و اخلاص خوانده شود.

پیامبر (ص) فرموده اند: از دو چیز درمان بگیرید عسل و قرآن. (روایت شده از ابن ماجه)

در یك تحقیق علمی جدید مشخص شده است كه عسل برای درمان التهابات لثه و پوسیدگی دندان بسیار مفید می باشد و تجربه ها نشان داده كه ماساژ....


در یك تحقیق علمی جدید مشخص شده است كه عسل برای درمان التهابات لثه و پوسیدگی دندان بسیار مفید می باشد و تجربه ها نشان داده كه ماساژ لثه های ضعیف با عسل آنرا محكم كرده، گردش خون را تقویت كرده و باكتریهای مضر موجود در دهان را از بین می برد.

یادآور می شویم كه خداوند در این ماده اسرار شفا را گنجانده است. خدای والامرتبه در مورد عسل فرموده: (فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ) [النحل: 69]. در آن شفای مردمان است.

دانشمندان می گویند كه خوردن روزانه یك قاشق عسل شما را از سكته قلبی مصون می دارد.

آنان دریافته اند كه عسل سهم بزرگی در تنظیم....


دانشمندان می گویند كه خوردن روزانه یك قاشق عسل شما را از سكته قلبی مصون می دارد.

آنان دریافته اند كه عسل سهم بزرگی در تنظیم كاركرد قلب دارد و در یك پ‍ژوهش جدید، پزشكان دریافتند كه خوردن روزانه یك قاشق عسل، سرفه های مزمن را بهتر از داروهای شیمیایی متداول درمان می كند.

در پژوهشی دیگر در یافته اند كه وقتی داروهای شیمیایی از درمان آسم و عفونتهای ریه و مجاری تنفسی عاجز می شوند، عسل توانایی عظیم خود را برای درمان این بیماریها به اثبات رسانده است.

پیامبر گرامی (ص) می فرماید: از دو چیز درمان بگیرید عسل و قرآن. (روایت شده از ابن ماجه)

دانشمندان دریافتند كه تمام انواع عسل دارای یك مادهء ضد باكتری بسیار قوی می باشند و هیچ ماده‌ای را نمی توان در دنیا یافت كه به اندازه....


دانشمندان دریافتند كه تمام انواع عسل دارای یك مادهء ضد باكتری بسیار قوی می باشند و هیچ ماده‌ای را نمی توان در دنیا یافت كه به اندازه عسل ضد عفونی كننده باشد ؛ زیرا زنبور ماده hydrogen peroxide را از طریق آنزیمهای ویژه ای ترشح می كند و این ماده به ضد عفونی كننده بودن معروف است.

بعد از تحقیقاتی كه بیش از بیست سال طول كشید دانشمندان ثابت كرده اند كه عسل - بدون هیچ عارضهء جانبی-  دارای قدرت زیادی برای درمان یبوست مزمن است.

آنها می گویند كه می توان تنها با استفاده از عسل - و نه چیز دیگر- بسیاری از بیماریها را درمان كرد.

تبارك الله، خدایی كه در مورد شفا یافتن با عسل با ما سخن گفته و فرموده: (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ) [النحل: 69].

از شكم آنها (شهدی) نوشیدنی، به رنگهای مختلف بیرون آید كه در آن شفای مردمان است. قطعا در این (امر) نشانه ای (بر قدرت و رحمت خدا) هست برای مردمی كه می اندیشند.

 

بعد از آزمایشهای طولانی دكتر Glenys Round متخصص بیماریهای سرطانی دریافت كه عسل تأثیر شگفت آوری در درمان سرطان دارد....

 

بعد از آزمایشهای طولانی دكتر Glenys Round متخصص بیماریهای سرطانی دریافت كه عسل تأثیر شگفت آوری در درمان سرطان دارد. او می گوید ما  در درمان سرطان پوست، از عسل  استفاده می كنیم زیرا به داخل پوست نفوذ كرده و بیماری را به گونه ای درمان می كند كه بهترین داروها نیز نمی توانند این كار را بكنند.


به همین دلیل است كه دانشمندان از نیروی پنهان موجود در عسل در تعجبند كه چطور می‌تواند بیماریهای صعب العلاج را درمان كند. و از خویش می‌پرسند: درمان چگونه صورت می پذیرد؟ عسل درون سلول های بدن ما چه كاری انجام می دهد كه سیستم ایمنی بدن را تقویت می كند و آن را كارآمد تر می سازد؟.... چه اتفاقی می افتد؟ این چیزی است قرآن از آن سخن می گوید : (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ) [النحل: 68-69].

از شكم آنها (شهدی) نوشیدنی، به رنگهای مختلف بیرون آید كه در آن شفای مردمان است. قطعا در این (امر) نشانه ای (بر قدرت و رحمت خدا) هست برای مردمی كه می اند

تازه ترین تحقیقات علمی دكتر Glenys Round نشان داده كه تمام داروها در مقابل درمان جراحتها ناتوانند اما آنها اخیراً توانسته اند آن را با عسل درمان كنند....

 

تازه ترین تحقیقات علمی دكتر Glenys Round نشان داده كه تمام داروها در مقابل درمان جراحتها ناتوانند اما آنها اخیراً توانسته اند آن را با عسل درمان كنند. به طوری كه تعداد زیادی از این بیماران در انگلستان تنا با استفاده از عسل درمان شدند و چیزی كه تمام این بیماران به آن اشاره كردند این بود كه در طول دوره درمان احساس خوبی داشتند زیرا نه دردی احساس كردند و نه عوارض جانبی داشته است.

خداوند والامرتبه می فرماید: (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ) [النحل: 69].

از شكم آنها (شهدی) نوشیدنی، به رنگهای مختلف بیرون آید كه در آن شفای مردمان است.

یشند.

مروزه دانشمندان معتقدند كه عسل آرامبخش روانی است زیرا دارای موادی است كه بر حالات روانی انسان تأثیر گذاشته و او را آرامتر و با ثبات تر می كند....

 

امروزه دانشمندان معتقدند كه عسل آرامبخش روانی است زیرا دارای موادی است كه بر حالات روانی انسان تأثیر گذاشته و او را آرامتر و با ثبات تر می كند.

همچنین می توان از آن برای درمان بد خوابی و كم خوابی استفاده كرد به صورتی كه هر شب یك قاشق عسل را در یك لیوان آب حل كرده و قبل از خواب آن را بخوریم.

برخی دانشمندان دریافته اند كه نوشیدنی عسل، تاثیری آرامبخش دارد...

همچنین می توان از عسل برای درمان تنشهای روحی،اختلالات عصبی و اختلالات دستگاههای مختلف بدن استفاده كرد. عسل دارای نیروی عجیبی برای تنظیم و كاهش اضطرابات می باشد و باعث آرامش روحی می شود.

اینجاست كه فرموده خداوند والامرتبه در مورد عسل را یاد آور می شویم كه: (فیه شفاء للناس) [النحل: 69].

در آن شفای مردمان است.

 

در تحقیقات علمی جدیدی روشن شده كه عسل حاوی ویتامین (ب 1) كه برای درمان اختلالات عصبی و خواب رفتگی دست و پاها مفید می باشد....


در تحقیقات علمی جدیدی روشن شده كه عسل حاوی ویتامین (ب 1) كه برای درمان اختلالات عصبی و خواب رفتگی دست و پاها مفید می باشد؛ همچنین عسل حاوی ویتامین (ب2) است كه برای درمان زخم های دهان، ترك لبها و التهابات چشمی بسیار مفید است.

همچنین عسل حاوی تعدادی از مواد معدنی می باشد كه به آرامبخشی بیماران مبتلا به اختلالات روحی كمك می كند.

خداوند والامرتبه در مورد عسل می فرماید: (فیه شفاء للناس) [النحل: 69].

در آن شفای مردمان است.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:26 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

یکی از مسائلی که همیشه مورد سوال است این است که چرا گوشت خوک و گوشت سگ در دین اسلام حرام اعلام شده است در این موضوع قصد داریم به برسی دلایل حرام شدن گوشت خوک و گوشت سگ بکنیم.

گوشت خوک دارای یک انگل بنام کرم تریشین است که می تواند از خوک یا موش به انسان منتقل بشود.این کرم در بافت عضلانی خوک وجود دارد و بعد از مصرف به انسان منتقل می شود و بعد از مصرف ابتدا در روده ساکن می شود و بعد از طریق مدفوع کرم های نر دفع می شوند و بقیه ترم ها از طریق خون به سایر نقاط بدن می روند و باعث ایجاد کیست آهکی می شوند و می تواند عوارضی مانند ب، تهوع ، اسهال ، قولنج ، عوارض ریوی، قلبی، مغزی ، چشم و حتی مرگ را به دنبال داشته باشد.[1]

نکته دیگر این است که این انگل با پختن از بین نمی رود و در میان محصولات گوشت پخته نیز وجود دارد[2]کرمها در هر چرخه می توانند 1500 لارو را در بدن انسان تولید کنند و در داخل خود آزاد کنند که منجر به ورم کردن قلب و مغز در نتیجه مرگ می شود[2]

تصویر مربوط به کرم در بافت عظلانی خوک است این کرم دارای اندازه 1.4 تا 1.6 میلیمتر است.

سگ بیولوژیکی ضعیف دارد و بسیار مستعد ابتلا به عفونت های انگلی است.[3]علاوه بر این مصرف گوشت سگ با هشت نوع بیماری در ارتباط است[3] و کرم تریشن از طریق سگها نیز قابل انتقال است و بافت های سگ نیز به راحتی آلوده تریشن می شوند.[4]

تصویر زیر مربوط به آثار کرم کریشن بروی چشم است

 

در همه آیات قرآن نام گوشت خوک با مردار خون آمده است که به کرم کریشن  اشاره می کند. 

در سوره بقره آیه 173 نوشته شده است:

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿173﴾

[خداوند] تنها مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده بر شما حرام گردانیده است [ولى] کسى که [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است

در سوره مائده آیه سه نوشته شده:

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿3﴾

بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید و [همچنین] آنچه براى بتان سربریده شده و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه این [کارها همه] نافرمانى [خدا]ست امروز کسانى که کافر شده‏اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت‏خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بى‏آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است .

سوره: العنام , آیه: 145

بگو در آنچه به من وحى شده است بر خورنده‏اى که آن را مى‏خورد هیچ حرامى نمى‏یابم مگر آنکه مردار یا خون ریخته یا گوشت‏ خوک باشد که اینها همه پلیدند یا [قربانیى که] از روى نافرمانى [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده باشد پس کسى که بدون سرکشى و زیاده‏خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است .

قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿145﴾ 

  سوره: النحل, آیه: 115

جز این نیست که [خدا] مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه را که نام غیر خدا بر آن برده شده حرام گردانیده است [با این همه] هر کس که [به خوردن آنها] ناگزیر شود و سرکش و زیاده‏خواه نباشد قطعا خدا آمرزنده مهربان است .

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿115﴾


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:24 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |
حدیث (1) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ؛

هر كس تقوا روزى اش شود، خیر دنیا و آخرت روزى او شده است.

كنزالعمال، ج13، ص 151، ح36472

حدیث (2) امام على علیه السلام :

اِنَّ التَّقوى مُنتَهى رِضَى اللّه  مِن عِبادِهِ وَ حاجَتُهُ مِن خَلقِهِ فَاتَّقُوا اللّه  الَّذى اِن اَسرَرتُم عَلِمَهُ وَ اِن اَعلَنتُم كَتَبَهُ؛

نهایت خشنودى خداوند از بندگانش و خواسته او از آفریدگانش تقواست، پس تقوا از خداوندى بكنید كه اگر پنهان كنید مى داند و اگر آشكار سازید مى نویسد.

كنزالعمال، ج10، ص143، ح28731

حدیث (3) امام على علیه السلام :

لَو اَنَّ السَّماواتِ و َالارضَ كانَتا عَلى عَبدٍ رَتقا ثُمَّ اتَّقَى اللّه  لَجَعَلَ اللّه  لَهُ مِنها مَخرَجا وَرَزَقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ؛

اگر آسمان ها و زمین راه را بر بنده اى ببندند و او تقواى الهى پیشه كند، خداوند حتما راه گشایشى براى او فراهم خواهد كرد و از جایى كه گمان ندارد روزى اش خواهد داد.

نهج البلاغه، خطبه 184

حدیث (4) امام على علیه السلام :

اِنَّ لاَهلِ التَّقوى عَلاماتٍ یُعرَفونَ بِها: صِدقُ الحَدیثِ و َاَداءُ المانَةِ وَالوَفاءُ بِالعَهدِ و ... ؛

تقواپیشگان نشانه هایى دارند كه با آنها شناخته مى شوند: راستگویى، امانتدارى، وفاى به عهد و... .

التوحید، ص63

حدیث (5) امام على علیه السلام :

اَلتَّقِىُّ سابِقٌ اِلى كُلِّ خَیرٍ؛

تقواپیشه براى انجام هر كار خیرى سبقت مى گیرد.

 نهج الفصاحه، ح781

حدیث (6) امام باقر علیه السلام :

اِنَّ اللّه  عَز َّو َجَلَّ یَقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ؛

خداوند به وسیله تقوا بنده را حفظ مى كند از آنچه كه عقلش به آن نمى رسد و كور دلى و نادانى او را بر طرف مى سازد.

التوحید، ص127

حدیث (7) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

اَتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و َعَلَیهِ؛

باتقواترین مردم، كسى است كه در آنچه به نفع یا ضرراوست،حق رابگوید.

نهج البلاغه، خطبه 178

حدیث (8) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

تَمامُ التَّقوى اَن تَتَعَلَّمَ ما جَهِلتَ وَ تَعمَلَ بِما عَلِمتَ؛

تمام و كمال تقوا این است كه آنچه را نمى دانى بیاموزى و بدانچه مى دانى عمل كنى .

نهج البلاغه، خطبه 91

حدیث (9)قال الصادق علیه السلام :

سُئِلَ القال الصّادِقُ علیه السلام عَن قَولِ اللّه  عَزَّ و َجَلَّ: (اِتَّقُوا اللّه  حَقَّ تُقاتِهِ) قال: یُطاعُ فَلا یُعصى و یُذكَرُ فَلا یُنسى و َیُشكَرُ فَلا یُكفَرُ؛

از قال صادق علیه السلام درباره آیه (تقواى الهى داشته باشید آنگونه كه حقّ تقواست) سئوال شد، فرمودند: از خدا فرمان مى برد و نافرمانى نمى كند، به یاد اوست و فراموشش نمى كند، شكرگزار اوست و كفران نمى كند.

غررالحكم، ج2، ص451، ح3260

حدیث (10) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

لا یَكونُ الرَّجُلُ مِنَ المُتَّقینَ حَتّى یُحاسِبَ نَفسَهُ اَشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریكِ لِشَریكِهِ فَیَعلَمَ مِن اَینَ مَطعَمُهُ وَ مِن اَینَ مَشرَبُهُ وَ مِن اَینَ مَلبَسُهُ اَ مِن حِلٍّ ذلِكَ اَم مِن حَرامٍ؛

انسان از تقواپیشگان نیست مگر آن كه سخت تر از حسابرسى شریك از شریك، از خود حساب بكشد و بداند خوردنى، نوشیدنى و پوشیدنى اش از كجاست آیا از حلال است یا حرام؟

غررالحكم، ج6، ص441، ح10926

حدیث (11) امام باقر علیه السلام :

اِنَّ اللّه  عَزَّوَجَلَّ یَقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ؛

خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى رسد، حفظ مى كند و كوردلى و نادانى را از او دور مى نماید.

كافى، ج 8، ص 52، ح 16

حدیث (12) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما اَمـَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنـكَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَاِذا لَم یَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ وَ لَم یَكُن لَهُم ناصِرٌ فِى الرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛

تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمایند و در كارهاى نیك و تقوا به یارى یكدیگر بشتابند، در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نكنند، بركت ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا كنند. نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.

تهذیب الاحكام، ج 6، ص 181، ح 22

حدیث (13) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه  العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى ؛


هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شیطان فریاد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید براى حفظ یك سومِ باقى مانده دینش ، تقواى الهى پیشه سازد .

نوادر راوندى، ص 112

حدیث (14) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

مَن سَرَّهُ اَن یُنسَاَلـَهُ فى عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فى رِزقِهِ فَلیَتَّقِ اللّه  وَ لیَصِل رَحِمَهُ؛

 

هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زیاد شود، تقواى الهى پیشه كند و صله رحم نماید.

بحارالأنوار، ج 74، ص 102، ح 56

حدیث (15) امام صادق علیه السلام :

اِتَّقُوا اللّه ، وَعَلَیكُم بِأَداءِ المانَةِ إِلى مَنِ ائتَمَنَكُم فَلَو أَنَّ قاتِلَ أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ائتَمَنَنى عَلى أَمانَةٍ لأَدَّیتُها إِلَیهِ؛

تقواى الهى پیشه كنید و امانت را به كسى كه شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّى اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتى را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر مى گردانم.

امالى صدوق، ص318

حدیث (16) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنكَرِ و َتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ و َالتَّقوى فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ ، وَلَم یَكُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ و َلا فِى السَّماءِ؛

تا زمانى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر نمایند و در كارهاى نیك و تقوا به یارى یكدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نكنند، بركت ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا كنند و نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.

تهذیب الاحكام، ج6، ص181، ح22

حدیث (17) لقمان حكیم علیه السلام :

یا بُنَىَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَى اللّه  مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛

 

فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شایسته نگذر.

الاخوان، ص 110، ح 25

حدیث (18) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه  العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى ؛

 

هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شیطان فریاد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید براى حفظ یك سومِ باقى مانده دینش ، تقواى الهى پیشه سازد .

نوادر راوندى، ص 112

حدیث (19)امام على علیه  السلام :

إِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّه  لِخاصَّةِ أَولیائِهِ وَ هُوَ لِباسُ التَّقوى وَ دِرعُ اللّه  الحَصینَةِ وَ جُنَّتُهُ الوَثیقَةُ؛

براستى كه جهاد یكى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را براى اولیاى خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محكم اوست.

نهج  البلاغه، خطبه 27

حدیث (20) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

یا عَلىُّ إذا لَم یَكُنِ العالِمُ تَقیّا تائِبا زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَن قُلُوبِ النّاسِ كَما تَزِلُّ القَطرَةُ عَن بَیضَةِ النَّعامَةِ وَالصَّفا؛

یا على هرگاه عالِم با تقوا و توبه كار نباشد، موعظه اش از دل مردم مى لغزد همچنانكه قطره آب از روى تخم شتر مرغ و سنگ صاف مى لغزد.

میراث حدیث، ج2، ص29، ح81

حدیث (21)امام على علیه  السلام :

فى صِفَةِ المُتَّقینَ ـ : بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَعَنهُ زُهدٌ وَنَزاهَةٌ وَدُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لینٌ وَرَحمَةٌ لَیسَ تَباعُدُهُ بِكِبرٍ وَعَظَمَةٍ وَلا دُنُوُّهُ بِمَكرٍ وَخَدیعَةٍ؛

 

در وصف پرهیزگاران، مى فرماید: اگر از كسى دورى مى كند، به خاطر دنیاگریزى و پاكدامنى است و اگر به كسى نزدیك مى شود، از سر خوشخویى و مهربانى است، نه دورى كردنش از روى تكبر و نخوت است و نه نزدیك شدنش از روى مكر و فریب.

نهج البلاغه، خطبه 193

حدیث (22) امام على علیه السلام :

اَدَّبْتُ نَفْسى فَما وَجَدْتُ لَها                      بِغَیرِ تَقْوَى الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ                       اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْكَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم                         حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِى الْكُتُبِ
اِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ یا                        نَفْسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ؛

به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و براى ‏آن  /  ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد                         /  براى آن چیزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را          /  خداوند با عظمت در كتاب‏ها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو                              /  نقره است، سكوت طلاست

اعلام الدین، ص 273

حدیث (23) امام على علیه السلام :

اَلْمُؤْمِنُ حَیىٌّ غَنىُّ مُوقِرٌ تَقىٌّ؛

مؤمن، با حیا، بى‏نیاز، باوقار و پرهیزگار است.

غررالحكم، ح 1852

حدیث (24) امام على علیه السلام :

وَرَعُ الْمُؤْمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ، وَرَعُ الْمُنافِقِ لا یَظهَرُ إلاّ عَلى لِسانِهِ؛

پرهیزكارى مؤمن در رفتارش آشكار مى‏شود و پرهیزكارى منافق جز در زبانش ظاهر نمى‏شود.

غررالحكم، 10129 و 10130

حدیث (25) امام باقر علیه السلام :

اِنَّ اللّه‏َ عَز َّوَ جَلَّ یَقى بِالتَّقْوى عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقْوى عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛

 

خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى‏رسد، حفظ مى‏كند و كوردلى و نادانى را از او دور مى‏نماید.

كافى، ج 8، ص 52، ح 16

حدیث (26) پیامبر صلى‏لله‏ علیه ‏و ‏آله :

اَلا اِنَّ خَیْرَ عِبادِ اللّه‏ِ التَّقىُّ النَّقىُّ الخَفىُّ وَ اِنَّ شَرَّ عِبادِ اللّه‏ِ المُشارُ اِلَیْهِ بِالاَصابِعِ؛

 

آگاه باشید، بدرستى كه بهترین بندگان خدا كسى است كه با تقوا، پاك و گمنام باشد و بدترین بندگان خدا كسى است كه انگشت نما باشد.

بحارالأنوار، ج 70، ص 111، ح 12

حدیث (27) پیامبر صلی الله علیه و آله :

ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فیهِ فَلَیْسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّه‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللّه‏ِ عَز َّوَ جَلَّ؛

 

سه چیز است كه هر كس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها كدامند؟ فرمودند: بردبارى كه به وسیله آن جهالت نادان را دفع كند، اخلاق خوش كه با آن در میان مردم زندگى كند و پارسایى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد.

خصال، ص 145، ح 172

حدیث (28) پیامبر صلی الله علیه و آله :

 اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاَْغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛

 

عدالت نیكو است اما از دولتمردان نیكوتر، سخاوت نیكو است اما از ثروتمندان نیكوتر؛ تقوا نیكو است اما از علما نیكوتر؛ صبر نیكو است اما از فقرا نیكوتر، توبه نیكو است اما از جوانان نیكوتر و حیا نیكو است اما از زنان نیكوتر.

نهج الفصاحه، ح 2006

حدیث (29) امام صادق علیه السلام:

الحَسبُ الفِعالُ و الشّرَفُ المالُ و الکرَمُ التَّقوی؛

 

گوهر مرد و بزرگی او اعمال اوست و شرافت و ارجمندی او دارایی او و کرامت و بزرگواری او تقوای اوست .

جهاد النفس، ح180

حدیث (30) امام محمد باقر علیه السلام:

اتَّقوا اللّهَ و صُونوا دینَکُم بِالوَرَع ؛

 

تقوای خدا پیشه کنید و دینتان را با ورع و تقوا حفظ کنید.

جهاد النفس،ح 188

حدیث (31) امام صادق علیه السلام:

اِعمَل بِفرائِض اللهِ تشکن أتقَی النّاس؛

 

به واجبات الهی عمل کن تا پرهیزکارترین مردمان باشی.

جهاد النفس،ح 242

حدیث (32) امام صادق علیه السلام:

لَایَنفَعُ اجتِهادٌ لَا وَرَعَ فیه؛

 

کوششی که پارسایی در آن رعایت نشود، سودی نخواهد داشت.

جهاد النفس، ح 187

حدیث (33) امام صادق علیه السلام:

لَیسَ مِنّا وَ لاکَرامَةَ مَن کانَ فی مِصر فِیهِ مِاَئةُ الفٍ أو یَزیدونَ وَ کانَ فی ذَلِکَ المِصر أحَدٌ أورَعَ مِنهُ


از ما نیست و کرامتی ندارد آنکه در شهری صد هزار نفری با بیشتر زندگی کند و در آن شهر کسی باتقواتر از او باشد.

کافی ج2 ص78

حدیث (34) پیامبر صلی الله علیه و آله:

مَن أحَبَّ أن یَکونَ أتقَی النّاس فَلیَتَوَکَّل عَلَی اللهِ تَعالَی


هر که دوست دارد با تقواترین مردم باشد به خدای تعالی توکل کند

من لا یحضره فقیه ج4 ص40

حدیث (35) امام عسکری علیه السلام:

مَن لَم یَتّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم یَتّقِ اللهَ.


آن که از مردم پروا نکند از خدا نیز پروا نمی کند.

بحارالانوار ج71 ص338

حدیث (36) امام صادق علیه السلام:

ما نَقَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبداً مِن ذُلِّ المَعَاصِی إلَی التَّقوَی إلَّا أغنَاهُ مِن غَیرِ مَالٍ وَ أعَزَّهُ مِن غَیرِ عَشِیرَةٍ وَ آنَسَهُ مِن غَیرِ بَشَرٍ.


خدای عزوجل بنده ای را از خواری گناهان به عزت تقوا منتقل نمی کند، مگر اینکه بدون مال و ثروت، بی نیازش می سازد و بدون خویشان و بستگان عزیزش می گرداند و وجود آدمی، او را (با خود) مأنوس قرار می دهد.

اصول کافی ج2 ص76 باب اطاعة التقوی حدیث8


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:14 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |
- امام على علیه السلام:

صیانَةُ المَراَةِ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها؛

محفوظ بودن زن، براى سلامتى ‏اش مفیدتر است و زیبایى او را با دوام‏تر مى ‏كند.

(غررالحكم، ح 5820)

2- امام باقر علیه السلام:

فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن یُقالَ لَكُم، فَاِنَّ اللّه‏َ عزَّوَجلَّ یُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنین، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ یُحِبُّ الحَیّى الحَلیمَ اَ لعفیفَ المُتعَفِّـفَ؛

درباره این گفته خداوند كه «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى كه دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا كه خداوند، لعنت كننده، دشنام دهنده، زخم‏زبان زن بر مؤمنان، زشت‏گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى‏دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.

(امالى صدوق، ص 326)

3- پیامبر صلى الله علیه و آله:

عِفُّوا تَعِفُّ نِساؤُكُم؛

پاكدامن باشید تا زنانتان پاكدامن باشند.

(نهج الفصاحه، ح‏1089)

4- پیامبر صلى الله علیه و آله:

اِضمَنوالى سِتّا مِن اَنفُسِكُم اَضمَن لَكُمُ الجَنَّةَ اُصدُقُوا اِذا حَدَّثتُم وَأوفُوا اِذا وَعَدتُم وَاَدُّوا اِذا ئتُمِنتُم وَاحفَظوا فُروجَكُم وَغُضّوا اَبصارَكُم وَكُفّوا اَیدیَكُم؛

شش چیز را براى من ضمانت كنید تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).

(نهج الفصاحه، ح‏321)

5- پیامبر صلى الله علیه و آله:

یا مَعشَرَ شَبابِ قُرَیشٍ اِحفَظوا فُروجَـكُم ، اَلا مَن حَفِظَ فَرجَهُ فَلَهُ الجَنَّةُ؛

اى جوانان قریش! پاك‏دامنى پیشه كنید. بدانید هر كس خود را در برابر شهوت حفظ كند، بهشت از آنِ اوست .

(المعجم الأوسط، ج 7، ص 61)

6- امام على علیه السلام:

عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلى قدرِ غَیرَتِهِ؛

پاكدامنى مرد به اندازه غیرت اوست.

(نهج البلاغه، حكمت‏47)

7- پیامبر صلى الله علیه و آله:

إنَّ اللّه‏َ یُحِبُّ الحَیِىَّ الحَلیمَ العَفیفَ المُتَعفِّفَ؛

خداوند انسان با حیاىِ بردبارِ پاك دامنى را كه پاكدامنى مى‏ورزد، دوست دارد.

(كافى، ج2، ص112، ح8)

8- امام على علیه السلام:

اَصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛

ریشه مردانگى حیا و میوه اش پاكدامنى است.

(غررالحكم، ج2، ص418، ح3101)

9- امام على علیه السلام:

العِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَیرٍ؛

عفّت ، سرآمد هر خوبى است.

10- امام على علیه السلام:

العِفَّةُ أفضَلُ الفُتُوَّةِ؛

عفّت ، برترین جوانمردى است.

11-امام على علیه السلام:

العَفافُ یَصونُ النَّفسَ ویُنَزِّهُها عَنِ الدَّنایا؛

عفّت، نفس را مصون مى دارد و آن را از پستیها دور نگه مى دارد.

12-  امام صادق علیه السلام:

عِفّوا عَن نِساءِ النّاسِ تَعُفَّ نِسائُکُم

نسبت به زنان مردم عفت داشته باشید تا زنانتان عفیف بمانند.

13- امام على علیه السلام:

برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:13 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

قرآن هنگامی که ایران، روم را در سال 615 میلادی شکست داد و موجب خوشحالی قریش شد، با قاطعیت کامل گفت در کمتر از ده سال دیگر روم ایران را شکست خواهد داد.بر روی این قضیه میان بعضی مسلمین و بعضی از کفار شرط بندی شد و بعد همان طور شد که قرآن خبر داده بود.

قرآن همچنین با قاطعیتی کامل خبر داد که آن کس که پیامبر را «ابتر» و بی دنباله(مقطوع النسل)می خواند خودش «ابتر» است، و آن شخص که در آن روز فرزندانی داشت تدریجا در طول دو سه نسل منقرض شدند.

همه اینها اعجاز این کتاب را می رساند.قرآن معجزات علمی و معنوی دیگر هم دارد که به علوم فلسفی و طبیعی و تاریخی مربوط است.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:5 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

رنگین کمان

مقدمه

زندگی بشر از بدو خلقت تحت تاثیر دو  عامل مهم شب و روز بوده است. انسان با مشاهده علامت

شب (تاریکی) به سر پناه خود روی می‌آورد و با آشکار شدن صبح و روشنایی به سوی تلاش و

فعالیت می‌شتابد. 

خدای متعال از دو عامل فوق به عنوان نعمتی بزرگ یاد می‌کند و در کنار سایر نعمتهایش می‌فرماید:

"و جعلنا اللیل لباسا و جعلنا النهار معاشا"

(یعنی شب را برای شما پوششی قرار دادیم و روز را برای معاش شما قرار دادیم.)

این عملکرد فطری در انسان بیانگر این است که انسان ناخودآگاه تحت تاثیر رنگها قرار می‌گیرد و با

کشیده شدن پرده آبی تیره بر آسمان احساس نیاز به استراحت و آرامش در او به وجود می‌آید؛ و با

طلوع صبح و آشکار شدن نور و روشنایی زرد رنگ به انسان نیروی تکاپو و فعالیت دست می‌دهد.

بنابراین پیشینه شناخت رنگها و احساس نیاز به آنها به صورت تکوینی در خلقت وجود داشته است. 

تسکین درد میگرن، از بین بردن بی‌خوابی، پایین آوردن فشار خون، درمان یا تسکین بعضی از بیماریهای

عصبی، بالابردن ادراک.  خواص مثبت این رنگ تا زمانی است که از 200 لوکس تجاوز نکند، بنابراین

رنگ سبز گیاهان بهترین و معتدل ترین نوع این رنگ است، و تمام خواص فوق را دارد.

از این رو خداوند رنگها را صفت مشترک بین موجودات اعم از زنده و غیر زنده قرار داده و می‌فرماید:

"آیا ندیدی که خدا باران را از آسمان فرود آورد و با آن انواع میوه‌های گوناگون و رنگارنگ پدید آورد و در

زمین کوهها و طرق زیاد و اصناف و رنگهای مختلف سفید، سرخ، سیاه خلق فرمود و از اصناف انسان

(مرد و زن) و اجناس حیوانات نیز به همین گونه مختلف آفرید". 

خداوند متعادل در آیه مذکور به وسیله رنگها و تنواع موجودات جاندار و بی‌جان توجه انسان را به

مساله توحید جلب می‌کند تا نشانگر این باشد که چگونه از آب بی‌رنگ صدها هزاران رنگ پدید آورده

و از عناصر محدود و معین موجودات کاملا متنوع و زیبا را آفریده است. جهت تبیین شگفتی رنگها، به

خواص آنها از منظر آیات و روایات اشاره می‌کنیم.

خواص رنگ سبز

در قرآن کریم، از میان همه رنگها به رنگ سبز به عنوان رنگ لباس بهشتیان معرفی شده است:

"ویلبسون شباباًَ خضراً من سندس و استبرق" لباسهای سبز حریر و دیبا بپوشند.

مسرّت بخشی و شادآورد بودن

اگر آب مایه حیات است، رنگ سبز نشانگر طراوت و زندگی می‌باشد چرا که طبیعت با این رنگ لباس

حیات به تن می‌کند. خداوند متعال این شگفتی را به صورت زیبا ترسیم کرده و می‌فرماید:

"و جعلنا من الماء کل شیء حی"یعنی به وسیله آب هر چیزی را زنده قرار دادیم.

"فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه حقیراء" ‌به وسیله آب هر گونه گیاه برآوردیم و از آن گیاه جوانه سبزی خارج ساختیم. 

رنگ سبز، رنگ گیاهان وطبیعت است و خداوند آنها را مظهر مسرت و شادی معرفی می‌کند:

"فأنبتنا به حدائق ذات بهجة" پس به وسیله آب باغهای بهجت انگیز رویانیدیم. در تعریف

بهجت آورده که البهجة حسن اللون و ظهور السرور فیه" بهجت بهترین رنگ است و

شادی و نشاط در آن ظهور دارد.

امام صادق علیه السلام در بیان خاصیت رنگ سبز می‌فرماید:"سه چیز غم و غصه را از بین می برد:

1- آب 

2- رنگ سبز

3- خوشرویی.

تقویت تحمل پذیری و صبر

امروزه علم با گذشت قرنهای متمادی خاصیت تقویت تحمل پذیری این رنگ را اثبات کرده است.

دانشمندان جهت اثبات این امر آزمایشی را به شرح زیر بر روی کارگران انجام دادند. 

کارگران را به دو گروه تقسیم کردند، به گروه اول صندوقهای سبز و به گروه دوم صندوقهای سیاه رنگ

جهت حمل دادند. کسانی که صندوقهای سبز را حمل می‌کردند بدون هیچ گونه شکایتی با صبر و

حوصله کار خود را به اتمام رسانند، ولی حمل کنندگان صندوقهای سیاه هموزن با صندوقهای سبز از

خستگی زیاد، کمردرد، ناراحتی کلیه و ... شکایت می‌کردند. علاوه بر اینکه این رنگ بر سلامتی

روح انسان تاثیر دارد، بر رشد و سلامتی جسم نیز موثر است.

در قرآن کریم، از میان همه رنگها، رنگ سبز به عنوان رنگ لباس بهشتیان معرفی شده است:

"ویلبسون شباباًَ خضراً من سندس و استبرق" لباسهای سبز حریر و دیبا بپوشند.

یافته‌های دانشمندان

با توجه به یافته‌های دانشمندان می‌توان به موارد زیر به عنوان فواید دیگر سبز اشاره کرد.

تسکین درد میگرن، از بین بردن بی‌خوابی، پایین آوردن فشار خون، درمان یا تسکین بعضی از

بیماریهای عصبی، بالابردن ادراک.  خواص مثبت این رنگ تا زمانی است که از 200 لوکس تجاوز نکند،

بنابراین رنگ سبز گیاهان بهترین و معتدل ترین نوع این رنگ است، و تمام خواص فوق را دارد.

 ................................................


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:4 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

كشف حقايقي علمي از سگ

پيش از آنكه علم به كشفياتي درباره ي اين حيوان دست يابد؛ قرآن از آن خبر داده است “وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث. (1 -33) (بخوان بر اين مردم حكايت آن كس (بلعم باعور) را كه ما آيات خود را به او عطا كرديم از آن آيات سرپيچيد چنان كه شيطان او را تعقيب كرد و از گمراهان عالم گرديد و اگر ما مي‌خواستيم به او مقام مي‌بخشيديم لكن او به زمين فرو ماند و پيرو هواي نفس گرديد و در اين صورت مثل او به سگي ماند كه اگر او را تعقيب كني و يا او را به حال خود گذاري به عوعو زبان گشايد”
علم روز با كاربرد تجهيزات و آزمايشهاي مكرر از سر له‌له زدن سگ پرده برداشته و به اين نتيجه رسيده كه سگ غده عرق كننده ندارد جزء معدودي در كف پاهايش و اين باعث مي شود كه نتواند حرارت بدنش را دفع كند و ناچار، حرارت بدنش را از طريق گشودن و راندن زبانش به بيرون و تنفس و فرياد، دفع مي‌كند چه در زمان استراحت و چه هنگام تب و خستگي


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:2 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |


پژوهشگران آمریکایی روز سه شنبه اعلام کردند که دو نیمه شدن دریا برای عبور پیروان حضرت موسی (ع) از تعقیب لشکریان فرعون مبتنی بر قوانین فیزیکی است.
یک باد شرقی که در آن شب می‌وزید، می‌تواند همانطور که در تورات و قرآن آمده است، سبب دو نیمه شدن دریا شده باشد.
این محققان این نتیجه را با استفاده از طرح های رایانه ای به دست آورده اند.
این دستاورد بخشی از تحقیقات این دانشمندان در ارتباط با اثر باد بر آب است.

‘کارل دروز’ که سرپرستی این تحقیق را برعهده داشته است، گفت که تصاویر رایانه ای تقریبا با آنچه که در کتاب ‘سفر خروج’ در کتاب مقدس مطرح شده، مطابقت دارد.
در این گزارش یادآوری می‌شود، بر اساس دینامیک مایعات می‌توان این مطلب را درک کرد. باد به گونه ای آب را به حرکت در می‌آورد که براساس قوانین فیزیک یک گذرگاه امن ایجاد می‌کند که آب در دو طرف قرار می‌گیرد و ناگهان آب به جای خود برمی‌گردد.
داستان ها در کتابهای مذهبی با کمی‌اختلاف همگی حکایت از آن دارد که در سه هزار سال پیش حضرت موسی (ع) و پیروانش تحت تعقیب نیروهای فرعون به سمت دریا حرکت می‌کنند. دریای سرخ در مقابل نیروهای پیشرو به دو نیمه تبدیل می‌شود و پس از آنکه این نیروها از دریا عبور می‌کنند دریا به حال اول برمی‌گردد و لشگریان فرعون غرق می‌شوند.

‘دروز’ و همکارانش درحال تحقیق درباره اثر باد در عمق آبهای اقیانوس و چگونگی تاثیر توفان های اقیانوس آرام و حرکت امواج بر اعماق دریا هستند.
گروه زیر نظر ‘دروز’ به نقطه ای در جنوب دریای مدیترانه اشاره می‌کنند و مدل خود را بر اساس شکل زمین ها در سه هزار پیش ترسیم کرده اند که باعث نقل این داستان شده است.
بر اساس این طرح رایانه ای، اگر بادی با سرعت ۶۵ مایل در ساعت در آن شب به مدت ۱۲ ساعت وزیده باشد، امکان دو نیمه شدن دریا تا عمق دو متر امکان پدیر بوده است.
در پایان پژوهش گروه تحقیق ‘دروز’ آمده است: مردم جهان قرن هاست که از داستان عبور حضرت موسی از دریا شگفت زده شده اند و از خود پرسیده اند که آیا این امر حقیقت تاریخی دارد. آنچه که این تحقیق نشان می‌دهد این است که توصیف دو نیمه شدن دریا اساسی در قوانین فیزیکی دارد. می‌برد.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:0 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

 

 به تازگي دانشمندان دريافتند كه مورچه با ارسال فركانسهاي صوتي با همديگر ارتباط برقرار مي‌كنند و مورچه‌ها از اين نوع ارتباط براي برحذر كردن بقيه مورچه‌ها از خطر استفاده مي‌كنند.

 

جالب اينجاست كه قرآن چهارده قرن پيش به اين حقيقت علمي اشاره كرده فرموده:

"تا به سرزمين مورچگان رسيدند مورچه‌اي گفت به لانه‌هاي خود برويد مبادا سليمان و سپاهيانش ندانسته شما را پايمال كنند."

 سوره نمل – آيه 18

همانا پاك و منزه مطلق است خدا را!


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:59 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |
میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر

حتما تا به حال در باره خطرات گوشیهای موبایل یا زندگی در نزدیکی نیروگاهای برق چیزهایی شنیده اید.بنابر تحقیقات پروفسور لای امواج مغناطیسی که از نیروگاهای برق یا وسایل برقی مثل سشوار و ریشتراش برقی و... ساتع می شود به دی ان ای سلولهای مغزی آسیب میرساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین می برد. میدانهای مغناطیسی خارجی علاوه بر آسیب به دی ان ای مغز اثر منفی دیگری به بدن دارند.

این میدان ها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن می شوند. همانطور که میدانید نزدیک به 70%از بدن مارا آب فراگرفته و مولکولهای آب به صورت دوقطبی هستند و زمانی که ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم، این مولکولها در جهت آن میدان قرار می گیرند و این پدیده باعث می شود نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.

علاوه بر عوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث می شوند اختلال در میدان بدن ایجاد شود. مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسیته ساکن در بافتهای بدن ذخیره میشوند و میدانی که در اطراف این بارها بوجود می آیند در میدان بدن ایجاد خلل می کنند.

این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر و دستها و قسمت مچ یابه پایین است و در بین این سه قسمت، سر اهمیت ویژه ای دارد چون بارهای ذخیره شده در آن علاوه بر ایجاد خلل درمیدان مغناطیسی مغز باعث اغتشاش در امواج مغزی نیز می شوند.

به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم.مثل موبایل یا سشوار و غیره.اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدانی بسیار قوی هستیم و آن میدان مغناطیسی زمین هست. عوامل داخلی اغتشاش در میدان بدن ما هم فعالیتهای حیاتی و اجتناب ناپذیری هستند که در تمام طول عمر ما در جریان هستند پس چگونه میتوان باعث خلل این اثرات سو که باعث اختلال در بدن ما و بیماریهایی مثل سرطان می شوند را خنثی کرد؟

در اینجاست که باید گفت خداوند راه حل تمام این سوالات را در یک عمل ساده که امکان آن برای همه افراد وجود دارد و بیش از چند دقیقه هم وقت نمی برد و هیچ ضرری هم ندارد به انسان هدیه داده و آن نماز است.

نماز و میدان مغناطیسی

 

 

 

آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست، به طور شگفت انگیزی اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می گردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم می شود.

یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسور بور به آن دست یافته بود این بود که دریافته بود که در بدن تمام دانشجویان مؤنث ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدید ایجاد می شود و میدان بدن به منظمترین حالت خود می رسد و به همین دلیل است که زنان نیازی ندارند در این مدت نماز بخوانند.
اخیرا هم کشف شده است که علت اینکه قلب زنان منظم تر و قویتر از مردان میزند و دلیل آن همین تغییر ولتاژ هست.
نماز و بارهای الکتریکی
همانطور که قبلا اشاره شد بارهای زائدی
که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود می آیند هم شبیه میدان بدن و هم بر امواج مغزی اثر سو دارند. و این اثرات در نواحی که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند، خطرات جدیتری ایجاد می کنند و باید هرچه سریعتر از آن نواحی دور شوند.

به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد استفاده از یک ماده رساناست که سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار آب است و جالب اینجاست که آب هرچه خالص تر باشد سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان سفارش شده این اثر را ندارد.

نماز و امواج مغزی

با دفع بارهای زائد بدن در وضو امواج مغزی در ایده الترین حالت قرار می گیرند. علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود می آید، تشعشع امواج آلفا را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج بالا می برد.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:54 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:52 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

در آیه 3 و 4 سوره قیامت می خوانیم : " أَ یحَْسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ ــ بَلىَ‏ قَادِرِینَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه‏ ؛ آیا انسان گمان می کند که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم ". سوره 75: القیامة

در روایات می خوانیم، یکی از مشرکین عرب به نام عدی بن ابی ربیعه، که مردی بسیار لجوج و متعصب بود نزد پیامبر (ص) آمد و از روز قیامت و چگونگی و زمان آن سوال کرد، و گفت: اگر آن روز را با چشم خودم هم ببینم باز تو را تصدیق نمی کنم و به تو ایمان نمی آورم، چگونه می توان باور کرد که خداوند این استخوانهای (پوسیده) را گردآوری کند، این باور کردنی نیست.

« بنان » در لغت به معنی انگشتان (و گاه به معنی سرانگشتان) آمده است، از ماده « بن » به معنی اقامت گرفته شده، و از آنجا که انگشتان مایه اصلاح احوال اقامت انسان در جهان است، به این نامیده شده است.

انگشتان نقش بسیار مهمی درزندگی انسان دارند و از عجایب خلقت محسوب می شوند، هر چند به واسطه اینکه دائما در اختیار ما است، از اسرار آن غافلیم. اگر انگشتان دست کسی قطع شود، هیچ گونه کار ظریفی را نمی تواند انجام دهد. نوشتن، ورق زدن کتاب، غذا خوردن بطور راحت، تلفن کردن، باز کردن درها به وسیله کلید و انواع صنایع ظریف و دقیق و حتی صنایع دیگر، مانند انواع کارهای مربوط به ماشینها، بلکه گرفتن اشیای سنگین با دست نیز برای او غیر ممکن است، حتی کم شدن یکی از انگشتان می تواند ضربه ای به بسیاری از کارهای روزمره انسان برند. به همین دلیل چهار پایان به خاطر نداشتن انگشت بسیاری از کارها را با دهان یا سر، انجام می دهند.

به تعبیر دیگر می توان گفت: وجود انگشتان در انسان، یکی از عوامل مهم پیشرفت تمدن او است، و تعبیر به «بنان» از ماده اقامت و دوام، اشاره لطیفی به همین حقیقت است چرا که بدون آنها، اقامت در جهان برای او مشکل است.

آیه فوق می گوید: نه تنها استخوانهای بزرگ که استخوانهای ریز و ظریف او را نیز می توانیم در قیامت منظم کنیم.

جمعی از مفسران نیز احتمال داده اند که منظور از تسویه بنان متصل ساختن آنها به یکدیگر، و به صورت سم چهارپایان در آوردن می باشد، ولی این تفسیر هیچ گونه مناسبتی با ایات سوره ندارد.

نه تنها ما می توانیم استخوانهای بزرگ و کوچک را جمع آوری کنیم بلکه حتی توانایی داریم انگشتان و سرانگشتان هر کس را با تمام ویژگیهایش که از ظریفترین خصوصیات بدن او است، تنظیم کنیم و به حال اول باز گردانیم

به هر حال از نکاتی که این آیه، می تواند اشاره به آن باشد کشف مهمی است که در عصر ما نسبت به خطوط سر انگشتان شده است، زیرا این معنی مسلم شده که خطوط سر انگشتان هر کس معرف شخص او است، و از هر امضایی اطمینان بخش تر و دقیقتر است، امضایی که هیچ کس نمی تواند آن را جعل کند، در حالی که پیچیده ترین امضاها قابل جعل است، به همین دلیل در عصر ما مساله  « انگشت نگاری» به صورت علمی در آمده و در مراکز انتظامی دایره مخصوصی برای آن وجود دارد، و از طریق آن بسیاری از مجرمان شناخته می شوند، کافی است که یک سارق، هنگامی که وارد اطاق یا منزلی می شود، دست خود را بر دستگیره در، یا شیشه اطاق و یا قفل و صندوق و صندلی بگذارد و اثر آن، روی آنها بماند یا اینکه در یک ماجرای قتل سلاحی کشف شود که اثر انگشت کسی بر آن اسلحه باشد، فورا از آن نمونه برداری کرده و با سوابقی از سارقان و مجرمان، یا افرادی که درآن حادثه مظنون به نظر می رسند تطبیق می دهند و مجرم را پیدا می کنند.                                           

بنابراین تفسیر، آیه می گوید: نه تنها ما می توانیم استخوانهای بزرگ و کوچک را جمع آوری کنیم بلکه حتی توانایی داریم انگشتان و سرانگشتان هر کس را با تمام ویژگیهایش که از ظریفترین خصوصیات بدن او است، تنظیم کنیم و به حال اول باز گردانیم.

به تعبیر دیگر بازگرداندن بنان و تنظیم آن (فراموش نکنیم که «تسویه» منظم ساختن و مرتب نمودن است) شامل تمام خصوصیات و جزئیات، و از جمله خطوط سر انگشتان می شود.

تناسب این معنی با مساله قیامت که دادگاه بزرگ عدل الهی است و مجرمان و گنهکاران باید در آن تعقیب شوند، بسیار جالب است، چرا که در دنیا نیز از این مساله، بیش از همه جا در دادگاهها بهره گیری می شود.

 منبع: مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج8، ص186


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:49 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

نور خورشید نور اصلی و نور ماه نور بازتابی است

هُوَ الَّذى جَعَلَ الشَّمسَ ضِیاءً وَ القَمَرَ نُوراً

یونس ۵

«اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد».

«ضیاء و ضوء» درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود، مانند تابش و درخشش چراغ و شمع. و «نور» روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع نمی شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است. و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد «ضیاء» است و ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است ولی تابـش ماه از خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.(این موضوع در سوره نوح و به نقـل از حضرت نوح آمـده. یعـنی وی چند هـزار سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش خورشید است. ولی مردم طـبـق معـمـول بوی می خندیده اند).

       

 

 

وَ الشَّمْس وَ ضُحَاهَا – وَ الْقَّمَرِ إذا تَلَاها – وَ النَّهَارِ إذا جَلاهَا – وَ اللیْل إذا یَغْشَاهَا

شمس ۱-۴

« سوگند به خورشید و پرتو آن ــ و به ماه وقتیکه آنرا بازتاب می دهد ــ و به روز وقتیکه آنرا متجلی می کند ــ و به شبوقتیکه آنرا می پوشاند»

نکته آیات:

روز پرتو خورشید را متجلی می کند و شب آنرا می پوشاند:

تصویری که می بینیم تصویر کره زمین است که از فضا گرفته شده است. چنانکه می بینیم فضا در اصل سیاه و تاریک است، هر چند نور و پرتو خورشید در فضا وجود دارداما متجلی نیست، ولی آن بخشی از زمین که روبروی خورشید قرار دارد و روز نامیده می شود آن را متجلی می کند. که ارتفاع آن حدوداً ۱۰۰ کیلومتر از جـو است. و با چرخش زمین و رفتن روز بجای شب، شب آن بخش متجلی پرتو خورشید را می پوشاند. 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:45 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

 

دانلودفیلم آپارات

 

به گواه حضرات آیات عظام ، شیخ لطف الله صافی گلپایگانی و شیخ علی صافی گلپایگانی که از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بودند ؛ فیزیکدان و ریاضی دان بزرگ جهان، آلبرت انیشتین به دست آیت الله العظمی بروجردی به آئین تشیع گرویده و بنا بر دستور معظم له از بیان این مطلب تا اواخر عمر خود به دلیل حفظ جانش ، خودداری کرده است.
در گوشه ای از این نامه به آیت الله بروجردی که توسط آلبرت انیشتین نوشته شده است آمده است :

Herzliche Gru``&e von Einstein ( سرآغاز نامه )
با صمیمانه ­ترین سلام­ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی. پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی 1 را پذرفته­ ام که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس مارس (2)از سال 1954 (3) است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.
متن زیر را بصورت کامل مطالعه بفرمایید. حقیقت امر برایتان روشن خواهد شد علاوه بر اینکه دو مرجع بزرگوار نیز بر این امر گواه بوده اند . آلبرت اینشتین در رساله­ ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­ دهد و آن را کامل­ ترین و معقول­ ترین دین می­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ ی اینشتین با آیت ­الله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده ­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­ البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­ شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­ شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده­اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گران بهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد....
همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می­کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
اینیشتین در این کتاب همواره از آیت ­الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:39 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |


در این نوشتار مراحل و چگونگی خلقت انسان از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار می گیرد.


1. علقه

خداوند در آیات مختلف از قرآن کریم، به مراحل خلقت انسان اشاره کرده است. یکی از این مراحل «علق» است.
واژه «علق» شش بار( 1) و در پنج آیه به صورت‌های مختلف به کار رفته است و همچنین سوره‌ای در قرآن با نام «علق» نازل شده است. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از علق آفرید.» اکثر مفسران( 2 ) اتفاق نظر دارند که 5 آیه‌ی اول سوره‌ی علق، نخستین آیاتی است که در غار حرا بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است.


علق در لغت

واژه‌ی «علق» جمع «عَلَقَه» در اصل به معنای «چیزی که به چیز بالاتر آویزان شود» آمده است و موارد استعمال آن در خون بسته، زالو، خون منعقد که در اثر رطوبت به هر چیز می‌چسبد، کرم سیاه که به عضو آدمی می‌چسبد و خون را می‌مکد و ... می‌باشد.( 3 ) پس می‌توان گفت: در مواردی که علق استعمال شده: یکی چسبندگی و دیگری آویزان بودن، لحاظ شده است مانند: زالو، خون بسته و کرم که به عضو بدن می‌چسبد و آویزان می‌شود.

علق از نگاه علم:

«علق»، همان خون بسته‌ای است که از ترکیب اسپرم مرد با اوول زن حاصل می‌شود و سپس داخل رحم زن می‌شود و بدان آویزان می‌شود. پس از پیوستن نطفه‌ی مرد به تخمک زن، تکثیر سلولی آغاز می‌شود و به صورت یک توده‌ی سلوی در می‌آید که به شکل توت است (به آن مارولا Marula گویند) و در رحم لایه‌گزینی می‌کند یعنی، سلول‌های تغذیه کننده به درون لایه‌ی مخاطی رحم نفوذ کرده و به آن معلق (آویزان نه کاملاً چسبیده به رحم) می‌شوند. قرآن این مطلب را با تعبیر زیبای «علق» بیان کرده است( 4 )

اگر واژه «علق» را به معنای خون بسته بپذیریم، می‌توانیم تناسب آن را با موارد استعمال اینگونه بیان کنیم:

1. چسبنده بودن آن.( 5 ) (خون بسته‌ای که برای مکیدن خون به بدن می‌چسبد)
2. آویزان شدن آن به جداره رحم.
3. مشابه زالو است. (زالو هر بار می‌تواند به اندازه یک فنجان قهوه، خون انسان یا حیوانی را بمکد. نطفه در رحم، زالو وار به رحم می‌چسبد و از خون تغذیه می‌کند( 6 ) همچنین در وجه تشبیه به زالو گفته شده است که در مرحله ایجاد جنین، از هر دو ماده‌ای به نام «هپارین» ترشح می‌شود تا اینکه خون در موضع منعقد نشود و قابل تغذیه باشد.( 7 ) شکل علقه مانند زالو کاملاً مسطیع است این حالت در چهار هفته اول ادامه دارد.( 8 )
4. تغذیه از خون است.( 9 )

در نتیجه می‌توان گفت ( 10 ) با توجه به دیدگاه دانشمندان و مفسران و اهل لغت، «علق» به معنای «خون بسته» آویزان به رحم است. به ویژه آنکه این مرحله از خلقت انسان در علم جنین‌شناسی جدید، به عنوان واسطه‌ای بین نطفه و مضغه (گوشت شدن) محسوب می‌شود.
یعنی حدود 24 ساعت این خون بسته به جدار رحم آویزان است و از خون آن تغذیه می‌کند.
خداوند می‌توانست با بیان «الدم المنقبضه؛ خون بسته» مطلب را ذکر نماید اما با آوردن واژه‌ی «علق» هم معنای خون بسته و هم معنای آویزان بودن را رسانده است که با نظریات جدید پزشکی همخوانی دارد.
با توجه به عدم پیشرفت علم پزشکی در 14 قرن قبل، می‌توان مسئله‌ی «علق» را یکی از شگفتی‌های علمی قرآن نامید که بعد از 14 قرن کشف شده است.( 11 )

برای مطالعه‌ی بیشتر به کتاب‌های ذیل مراجعه شود:
1. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر رضایی اصفهانی، ج 2، ص 487 ـ 481.
2. طب در قرآن، دکتر دیاب و قرقوز، ترجمه از چراغی، ص 86.
3. اولین پیامبر آخرین دانشگاه، دکتر پاک نژاد، ج 11، ص 110.
4. مطالب شگفت‌انگیز قرآن، گودرز نجفی، ص 99.

2. مضغه

قرآن کریم در مراحل خلقت انسان پس از نطفه و علقه مرحله‌ای دیگر به نام «مضغه» را مطرح می‌سازد که در 2 آیه( 12 ) و سه بار از آن سخن گفته است.
خداوند در سوره حج آیه 5 می‌فرماید: «ثمّ من علقه ثم من مضغة مخلقه و غیرمخلقه لنبین لکم؛ پس از علقه، آنگاه از مضغه دارای خلقت کامل و خلقت ناقص تا قدرت خود را به شما روشن گردانیم»

واژه‌شناسی

واژه‌ی «مضغه» در لغت به معنای «غذای جویده شده و گوشت جویده» آمده است به عبارت دیگر، قطعه‌ای از گوشت که شبیه گوشت جویده شده است.( 13 )
و واژة «مخلقه» تعبیری است که برای مبالغه در «خلق» به کار می‌رود و «خلق» به معنای ایجاد چیزی بر کیفیت مخصوص است. پس تعبیر به «مخلّقه» در مورد «مضغه» اشاره به این است که حقیقت خلق و تحقق آن؛ یعنی ایجاد بر کیفیت مخصوص و تعیین خصوصیات و مقدمات، دراین مرتبه است. اما غیرمخلقه به این معناست که تعیین برخی خصوصیات (تماماً یا بعضاً) در این مرتبه «مضغه» نیست( 14 )

مضغه در دستگاه علم

جنین انسان از هنگام لقاح تخمک و کرمک (اوول و اسپرم) تا 6 روز در راه است تا در رحم جایگزین شود. سپس در رحم لانه گزینی می‌کند و به صورت آویزک (علق) تا 14 روز به رشد خود ادامه می‌دهد. و از هفته سوم بارداری با چشم غیرمسلح کاملاً به صورت گوشت جویده پدیدار می‌گردد (مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، دکتر بوکان، ص 275) دوره تمایز لایه‌های زاینده (مضغه) را می‌گذارند که تا ماه سوم بارداری ادامه دارد( 15 ) اما این «مضغه» همیشه یک حالت ندارد و مراحل و حالات گوناگونی دارد که در قرن از آن «مخلقه و غیرمخلقه» نام برده است. اما مفسران دیدگاه‌های مختلفی در این دو تعبیر دارند مانند:

1. مقصود جنین کامل الخلقه یا ناقص باشد.( 16 )
2. مقصود از مخلقه، مرحله تصویر جنین باشد( 17 )
3. مقصود از مخلقه، مضغه شکل یافته و متمایز است.( 18 )

و نظرات دیگری درباره آن بیان شده است که بیشتر آنها قابل جمع است.
تعبیر بسیار زیبا و شگفت‌انگیز قرآن (مضغه، مخلقه و غیرمخلقه، حج 5) با یافته‌های پزشکی جدید هماهنگ است و جنین را در این دوره (هفته سوم به بعد) به صورت گوشت کوبیده معرق می‌کند و اشاره‌ای لطیف به تمایز لایه‌های آن (مخلقه = ایجاد به کیفیت مخصوص و تعیین خصوصیات) می‌کند و یک نوع رازگویی و اعجاز علمی قرآن را می‌رساند.
در نتیجه می‌توان گفت: از مجموع نظرات این طور استفاده می‌شود که «مخلقه و غیرمخلقه» صفت برای «مضغه» است به این معنی برخی از اقسام مضغه مقدرات و کیفیت خصوصیات در این مرتبه کامل است و اقسام دیگر کامل نیست( 19 )

3. استخوان و گوشت:

قرآن بعد از بیان مرحله «مضغه، گوشت جدیده» به مرحله ی دیگری از خلقت اشاره کرده است آیه «فخلقنا المضغه عظاماً فکونا العظام لحماً و آنگاه مضغه را استخوان هایی بعد استخوان ها را با گوشتی پوشانیدیم ( 20 )
برای این که بهتر به مرحله استخوان بندی جنین آشنا شویم، لازم ات همراه او، مرحله پوشاندن گوشت را نیز بیان کنیم.
آیه فوق بیانگر آن است که ابتدا استخوان تشکیل شده و بعد از آن گوشت روی آن قرار گرفته است.

نکات علمی:

در مراحل سومین هفته رشد جنین، لایه زایای، اکتودرم، مزودرم، اندودرم، تشکیل می شود. از لایه ی اکتودرم، اعضا و ساختمان ای که در ارتباط با دنیای خارج باقی می مانند؛ ایجاد می گردد، مانند: دستگاه عصبی، پوشش می گوشی، بینی، چشم و ... و از لایه مزودرمی اعضای سلکروتوم (غضروف و استخوان) دستگاه ادرار و تناسلی و ... به وجود می آید. و از لایه اندودرمی، دستگاه معدی روده ای، دستگاه تنفسی و مثانه و ... ساخته می شود.
با توجه به مواد فوق؛ غضروف و استخوان ها از لایه میانی (مزودرم) تشکیل می شود. که به وسیله دو لایه دیگر (اکتودرم و اندودرم) پوشیده شده که آن دو لایه اکثر گوشتی بدن مثل پوست، غدد .... ساخته می شود هم چنین ساخته شدن سلول هایی که باعث پیدایش غضروف و استخوان می شود؛ از هفته چهارم بارداری شروع ی شود و اما سلول های ماهیچه ای پس از آن ساخته می شود( 21 )
گفته شد که لایه میانی مزودرم غضروف ها و استخوان ها را تشکیل می دهد؛ بهتر است با غضروف و استخوان سازی آن آشنا شویم.
غضروف نوعی بافت همبند است که به علت خاصیت ارتجاعی، می تواند فشار زیادی را تحمل کند و هم چنین از بافت های نرم بدن پشتیبانی به عمل می آورد.
هر غضروف دارای ماده ای بنیادی بوده که در ساختمان آن مقدار زیادی آب (حدود 70 درصد)به کار رفته است. این ماده بنیادی می تواند در آب جوشی حل شود و ماده ای به نام ژله غضروف یا کندرین (chondrin) را به وجود آورد. رنگ غضروف سفید مایل به آب است و در افراد مسن به علت تغییرات متابولیک می تواند زرد رنگ باشد.
نقش غضروف در تشکیل استخوان این است که اولین مرحله ساخته شدن استخوان است. غضروف بافتی است مشتقی از مزانشیم که برای اولین بار در اواخر هفته چهارم زندگی جنین، ظاهر می شود. و در قسمت هایی که می خواهد استخوان تشکیل دهد، ابتدا باید قالبی از غضروف به وجود آید که بعداً به استخوان تبدیل شود بنابراین استخوان سازی به دو صورت انجام می پذیرد:

1. استخوان سازی داخل غشایی: در این نوع استخوان سازی، بافت استخوانی در داخل لایه ای از بافت همبند مزانشیمی تشکیل می شود و این بافت مستقیماً به بافت استخوانی مبدل می شود. تفاوتی که میان استخوان سازی داخل غشایی با تشکیل غضروف وجود دارد، این است که غضروف معمولاً رگ خونی و لنفی و عصب ندارد و تغذیه آن توسط انتشار صورت می گیرد و به لحاظ نداشتن رگ خونی، ترمیم آن با مشکل صورت می گیرد ولی محل تشکیل استخوان بسیار پر عروق می باشد.
2. استخوان سازی داخل غضروفی: در اکثر استخوان های بدن، سلول های مزانشیمی ابتدا به یک سری قالب های غضروفی شفاف تبدیل شده که به نوبه خود استخوانی می گردد.
استخوانی که به طور ابتدایی در بدن جنین تشکیل می شود موقتاً و تماماً از نوع نابالغ یا اولیه است و پس از تولد به تدریج بافت استخوانی جنین از بین رفته و به جای آن استخوان بالغ یا ثانویه تشکیل می گردد.
نکته بسیار جالبی که در بافت استخوانی به چشم می خورد این است که این بافت از ابتدای تشکیل تا پایان عمر دو فعالیت متضاد دارد. یکی استخوان سازی و دیگری تخریب استخوانی.22
با توجه به مطالب علمی می توان گفت: سلول های غضروفی و استخوانی از لایه میانی جنین (مزودرم) زودتر از سلول های ماهیچه ای و پوستی پدید می آید. پس در حقیقت سلول های استخوان و غضروفی به وسیله دو لایه دیگر جنین (اکتودرم و اندردرم) پوشیده شده و سلول های ماهیچه ای و پوستی روی آن ها را همانند لباس می پوشاند. این یافته های علمی با مطالب قرآنی هماهنگ است که نشان از شگفتی علمی قرآن دارد.23

4. آفرینش روح و جنبش جنین  

 




از آیات قرآن استفاده می شود که پس از مرحله تسویه و تنظیم و تعادل اعضای بدن انسان در رحم مادر، مرحله دیگری را با نام «نفح روح، دمیدن روح» بیان می کند. «ثم سواه و نفخ فیه من روحه؛24آن گاه او را درست اندام کدره و از روح خویش در او دمید» «فکسونا العظام لحماً ثم انشاناه خلقاً آخر ( 25 ) بعد استخوان ها را به گوشتی پوشانیدیم، آن گاه (جنین را در) آفرینشی دیگر پدید آوردیم.»
از آیات فوق بر می آید که در آدمی جز بدن، چیز بسیار شریف نیز وجود دارد که مخلوق خداست و تا آن چیز شریف در انسان به وجود نیاید، آدمی، انسان نمی گردد و در حضرت آدم به وجود آمد، شانی یافت که فرشتگان در برابر او خضوع کردند و عبارت «انشأناه خلقاً آخر» نشان از خلقت می دهد که فعل و انفعالات طبیعی و مادی در آن نیست.(26) و انشاء به معنی ایجاد کردن چیزی توام با تربیت آن است. این تعبیر نشان می دهد که مرحله اخیر با مراحل قبل، کاملاً متفاوت است(27) اگر گفته شود نطفه انسان از آغاز که در رحم قرار می گیرد و قبل از آن یک موجود زنده است.
بنابراین نفخ روح چه معنا دارد؟ در پاسخ باید گفت: زمانی که نطفه منعقد می شود تنها دارای یک نوع «حیات نباتی» (گیاهی) است یعنی؛ فقط تغذیه و رشد و نمو دارد. ولی از حس و حرکت که نشانه «حیات حیوانی» است و هم چنین قوه ادراکات که نشانه «حیات انسانی» است و در آن خبری نیست (ما تکامل نطفه در رحم به مرحله ای می رسد که شروع به حرکت می کند و تدریجاً قوای دیگر انسانی در آن زنده می شود این همان مرحله ای است که قرآن از آن تعبیر به نفخ روح می کند.(28)

اما ماهیت روح چگونه است؟ و حلول او برجسم از چه زمانی می باشد؟ آیات قرآن در این مورد ساکت است و باین تفصیلی ندارد و حقیقت آن نیز برای ما روشن نیست.



نظرگاه دانشمندان

مهم ترین اتفاقی که پس از ماه سوم برای جنین پیش می آید، حرکت و فعالیت قلب و رشد سریع جنین و شکل گیری اندام های خارجی است در ماه سوم و ابتدای ماه چهارم به دلیل عصب دار شدن اندام ها، حرکت جنین آغاز می شود و زن باردار در ماه چهارم حرکت جنین را کاملاً احساس میکند.(29)

دانش بیولوژی هنوز پاسخگوی این قسمت نبوده یعنی حد فاصل مرحله حیات با مرحله قبل از آن را نمی تواند مشخص سازد(30) آیا در چهارماهگی این دمیدن روح اتفاق می افتاد یا کمتر از آن و حتی برخی از منابع پزشکی تشخیص حرکات جنین توسط مادر را در ماه پنجم دانسته اند(31) تا چه رسد به زمان دقیق حلول روح.

آیا می توان ادعا کرد حرکت جنین در شکم مادر همان وقوع دمیدن روح باشد؟

در پاسخ باید گفت: همان طور گذشت. جنین بعد از لقاح نطفه دارای حیات نباتی (گیاهی است که فقط تغذیه و رشد دارد و بعد از مدتی دارای حرکات و ضربان قلب است که می توان آن را حیات حیوانی دانست اما آن چه مهم است قوه ادراکات و شعور که در سایه روح الهی پرورش می یابد، و همچنین انسانیت انسان است که او را از حیوان متمایز می کند آن محقق نمی شود مگر با حلول روح الهی و در قرآن کریم اشاره ای به حرکت جنین نشده است فقط سخن از خلقت دیگر و دمیدن روح الهی شده است.(32)
در نتیجه نمی توان گفت: دمیدن روح بر جنین هم زمان با حرکات جنین است.

5. جنسیت جنین (دختر یا پسر)

قرآن در ادامه بیان مراحل خلقت به مرحله شکل گیری جنین اشاره می کند و در چند آیه بدان پرداخته شد، «ثم کان علقة فخلق فسوی فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی؛(33) پس علقه (آویزک) شد و (خدایش) شکل داد و درست کرد و از آن، دو جنس نر و ماده را قرار داد.

از مرحله علقه تا شکل گیری جنین، سه ماه طول می کشد، و در سومین ماه صورت جنین، شکل صورت انسان به خود می گیرد و جنسیت جنین مشخص می شود و به همین علت قرآن کریم مرحله جنسیت جنین را (پسر یا دختر) پس از مرحله تسویه و شکل گیری قرار داده است «فسوی فجعل منه الزوجین» از نظر علمی، اعضاء تناسلی خارجی در ماه سوم، تکامل یافته که در دوازدهمین هفته جنس جنین را با امتحان وضع ظاهری می توان مشخص ساخت.(34)



انتخاب پسر یا دختر شدن جنین با چه کسی است؟

آن چه از علم پزشکی می توان استخراج کرد این است که، تعیین جنسیت بستگی به سلول های پدر دارد. یعنی کروموزوم y در کرمک (اسپرماتوزئید) تعیین کننده پسر است (44+ x + y) و اوول زن همیشه دارای کروموزم x است و کروموزوم x مرد جنسیت جنین را دختر تعیین می کند. (44+2x. ) 35

اما در مرحله بعد از همان هنگام که انسان به صورت پاره گوشتی در شکم مادر قرار گرفته دو برجستگی از طناب پشتی که بعداً ستون فقرات را تشکیل خواهد داد به وجود می آیند.

این دو برجستگی را لوله های تناسلی می نامند. اگر مقرر شده که جنین پسر باشد این دو لوله از هفته ششم، شروع به ساخت بافت های مشابه بافت های بیضه می کنند. اما اگر مقرر شده که جنین دختر باشد، این لوله های تناسلی از هم متمایز شده تا در هفته دهم بافت های شبیه بافت های تخمدان را تشکیل دهند. شکل گیری دستگاه تناسلی مو تشابه به دلیل نبودن هورمون های نر صورت می پذیرد.(36

عوامل ذیل در پسر یا دختر شدن

خداوند در سوره شوری آیه 49 و 50، تمام امور مربوط به جنس جنین را به دست خود می داند «یداله ملک السموات و الارض یخلق ما یشاء ....»

آیه در بیان عدم تاثیر علل و اسباب مادی نیست بلکه بیان گر قدرت و عظمت خداوند است. امروزه با پیشرفت علم ژنتیک و فراهم نمودن دارو و دریافتن تاثیرات غذا، قادر به تعیین جنسیت هستند.

در این راستا حضرت آیة الله مکارم شیرازی: تعادل جمعیتی دختر و پسر را مطرح کرده و تاثیر غذا و دارو را در جنسیت جنین کمرنگ نموده است. ایشان می فرماید:

در این که چگونه و تحت چه عواملی، جنین مذکر یا مونث می شود؟ هیچ کس پاسخی در برابر این سوال ندارد، یعنی علم هنوز جوابی برای آن پیدا نکرده است.

ممکن است پاره ای از مواد غذایی یا داروها در این امر موثر باشد ولی مسلماً تاثیر آن سرنوشت ساز و تعیین کننده نیست. ولی با این حال عجیب این است که همیشه یک تعادل نسبی در میان این دو جنس (مرد و زن) در همه جوامع دیده می شود و اگر تفاوتی باشد چندان چشم گیر نیست.(37) 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
6. مدت ثابت زمان بارداری

آن چه در بین مردم مشهور است، دوران بارداری 9 ماه است و قرآن کریم بدون اشاره به زمان، با جمله «اجل مسمی، مدت معین» و «قدر المعلوم، مدت معین» زمان بارداری را مشخص و ثابت می داند.

آیه «و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی؛(38) و آن چه را اراده می کنیم تا مدتی معین در رحم ها قرار می دهیم»

آیه: «فجعلناه فی قرار مکین الی قدر معلوم؛ فقدرنا فنعم القادرون»(39)؛ پس آن را (نطفه) در جایگاهی استوار نهادیم تا مدتی معین و توانا آمدیم و چه نیک تواناییم»(40)

رحم قرارگاه و جایگاه استواری برای محصول بارداری است، ولی برای یک مدت زمان تعیین شده و تقریباً ثابت که به دوران بارداری معروف است و تقریباً 270 ـ 280 روز یا 40 هفته، معادل ده ماه قمری یا نه ماه شمسی که پس از آن جنین قادر خواهد بود در دنیای جدیدی به زندگی خود ادامه دهد قرآن این مدت زمان را به نام «قدر معلوم» یاد می کند و در سوره حج از این فاصله زمانی به نام «اجل مسمی» یعنی، مدت از قبل تعیین شده یاد شده است اعجاز این آیات در این نیست که به مدت بارداری اشاره نموده، بلکه در این است که گفته است این مدت بهترین و مناسب ترین مدت ممکن است «فقدرنا فنعم القادرون» و اگر این مدت کم یا زیاد شود، زیان آن متوجه جنین یا مادر او خواهد بود.

اگر مدت بارداری بیش از 42 هفته به طور انجامد، بارداری طولانی نامیده می شود و مفراتی مانند: سخنی زایمان، کاهش اکسیژن جنین و خطر مرگ برای او و ... به همراه دارد. و اگر کمتر از 38 هفته باشد، آن را زایمان زودرس می نامند و زیان های مانند: ضعف و ناتوانی سیستم دفاعی بدن نوزاد که 50% درصد مبتلا به مرگ نوزادی می شود ـ آمادگی نوزادان برای ابتلاء به بیماری های یرقان و ... به همراه دارد. لذا مدت بارداری طبیعی بین 38 الی 42 هفته می باشد.(41)


حاصل سخن این که، قرآن مقدار زمان بارداری را اندازه ای مشخص می داند و پزشکی نوین هم مدت زمان بارداری را تقریباً ثابت می داند و نشان می دهد که کشفیات جدید علمی، بار دیگر اشارات علمی قرآن را تبیین کرده است.

اطبای قبل از اسلام مانند جالینوس (210 ـ 131 م) و بعد از اسلام مانند ابن سینا (370 ـ 428 ق) ادعا کردند که با چشم خود شاهد به دنیا آمدن طفل بعد از شش ماه بوده اند(42) و هم چنین نقل تاریخی که چنین قضیه ای در زمان های مختلف اتفاق افتاده است؛ در کتاب ها بیان شده است.(43)

با بررسی در آیات مختلف نشان می دهد که قرآن به مسئله کمترین مدت بارداری اشاره کرده است:

آیه «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى‏ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى‏ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.» (احقاف / 15)

ترجمه «و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش می کنیم. مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و بارداری و شیر دادن او سی ماه است.

آیه «وَاذْکُرُوا اللّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلاَ إِثْمَ عَلَیهْ لِمَنِ اتَّقَى‏ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (بقره / 233)

ترجمه: «و مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند، (این حکم) برای کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی را تکمیل کند.»(44)

مفسران در تفسیر دو آیه فوق، این طور استنباط کرده اند که، طبق نص صریح آیه، مدت شیر خوارگی طفل دو سال تمام است معادل 24 ماه می باشد و آیه دیگر مدت بارداری و شیرخواری را مجموعاً 30 ماه می داند، با توجه به 24 ماه شیرخواری طفل، مدت بارداری 6 ماه می باشد یعنی 24 ماه را از 30 ماه کم نماییم، 6 ماه که نشان از کوتاه ترین مدت بارداری است،باقی می ماند.(45)



نظریه پزشکان

پزشکی نوین به این نتیجه رسیده است که جنین اگر شش ماه تمام در رحم مادر باشد، پس از تولد زنده خواهد ماند. هر چند تولد این گونه را زایمان زودرس می نامند(46) در آن موقع لازم است با مراقبت های ویژه و وصل دستگاه تنفسی و ... می توان طفل را از حالت نارسا بودن بیرون آورد.(47)

در نتیجه، پیش از آن که دانش پزشکی به حداقل زمان لازم برای بارداری را کشف نماید، قرآن این مطلب را به روشنی بیان کرده است.



7. تولد نوزاد


تلد نوزاد بعد از 9 ماه زندگی در رحم مادر، یکی از عجائب خلقت به حصاب می آید و خداوند این مرحله هجرت را از قدرت بزرگ خود می داند.

«و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلاً؛(48)

و آن چه را اداره کنیم تا مدتی معین در رحم ها قرار می دهیم، آنگاه شما را (به صورت) کودک برون می آوریم.»

با مقایسه ی ضمن دنیای رحم و زندگی کودک در آن با خارج از رحم، به عظمت خلقت انسان پی می بریم.

الف. درجه حرارت دنیای رحم 37 درجه است ولی درجه حرارت خارج از رحم، کمتر یا بیشتر است، لذا طفل در زمان کوتاه لازم است خود را با حرارت محیط سازگاری دهد.

ب. جنین در رحم مادر دنیای تاریک را بسر برده است و روشنایی و نور برای او مفهومی ندارد، اما پس از تولد، در برابر روشنایی و نور خیره کننده دنیا سازگاری نشان می دهد.

ج. هم چنین طفل 9 ماه در عالم مرطوب و لزج زندگی کرده است ولی پس از تولد باید در محیط خشک به زندگی خود ادامه دهد.(49)

د. گردش خون در جنین، یک گردش ساده است. زیرا حرکت خون های آلوده به سوی ریه ها برای تصفیه انجام نمی گردد. چون در آن جا تنفسی وجود ندارد لذا دو قسمت قلب او (بطن راست و چپ) که یکی عهده دار رساندن خون به اعضا و دیگری عهده دار رساندن خون به ریه برای تصفیه است به یکدیگر راه دارد. اما به محض این که جنین متولد شد، این دریچه بسته می شود و خون دو قسمت می گردد؛ بخشی به سوی تمام سلولهای بدن برای تغذیه فرستاده می شود و بخش دیگر به سوی ریه ها برای تنفس.

ه. تا زمانی که جنین در شکم مادر است، اکسیژن لازم را از خون مادر می گیرد ولی بعد از تولد از طریق ریه (که قبلاً در رحم مادر آماده بود) و تنفس اکسیژن دریافت می کند.

و. تغذیه جنین در شکم مادر از طریق بند ناف است اما بعد از تولد تمامی دستگاه گوارشی فعال و تغذیه از طریق دهان، مری و معده انجام می پذیرد.

ز. بعد از تولد نوزاد بسیار گریه می کند، ممکن است دلیل آن موارد زیر باشد:

1. گریه نوزاد بعد از تولد نشانه حیات و بقای او است.

2. در بعضی موارد گریه نوزاد دلیل بر ناراحتی او باشد، آزردگی از بیماری، گرسنگی، تشنگی، شرائط جدید زندگی اعم از گرما، سرما، نور شدید و ...

3. نوزاد بعد از تولد نیازمند به ورزش است تا خون را به سرعت در تمام عروق به جریان وا دارد و تمام سلو ها را مرتباً تغذیه کند گریه برای نوزاد ورزش است و بدن را به تحرک وا می دارد.

4. در مغز کودک دارای رطوبتی است که اگر در آن جا بماند، سبب بیماری ها حتی کوری می شود گریه نوزاد سبب می شود که رطوبت های اضافی به صورت قطره های اشک از چشمان آن ها بیرون ریزد و سلامتی آن ها تضمین شود.(50)

حاصل سخن این که، با توجه به متفاوت بودن دنیای رحم با دنیا خارج از رحم، و فرایند حیات گوارشیف تنفس، گردش خون، تغذیه و ... بعد از تولد نشان از دنیای شگفت انگیز تولد نوزاد دارد و عظمت و قدرت خداوند را به نمایش می گذارد.
////////
پی نوشت:
1 . علق / 1 و 2، حج / 5، مومنون / 14، غافر / 67، قیامت / 38.
2. ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 27، ص 153.
3 . التحقیق فی کلمات قرآن کریم، حسن مصطفوی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، تهران، مفردات راغب اصفهانی، المکتبه الرضویه، تهران، ذیل ماده «علق». ر.ک: قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ذیل ماده «علق»
4 . طب در قرآن، دکتر دیاب و قرقوز، ترجمه چراغی، ص 86، انتشارات حفظی، تهران.
5 . تفسیر نمونه، همان، ج 27، ص 156.
6 . مطالب شگفت‌انگیز قرآن، گودرز نجفی، ص 99، نشر سبحان، تهران.
7 . اولین پیامبر آخرین دانشگاه، دکتر پاک‌نژاد، ج 11، ص 110، کتابفروشی اسلامی، تهران.
8 . اسلام و طب جدید یا معجزات علمی قرآن، دکتر عبدالعزیز اسماعیل پاشا، ترجمة سید غلامرضا سعیدی، انتشارات برهان، ص 182.
9 . حضرت آیت‌الله معرفت بعد از پذیرفتن این نظریه که علق خون بسته است می‌گوید: علقه در روز هفتم به جداره رحم می‌چسبد. (التمهید، محمدهادی معرفت، ج 6، ص 82)
10 . لازم به ذکر است احتمالات دیگری درباره «علق» داده شده از جمله، بعضی‌ها علق را به معنای نطفه مرد (اسپرماتوزئید) معنا کرده‌اند (مطالب شگفت‌انگیز قرآن، ص 99) و بعضی دیگر به معنای موجود صاحب علاقه که اشاره به روح اجتماعی انسان است، معنا نموده‌اند. و بعضی دیگر اشاره به گل حضرت آدم(ع) که حالت چسبندگی دارد نموده‌اند. (ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر رضایی اصفهانی، ص 487 ـ 481)
11 . ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، رشت، ج 2، ص 487 ـ 481.
12 . مومنون / 14، حج / 5.
13 . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج 11، ص 124، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، 1371.
14 . همان، ج 3، ص 112 و نیز ج 11، ص 126.
15 پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، رشت، چ 1، 1380، ج 2، ص 498 به نقل از رویان‌شناسی پزشکی، لانگمن، ص 38.
16 . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 14، ص 24.
17 . مارف قرآن، مصباح یزدی، انتشارات راه حق، قم، ص 338، المیزان، علامه طباطبایی، بنیاد علمی و فکری علامه، تهران، ج 14، ص 344.
18 . ر.ک: طب در قرآن، دکتر قرقوز، ص 87.
19 . ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رضایی اصفهانی، ص 500.
20 مومنون، 14.
21 ر.ک: رویان شناسی پزشکی لانگمن، ترجمه دکتر بهادری و شکور، ص 57.
22 ر.ک: شگفتی پزشکی در قرآن کریم، حسن کریمی، یزدی، ص 41 – 47.
23 ر.ک: پژوهشی در اعجاز علم قرآن، رضا اصفهانی، ج 2، ص 506 – 513، دکتر عدنان شریف، من علم طب القرآن، ص 59، تفسیر نمونه، ج 14، ص 212، طب در قرآن، ص 89.
24 سجده 9، در سوره ص 72 و حجر 29، به همین مضمون در مورد خلقت حضرت آدم آمده است.
25 مومنون، 14.
26 ر.ک: معارف قرآن، مصباح یزدی، دو جلدی، ص 349 – 359.
27 تفسیر نمونه، ج 14، ص 211.
28 ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ص 78.
29 ر.ک: طب در قرآن، ص 89 – 92.
30 اولین دانشگاه آخرین پیامبر، دکتر پاکنژاد، ج 1، ص 263 – 265.
31 رویان شناسی پزشکی لانگین، ص 98.
32 پژوهشی بر اعجاز علمی قرآن، ص 529 – 523.
33 قیامت 38 – 39، ر.ک: نجم 45 – 46، شوری 49 – 50، لیل 3، حجرات 13.
34 رویان شناسی پزشکی لانگمن، ص 497 طب در قرآن، ص 87.
35 اولین دانشگاه آخرین پیامبر، دکتر پاکنژاد، ج 1، ص 255 – 257، ر.ک: بسام دفضع، الکون و الانسان بین العلم و القرآن، ص 165.
36 طب در قرآن، ص 77 – 78.
37 پیام قرآن، ج 2، ص 79، و ص 84 – 85.
38 حج، 5.
39 مرسلون 20 – 24.
40 درباره واژه «قدر» در بین لغویوین اختلاف است بعضی ها به معنای تقدیر و اندازه گرفته اند و بعضی دیگر به معنای قدرت، آن چه به ذهن نزدیک تر است همان قدرت است (مفردات راغب، ذیل ماده «قدر» به تفسیر نمونه، ج 25، ص 409، المیزان، ج 20، ص 167.
41 ر.ک: طب در قرآن، ص 99 – 103؛ اولین دانشگاه آخرین پیامبر، ج 11، ص 109، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 2، ص 550 – 554، رویان شناسی لانگمن، ص 96.
42 ر.ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 327.
43 طب در قرآن، ص 22.
44 ر.ک: لقمان 14.
45 تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، علامه طباطباییف تفسیر المیزان، ذیل آیه فوق.
46 (رویان شناسی پزشکی لانگمن، ص 99)، بعضی از پزشکان معتقدند به خاطر عدم تمایز دستگاه تنفسی و عصبی در زمان 6 ماهگی مشکل است طفل زنده بماند، در پاسخ می توان گفت: با رشد دستگاه پزشکی حتی می توان نطفه را در خارج از رحم پرورش داد تا چه رسد به طفل شش ماهه را.
47 طب در قرآن، ص 22، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 11، ص 109، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 2، ص 540 – 543.
48 حج، 5؛ ر.ک: غافر 67، نحل 78.
49 ر.ک: گذشته و آینده جهان، بی آزار شیرازی، ص 68 – 69، با تصرف و تخصیص.
50 ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج 2، ص 89

 

 

منبع:


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:30 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

ا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ

﴿۶﴾ الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿۷﴾ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ ﴿۸﴾  

 

ای انسان چه شد که به خدای کریم و بزرگوار خود مغرور گشتی.آن خدایی که تو را از عدم بوجود آورد به صورت کامل و تمام بیاراست و سپس اعتدال بخشید-حال انکه به هر صورتی که خواستی خلق را توانستی کرد. 

سوری انفطار 6-8 

 

1-انسان آفریده می شود2-بعد از مدتی به اندازه های مساوی تقسیم می شود(واژه ی تعدیل)یعنی تقسیم کردن به عدل3-پس از مدتی از تقسیم به تعادل می رسد4-به توازن رسیدن آغاز به شکل گرفتن به شکلی که از پیش تعین شده بود می رسد. 

  

مرحله ی اول  

پس از رسیدن اسپرم به تخمک و ترکیب شدن آنها با هم سلول اولیه درست می شود.  

 

مرحله ی دوم 

پس از مدت کوتاهی پس از آفرینش اولین تقسیم سلولی  صورت می گیرد.ابتدا به دوقسمت سپس به چهار قسمت مساوی سپس به هشت قسمت مساوی سپس به شانزده و سی ودو قسمت مساوی تقسیم می شود. 

 

در مرحله ی سوم 

در اولین سلول مواد غذایی موجود در سیتوپلاسم بطور مساوی میان سی دو سلول بطور مساوی تقسیم می شود و نسبت مواد غذایی موجود در سیتو پلاسم مساوی می شود(با توجه به میزان نیاز هسته)و به تعادل می رسد. 

در مرحله ی چهارم انسان پس از تعادل یافتن آغاز به شکل گرفتن به شکلی که از پیش تعین شده می رسد. 

شکل و شمایل و خصوصیات جنین همانطور که در ایه مطرح می کند پیش از اینکه جنین شکل بگیرد.وجود داشته که بصورت کد DNA در هسته ی سلول ها وجود داشته است.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:29 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

"بسم الله الرحمن الرحیم"

بسیار عجیب است که مسلمانان از معادله ی دیگری استفاده می کنند تا این مطلب را آشکار نمایند که فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند.

قرآن آنها در یک آیه بیان می کند که ظاهرا زمان برای فرشتگان با سرعت ثابت از برای انسانها کمتر می گذرد.

که این مطلب با نسبیت خاص اینشتین صدق می کند که در آن نیز در سرعتهای بالا زمان برای اشیایی با آن سرعت آرام تر می گذرد.

مسلمانان از نسبیت خاص اینشتین و این آیه استفاده کرده اند تا از این مطلب که فرشتگان در حقیقت به سرعت نور شتاب می گیرند حمایت کنند.

آیه: "فرشتگان و ارواح در یک روز به او (مذکر) صعود کردند که این معادل پنجاه هزار سال برای انسان است"!

در اینجا فرشتگان یک روز را معادل پنجاه هزار سال برای انسان گذر می کنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آیه ی قمری قبل).

اگرچه طبق نظریه ی نسبیت خاص اینشتین و بوسیله ی این تغییرات زمان (تاخیرات زمانی) بدست آمده به عنوان یک ادعا از مسلمین (که واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند) را می توانیم تصدیق یا انکار کنیم.

این ادعا می تواند در دو دقیقه تصدیق شود که آنگاه هیچ نیازی به عقاید کورکورانه نخواهد بود.

آلبرت اینشتین یک مسلمان نبود اما یهودی ای بود که نظریه ی معروف نسبیت خاص را ارائه داد.

هرچه سرعت بیشتر بشود زمان آرام تر می گذرد.

در بیرون یک میدان گرانشی زمان اینگونه است:

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5

جاییکه ∆t0 زمانی می باشد که برای متحرک بوسیله ی متحرک معادل است.

∆t زمانی است که برای متحرک معادل گذر ایستگاهی است.

V سرعتی است که به شاهد ایستگاهی نسبت داده می شود.

∆t0 زمانی است که برای فرشتگان می گذرد. (یک روز).

∆t زمانی است که معادل زمان برای انسانها است. (پنجاه هزار سال قمری در دوازده ماه قمری بر سال قمری در 27.321661 روز بر ماه قمری).

و V سرعت فرشتگان در این مورد است. (که ما قصد داریم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ی نور مقایسه کنیم). سرعت نور در خلا 299792.458 کیلومتر بر ثانیه است.

از معادله ی بالا می توانیم آن سرعت ناشناخته را حساب کنیم:

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5

حال بهتر است اظهارات مسلمین را در معادله جایگزین کنیم و ببینیم که فرشتگان مسلمین واقعا به سرعت نور شتاب می گیرند یا نه؟

ارقام را از آیه در این معادله جایگزین می کنیم:

v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s

این اتساع زمانی (تغییرات زمانی) نشان می دهد که فرشتگان در بیرون از میادین گرانشی به سرعت نور شتاب می گیرند. (کمی کمتر از سرعت نور زیرا جرم دارند).

این نمی تواند یک تصادف باشد زیرا سرعت حساب شده دقیقا یکسان با آیه ی قمری قبلی همچنین در بیرون از یک میدان گرانشی است.

مسلمانان همواره می پرسند که چگونه یک مرد بی سواد 1400 سال پیش توانسته اتساع زمانی و هسته نسبیت را بدست آورد!

پس قرآن کلام خداست.

"با تشکر"

ترجمه (انگلیسی به فارسی): علیرضا یعقوبی

منبع: http://www.speed-light.info

عکس از: thinkquest.org


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:27 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

مْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ

«آیا ندیدی که خداوند ابری را به آرامی می راند. سپس میان(قطعات) آن پیوند می دهد سپس آن را متراکم می سازد. پس باران را می بینی که از لابلای آن بیرون می آید و نیز از آسمان از کوههای ابر یخ زده که در آن هست برف و تگرگ فرو می ریزد. پس به سبب آن به قومی که بخواهد زیان می رساند و آن را از قومی که بخواهد بر می گرداند. نزدیک است روشنی برقش چشم ها را از بین ببرد».

طی مطالعه ای که دانشمندان روی ابرها انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که ابرهای باران زا با طی سلسله مراحل خاص و به شیوه ای مشخص، تشکیل می شوند و شکل گیری و ایجاد ابرهای باران زا نیاز به انواع خاصی باد و ابر دارد. یکی از انواع ابرهای باران زا که معمولاً با رعد و برق همراه است کومولونیمبوس[1]   است. هواشناسان در مورد تشکیل ابر کومولونیمبوس مطالعه کرده اند تا نحوه تولید و ایجاد باران، تگرگ، برق (نور) را بیابند. یافته ها نشان می دهد که کومولونیمبوس طی مراحل زیر باران ایجاد می کند.  

1ـ حرکت ابرها: ابتدا ابرها با نیروی باد به حرکت در می آیند، قطعه های پراکنده و کوچک که کومولوس نام دارند با نیروی باد به یکدیگر فشرده شده و در یک منطقه تجمع می یابند و ابرهای کومولونیموس را می سازند.
 
 

2- اتصال: ابرهای کوچکتر به یکدیگر متصل و ابرهای بزرگتر را تشکیل می دهند.

3ـ تراکم و انبوه شدن: وقتی ابرهای کوچکتر به هم می پیوندند و ابرهای بزرگتر را می سازند در ابرهای بزرگ حرکت و رشد عمودی به سمت بالا صورت گرفته که این پدیده در مرکز ابرها بیشتر از لبه ها و کناره های آن رخ می دهد و بعد از این رشد رو به بالا موجب کشیده شدن توده ابر به بالا و رسیدن به ناحیه سردتر اتمسفر (جو) که محل تشکیل قطره های آب و تگرگ است می شود. و قطره های آب و تگرگ، بزرگتر و سنگین تر شده و حرکت رو به بالای آنها متوقف می شود و به صورت قطره های باران و تگرگ فرود میآیند.

هواشناسان تنها در دهه های اخیر با کمک وسایل پیشرفته مانند هواپیما، ماهواره، کامپیوتر، بالون و ...... به مطالعه بادها، جهت آنها و اندازه گیری رطوبت، تغییرات آن رطوبت، تعیین سطح فشار اتمسفر، تغییرات آن پرداخته و به جزئیات شکل گیری ابرها و ساختمان و نحوه عمل ابرها پی برده اند.

ابرهای کومولونیمبوس نام نوعی از  ابرها است که بلند و متراکم می‌باشد و همرا با صاعقه بوده و قبل از طوفان ظاهر می‌گردند. این ابرها از توده‌های بزرگ و انبوه ابر که به شکل برج عظیمی است، تشکیل می‌گردند. کومولونیمبوس از دو واژه لاتین کومولوس به معنای انباشته و نیمبوس به معنای باران ساخته شده است. این ابرها می‌توانند به تنهایی، و یا در کنار یک جبهه هوای سرد در آسمان ظاهر شوند.

هواشناسان دریافته اند که ابرهای کومولونیمبوس که حامل تگرگ هستند تا ارتفاع 2000 الی 16000 متر می رسند و شبیه رشته کوههایی می باشند. در کتب هوا شناسی گفته شده همین که تگرگ از قسمت سرد و یخچالی ابر فرو می ریزد یعنی همان جایی که بلورهای یخ در آن تشکیل می شود، ابرها باردار می شوند و قطره های آب با تگرگ به هم برخورد کرده یخ می زنند و باقی مانده گرمای خود را از دست می دهند. سطح تگرگ گرمتر از اطراف خود بلور است. وقتی تگرگ با بلور یخ مجاور و مماس می شود یک پدیده مهم رخ می دهد. کلاً الکترونها همیشه از ناحیه سردتر به نقطه گرمتر حرکت می کند. در همین حال وقتی قطره های خیلی سرد و یخ زده در تماس با یک دانه تگرگ قرار می گیرند همین پدیده رخ می دهد و از این رو تگرگها بار منفی گرفته و قطرات بسیار سرد یخ بار مثبت می گیرند و در برخورد با تگرگ خرد و متلاشی می شوند حال ذرات خرده شده یخ سبکتر شده و به لایه های بالایی ابر صعود می کنند و تگرگ با بار منفی باقی مانده و در لایه های زیرین و بستر ابر قرار می گیرد. بنابراین لایه های زیرین ابر کلاً دارای بار منفی بوده و سپس این بار منفی به صورت برق به زمین تخلیه می گردد. نتیجه می گیریم که تگرگ نقش مهمی در تولید و ایجاد برق دارد.

این اطلاعات در سالهای اخیر بدست آمده است و اصولاً تا سال 1600 بعد از میلاد نظرات ارسطو در هواشناسی  مطرح و غالب بوده است، مثلاً او معتقد بود که اتمسفر دارای دو نوع هوا است، هوای مرطوب و هوای خشک و رعد صدای حاصل از برخورد هوای خشک با ابرهای مجاور را می دانست و برق و نور را حاصل از شعله ور شدن و سوختن هوای خشک با شعله ضعیف و نازک تعریف می کرد و اینها عقاید هواشناسی بود که در 1400 سال پیش یعنی زمان نزول قرآن مطرح و غالب بود. 

منبع:قرآن، علم، آفریدگار


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:23 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

ما آسمان را با قدرت خود برافراشتیم و آن را وسعت می دهیم

سوره ی ذاریات آیه 47

کلمه ی آسمان که در این آیه آمده در جاهای مختف قرآن به معنی فضا و جهان است.به عبارت دیگر قرآن آشکار می کند که این جهان انبساط پیدا می کند یعنی بزرگ می شود امروزه علم نیز به این موضوع اشاره نموده است.

تا اوایل قرن بیستم دانشمندان عقیده داشتند که جهان تغیر نمی کند و از زمانی نا معلوم و گذشته ی خیلی دور وجود داشته است.اما مشاهدات  نتایج بدست آمده از فناوری مدرن مشخص ساخت که جهان از یک زمان مشخص شروع شده و دائما در حال بزرگ شدن است.

در اوایل قرن بیستم فیزیکدان روسی الکساندر فردرمن و اختر شناس بلژیکی جورج لمتر بصورت نظری محاسبه کردند که جهان دائما در حال حرکت کردن و بزرگ شدن است.این واقعیت در سال 1929 میلادی به وسیله ی اطلاعات قابل مشاهده اثبات شد.ادوین هابل ستاره شناس آمریکایی هنگامی که با تلسکوپ به آسمان نگاه می کرد متوجه شد که ستاره ها و کهکشان ها دائما در حرکتند و از یکدیگر دور می شوند نشان وجود جهانی که در آن همه چیز در حال بزرگشدن است.

مشاهداتی که سالها بعد انجام شد همین نقطه را نیز اثبات می کند این حقیقت زمانی در قرآن بیان شد که هیچ کس به آن آگاه نبود.

ای گروه جن و انس اگر می توانید از کرانه های آسمان و زمین به بیرون رخنه کنیدوپس رخنه کنید هر گز نمی توانید مگر با نیرویی الرحمن 33

همانطوری که در این آیه اشاره می شود برای خروج از سطح زمین و رفتن به خارج از کره ی زمین به نیروی بسیار زیادی نیاز است.سفینه های فضایی نیز انرژی بسیار زیادی برا بر خواستن از سطح زمین و خارج شدن از مدار زمین را نیاز دارند


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:20 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

پاره‌ای از مستشرقان و اسلام ستیزان معاند، آگاهانه یا جاهلانه، مذهب اصیل و ریشه دار "شیعه" را، مذهبی با اصالت ایرانی معرفی کرده براین باورند که شیعه برآمده از اندیشه و فرهنگ سیاسی مردمان ایران زمین است.

متکلم معاصر و مرجع عالیقدر جهان اسلام، حضرت آیت الله جعفر سبحانی در نوشتار حاضر، ادله‌ای استوار در سستی این دیدگاه نادرست، طرح و به شبهات مطرح شده در خصوص ایرانی نبودن مکتب تشیع مستدل و محکم پاسخ گفتند.

بر اساس یافته‌ها و ادله قطعی تشیع در عصررسول خدا(ص) هستی پذیرفته و بذر آن به وسیله خود پیامبر(ص) افشانده شده است و گروهی در زمان پیامبر(ص) و پس از رحلت وی، به نام شیعه علی(ص) شناخته می‌شدند و همگی این گروه، از تبار عرب عدنانی یا قحطانی بودند.



*نظر مستشرقان

ولی برخی از مستشرقان، غافل از ریشه‌های تشیع، آن را زاییده فکر ایرانیان دانسته و می‌گویند: در جامعه ایرانی شاهان سلطنت می‌کردند و سلطنت آنان موروثی بود، ایرانیان نیز پس از ورود به اسلام، اصل خود را در مورد اسلام پیاده کرده و علی و فرزندان او را وارث پیامبر دانستند، بر این اساس، هر امامی، وارث امام پیشین بوده و از این طریق اصل وراثت حکومت را محفوظ نگاه داشتند.



*رد نظریه مستشرقان

این اندیشه به قدری نارسا و بی‌پایه است که اصلا نباید آن را جزو فرضیه‌ها شمرد.

اولا در امت‌های گذشته که نبوت بالاترین مقام دینی است، به ظاهر موروثی بود، چنان که قرآن می‌فرماید: « أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آَتَیْنَا آَلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآَتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا»1

یا این که نسبت به پیامبر(ص) و خاندانش بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنان نهادیم.

آنگاه که ابراهیم به مقام امامت رسید، از خدا خواست امامت را در ذریه او نیز قرار دهد، خدا نیز با درخواست او موافقت کرد اما مشروط بر این که در میان فرزندان صالح و عادل او قرار گیرد چنان که می‌فرماید:

« وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ به کلمات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»2

«خدا گفت: من تو را پیشوای مردم می‌سازم ابراهیم عرض کرد : از دودمانم نیز امامانی قرار بده فرمود: عهد و پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.»

اوصیای تمام پیامبران، از همان دودمان بودند و نه غیر آن، حتی در جامعه عرب که بت‌پرست بودند، آنچنان نبود که با مرگ شیخ قبیله شیرازه قدرت پاشیده شود و فرد بیگانه‌ای جای او را بگیرد، بنابراین موروثی بودن رهبری از ویژگی‌های ایرانیان نبود، بلکه این اصل در جوامع دیگر نیز به نوعی حاکم بوده و اگر موروثی بودن حکومت، سبب گرایش ایرانیان به تشیع گردد، باید سبب گرایش دیگر جوامع نیز بشود، زیرا این اصل در چشم‌انداز تمام مردم آن زمان قرار داشت.

ثانیا، همان‌طوری که گفته شد، تشیع در مدینه متولد شد و در زمان رسول خدا(ص) پیش رفت و این؛ پیش از آن بود که ایرانیان به اسلام مشرف شوند.

امیرمومنان(ع) آنگاه که به منصب خلافت ظاهری رسید، سه نبرد سنگین با پیمان شکنان و ستمکاران و خوارج داشت و لشکر او را عمدتا عرب‌های اصیل یمنی و حجازی تشکیل می‌دادند، تاریخ می‌گوید: ستون فقرات ارتش علی را گروهی از قریش و گروه دیگری از اوس و خزرج و قبائلی از یمن مانند: «مذحج»،« همدان»، «طی»، «کنده»، «تمیم» و «مضر» تشکیل می‌دادند، سران و فرماندهان سپاه او همگان عرب اصیل بودند، مانند: عمار یاسر، هاشم مرقال، مالک اشتر، صعصعة بن صوحان و برادر او زید بن صوحان و... امام علی(ع) با همین ارتش عربی، پیمان‌شکنان ستمکاران و خوارج را سرکوب کرد، هرگز ایرانیان در ارتش علی(ع) حضور چشمگیری نداشتند از این گذشته، تشیع را تنها ایرانیان نپذیرفته‌اند، بلکه جمع عظیمی از عرب پذیرای آن شدند.

آنگاه که ابراهیم به مقام امامت رسید، از خدا خواست امامت را در ذریه او نیز قرار دهد، خدا نیز با درخواست او موافقت کرد اما مشروط بر این که در میان فرزندان صالح و عادل او قرار گیرد چنان که می‌فرماید: «خدا گفت: من تو را پیشوای مردم می‌سازم ابراهیم عرض کرد : از دودمانم نیز امامانی قرار بده فرمود: عهد و پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد»

*شهادت برخی از خاورشناسان بر ضد این اندیشه
شیعه

اگر خاورشناسی مانند «دوزی» اندیشه ایرانی بودن تشیع را مطرح می‌کند، ولی در این میان بسیاری از خاورشناسان، تشیع را کاملا عربی دانسته و فرضیه ایرانی بودن را بی‌پایه دانسته‌اند، خاورشناس معروف آلمانی به نام «ولهاوزن» می‌گوید: همه ملت عراق، در عصر معاویه خصوصا اهل کوفه، شیعه بودند، بلکه قبایل و روسای آن‌ها نیز بر این عقیده می‌زیستند. 3

خاورشناس دیگری به نام «گولدزیهر» می‌گوید: یکی از خطاها این است که تشیع را مولود افکار ایرانی بدانیم، این نوع اندیشه بر اساس فهم نادرست از تاریخ رویدادهاست در حالی که حرکت‌های علوی همه و همه در سرزمین عربی بوده است.4

خاورشناس سومی به نام «آدام متز» می‌نویسند: هرگز مذهب شیعه عکس‌العمل کار ایرانیان در برابر تسلط اسلام بر آنان نبود، زیرا جزیرةالعرب به جز شهرهای بزرگ مانند مکه، صنعا، عمان و هجر و صعده از شیعه موج می‌زد، و در همان زمان اکثریت ملت ایران را جز مردم قم، اهل تسنن تشکیل می‌دادند، حتی مردم اصفهان، درباره معاویه راه غلو در پیش گرفتند که برخی از آنان او را «نبی مرسل» می‌پنداشتند.5

این افراد که بیش از «دوزی» درباره تاریخ اسلام دقت کرده‌اند، اندیشه ایرانی بودن تشیع را به کلی رد کرده و هرگز تشیع را وامدار ایرانیان ندانسته‌اند، هر چند بعدها ایرانیان نسبت به آن علاقه بیشتری اظهار کردند خوشبختانه دو نویسنده مصری نیز به این حقیقت اعتراف کرده‌اند که اینک از آنان یاد می‌کنیم:

احمد امین مصری که رابطه درستی با تشیع ندارد می‌گوید: پیروی از علی(ع) پیش از ورود ایرانیان به اسلام، آغاز شد، ولی بعدها تشیع به وسیله عناصری ایرانی، رنگ جدیدی به خود گرفت.6

سخن نخست احمد امین، سخن پابرجایی است، اما سخن دیگرش کاملا بی‌اساس است، زیرا تشیع یک معنی بیش ندارد و آن پذیرش نسخه اصیل اسلام و پیروی از تمام تعلیمات حضرت رسول ا کرم(ص) است.

شیخ محمد ابوزهره می‌گوید: ایرانیان، تشیع را از عرب آموختند و تشیع پدیده‌ای ایرانی نیست، گروهی از علمای اسلام که پیرو اهل‌بیت(ع) بودند، از ظلم و ستم اموی‌ها و عباسی‌ها به فارس و خراسان هجرت کرده و تشیع در این سرزمین‌ها پیش از سقوط اموی‌ها به ویژه پس از پناهنده شدن پیروان زیدبن علی(ع) به ایران منتشر گشت.7

چگونه می‌توان گفت: تشیع ساخته و پرداخته ایرانی‌هاست، در حالی که بزرگان اهل‌سنت در قرون اول هجری برخاسته از ایران هستند مانند بخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجه، حاکم نیشابوری و بیهقی. همچنین کسانی که پس از این طبقه آمده‌اند.

اصولا روزی که ایرانیان اسلام را پذیرفتند آن را با صبغه تسنن قبول کردند و قرن‌ها بر همان عقیده پا برجا بودند و شیعه را جز جمعیت‌های کوچک پراکنده در گوشه و کنار ایران تشکیل نمی‌داد.

اصولا بذر تشیع در ایران با مهاجرت عرب‌های اشعری یمنی به قم و کاشان، افشانده شد آن هم در اواخر قرن اول، در حالی که اسلام در سال 17هجری وارد ایران شد و پس از گذشت سال‌ها جست و گریخته شیعیان در ایران ظهور کردند.

نتیجه این تشیع، در منطقه عربی پا به عرصه نهاده و با همین صبغه اسلامی عرضه شده و هیچ رنگ و بویی جز اسلام نداشت.

شیخ محمد ابوزهره می‌گوید: ایرانیان، تشیع را از عرب آموختند و تشیع پدیده‌ای ایرانی نیست، گروهی از علمای اسلام که پیرو اهل‌بیت(ع) بودند، از ظلم و ستم اموی‌ها و عباسی‌ها به فارس و خراسان هجرت کرده و تشیع در این سرزمین‌ها پیش از سقوط اموی‌ها به ویژه پس از پناهنده شدن پیروان زیدبن علی(ع) به ایران منتشر گشت
*ورّاثی بودن خلافت
شیعه

در آغاز بحث یادآور شدیم که وراثی بودن، امامت دستاویزی برای برخی از مستشرقان شده که بگویند تشیع رنگ ایرانی دارد، در حالی که خلافت سنی نیز پس از قتل عثمان تا قرن هفتم رنگ ورّاثی داشت و پس از درگذشت معاویه دوم خلافت به ال‌مروان رسید و تا سال 132به صورت وراثی دست به دست می‌گشت، پس از روی کار آمدن عباسیان نیز خلافت موروثی گشت و تا سال 656که به وسیله هلاکو منقرض گشت، همچنان با وراثت انتقال می‌یافت، خلافت عثمانی‌ها نیز از قرن نهم تا انقراض، حالت موروثی داشت.

بنابراین، نباید موروثی بودن امامت، نشانه ایرانی بودن تشیع باشد، اگر شیعیان امامت را در فرزندان علی(ع) منحصر می‌دانند به خاطر نصوص نبوی بود که در گذشته یادآور شدیم و حالت وراثتی به معنای اصطلاحی نداشت.

گاهی با وجود فرزند بزرگ‌تر، امام منصوص، فرزند کوچک‌تر بود پس از درگذشت امام صادق(ع) عبدالله افطح فرزند بزرگ‌تر امام صادق(ع) بود، ولی امامت از آن موسی‌بن‌جعفر(ع) فرزند کوچک‌تر او شد.



*بررسی جغرافیایی انسانی ایران پس از اسلام

کسانی که فکر می‌کنند، تشیع ساخته و پرداخته ایرانیان است، از تاریخ مذهبی ایران تا آغاز قرن دهم نا آگاهند اصولا قبل از روی کار آمدن صفویان (905) جز شهرهای ری و قم و کاشان و سبزوار، نقطه خاصی به نام مرکز تشیع نبود، در حالی که دیگر شهرها همه از تسنن موج می‌زد، فقط از آغاز قرن دهم، تشیع رواج و گسترش بیشتری یافت، اینک ما جغرافیای انسانی و سیاسی شهرهای ایران را از کتاب «احسن التقاسیم» نگارش مقدسی ذکر می‌کنیم، مقدسی این کتاب را در سال 375نوشته است او می‌گوید.

سرزمین خراسان از آن معتزله و شیعه ولی غلبه از آن اصحاب ابوحنیفه است، الا در نقطه «شاش» که همگی شافعی مذهبند، و اقلیم «رحاب»8 مذهب درستی دارند، ولی اهل حدیث حنبلی هستند، غالب مردم اربیل حنفی و همچنین مناطق کوهستانی غرب ایران چنین هستند، اما در ری مذاهب مختلفی است و غلبه با حنفیان است و در عین حال چنین هستند، اما در ری مذاهب مختلفی است و غلبه با حنفیان است و در عین حال حنبلی‌ها نیز فراوان هستند قمی‌ها شیعه و مردم «دینور» پیرو سفیان ثوری هستند و در اقلیم خوزستان مذاهب مختلفی هست، بیشتر مردم اهواز و رامهرمز و دورق، حنبلی مذهبند و نیمی از مردم اهواز شیعه‌اند و در عین حال، حنفی و مالکی فراوان است.

بیشتر مردم سرزمین فارس اصحاب حدیث و پیروان معاویه‌اند بیشتر مردم کرمان شافعی مذهب و در منطقه سند، اصحاب حدیث نیز فراوان به چشم می‌خورد، مردم «مُلتان»9 شیعه‌اند و در اذان «حی علی خیر العمل» می‌گویند و جملات اقامه را تکرار می‌کنند، ولی در روستاهای آن فقهای حنفی فراوانند. 10

ابن بَطُوطه جهانگرد معروف می‌نویسد: پادشاه عراق، خدابنده بود و یک فقیه رافضی به نام « ابن مطهّر» ]علامه حلی[ با او رابطه دوستی پیدا کرد و او اسلام آورد و به دنبال او ارتش مغول نیز اسلام پذیرفتند. این عالم رافضی مذهب، تشیع را در نظر او آراست از این جهت خدابنده، مردم را به پیروی از مذاهب شیعه دعوت کرد. گروهی از شهرها فرمان خدابنده را پذیرفتند، ولی مردم بغداد، در برابر « درب ازج» گرد آمدند و گفتند: « لا سمعاً و لا طاعة» و خطیبی را که پیام شاه را می‌خواند، تهدید کردند. عین همین برنامه را مردم شیراز و اصفهان انجام دادند. 11

ابن اثیر در «الکامل فی‌التاریخ» می‌نویسد: سلطان محمود بر خلاف روش پدر، بارگاه حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) را تعمیر کرد در حالی که پدر او آن را ویران کرده بود و مردم طوس هر کس را که به زیارت آن حضرت می‌رفت، اذیت می‌کردند علت این که او راه خلاف پدر را در پیش گرفت، آن بود که امیر مومنان علی (ع) را در خواب دید که به او می‌گوید: تا کی این جریان به همین حالت، خواهد ماند؟ او در عالم رویا فهمید که مولا از ویرانی بارگاه فرزندش ناراحت است
شیعه

قاضی عیاض در پیشگفتار کتاب « ترتیب المدارک» درباره انتشار مذهب مالکی می‌نویسد: مذهب امام مالک به خراسان و ماورای عراق از طریق یحیی بن یحیی تمیمی و برخی دیگر راه یافت و سالیان درازی، امامانی به مذهب مالکی در آن جا فتوا می‌دادند. آن‌گاه در قزوین و در نقاط کوهستانی ایران مانند همدان و کرمانشاهان نفوذ کرد و در عین حال برخی از این شهرها مذهب ابوحنیفه و شافعی چیرگی داشت.12

«بروکلمان» خاورشناس مشهور اروپایی می‌نویسد: آنگاه که شاه اسماعیل صفوی بر تبریز دست یافت، این شهر سیصد هزار نفر جمعیت داشت که یک سوم آن را شیعه و دو سوم آن را سنی تشکیل می‌داد.13

این کلمات که خلاصه آن را از محققان تاریخ نقل کردیم، حاکی از آن است که مذهب حاکم بر ایرانیان به صورت کلی، تا اواخر قرن دهم، تسنن بوده و از دوران صفویه به بعد، مذهب شیعه گسترش یافت.

ابن اثیر در «الکامل فی‌التاریخ» می‌نویسد: سلطان محمود بر خلاف روش پدر، بارگاه حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) را تعمیر کرد در حالی که پدر او آن را ویران کرده بود و مردم طوس هر کس را که به زیارت آن حضرت می‌رفت، اذیت می‌کردند علت این که او راه خلاف پدر را در پیش گرفت، آن بود که امیر مومنان علی(ع) را در خواب دید که به او می‌گوید: تا کی این جریان به همین حالت، خواهد ماند؟ او در عالم رویا فهمید که مولا از ویرانی بارگاه فرزندش ناراحت است. 14

مامون عباسی تصمیم گرفت کتابی درباره زشتی‌های معاویه بنویسد ولی یحیی‌بن اکثم قاضی القضاة، وی را از نوشتن این کتاب، بازداشت و گفت: مردم خراسان، تاب شنیدن این مطالب را در باره خلیفه خود ندارند.15


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:15 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

از برخى روایات استفاده مى شود كه نوح دو همسر داشت به نام «عمورة» و «رابعا» كه «رابعا» و فرزندش «كنعان» به حضرت نوح ایمان نیاوردند و سوار بر كشتى نشدند و هلاك گشتند .همسر دیگر او «عموره » با فرزندانش « سام » و « حام » و « یافث » به نوح ایمان داشتند و سوار بر كشتى شدند و نجات یافتند . قبر ایشان در نجف اشرف مى باشد



روش تبلیغی حضرت نوح علیه السلام در قرآن کریم

هر عملی برای فایده مند شدن نیازمند به کارگیری شیوه های خاص خود است و هیچ کاری بدون آن نظم و سرعت نمی یابد. تبلیغ دینی از این فایده مستثنی نیست و مبلغان دینی باید از پیشتازان این امر مهم باشند تا بتوانند پیام اسلام را به صورت روشمند و بر پایه های استوار به سراسر جهان گسترش دهند. خداوند این روش ها را در قالب آموزش به پیامبران در قرآن کریم بیان فرموده است.



با نوح(ع) آشنا شویم

حضرت نوح علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم میباشد که در امر تبلیغ سابقه ای بس طولانی با عمر طولانی داشته است. ایشان دارای کتاب آسمانی نیز بوده است ، این کتاب اسم خاصی نداشته بلکه به اسم « کتاب نوح » معروف بوده است.

به فرموده علامه طباطبایی مقصود از «الکتاب» در آیه 213 سوره بقره : « كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ » کتاب حضرت نوح می باشد .

حضرت نوح علیه السلام از پیامبران بلند مرتبه خداوند است . نام حضرت 43 مرتبه در قرآن تکرار شده است و سوره ای مستقل به نام ایشان وجود دارد . وی در سال رحلت حضرت آدم به دنیا آمده است . شغل ایشان نجاری بوده است . ایشان مردی بلند قامت و تنومند و گندم گون بوده اند. محل بعثت و تبلیغ ایشان شامات و فلسطین و عراق بوده است .

درباره عمر نوح(علیه السلام) اقوال مختلفى وجود دارد كه براساس بعضى از آنها نوح 2500 تا 3000 سال عمر كرده است .1



تعداد همسران و فرزندان نوح(علیه السلام)

از برخى روایات استفاده مى شود كه نوح دو همسر داشت به نام «عمورة» و «رابعا» كه «رابعا» و فرزندش «كنعان» به حضرت نوح ایمان نیاوردند و سوار بر كشتى نشدند و هلاك گشتند .

همسر دیگر او «عموره » با فرزندانش « سام » و « حام » و « یافث » به نوح ایمان داشتند و سوار بر كشتى شدند و نجات یافتند . قبر ایشان در نجف اشرف مى باشد 2



شرایط تبلیغی حضرت نوح علیه السلام

براساس روایاتی که عمر آن حضرت را هزار و هشتصد سال بیان نموده اند ، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پیامبری و نهصد و پنجاه سال بعد از بعثت و رسالت بود.

رسالتی با این عظمت برای فردی در سن هشتصد و پنجاه سالگی، ایمان و صبر و پشتکار فراوان می طلبد که حضرت همه را داراست . رسالتی که ایشان را به درجه اولوالعزم بودن رساند .

مدت زمان تبلیغ و ارشاد حضرت نوح(علیه السلام) پیش از طوفان ، 950 سال بوده است . این پیامبر اولى العزم براساس بعضى از روایات پس از طوفان نیز سیصد تا سیصدوپنجاه سال زندگى كرده است.3

در روایات آمده است که فقط هشتاد نفر از میان قوم نوح علیه السلام به او ایمان آوردند . اگر نهصد و پنجاه سال را بر هشتاد تقسیم کنیم عدد دوازده به دست می آید ، یعنی تقریباً برای هر نفر دوازده سال تلاش شده است .

مردم آن عصر غرق در بت پرستی ، خرافات و فساد بوده اند . آنها در حفظ رسوم باطل خود بسیار لجاجت می کردند و به قدری بر عقیده باطل خود تأکید داشتند که حاضر بودند جان دهند ، ولی از آن دست برندارند .

به عنوان نمونه برخی فرزندان خود را نزد نوح علیه السلام می آوردند و به آنان می گفتند: در صورت زنده ماندن پس از ما، هرگز از این دیوانه پیروی نکنید و از او بترسید مبادا شما را گمراه کند ؛ « و قالوا لا تذرن ء الهتکم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا یعوق و نسرا ؛ و گفتند: دست از خدایان و بت های خود برندارید (به خصوص) بت های «ودّ» و «سواع» «یغوث» و «یعوق» و «نسر» را رها نکنید .»
حضرت نوح علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم میباشد که در امر تبلیغ سابقه ای بس طولانی با عمر طولانی داشته است. ایشان دارای کتاب آسمانی نیز بوده است ، این کتاب اسم خاصی نداشته بلکه به اسم « کتاب نوح » معروف بوده است

شرایط خانوادگی نوح (ع)
حضرت نوح علیه السلام

یکی از عوامل مهم در موفقیت مردان ، همراهی و کمک همسر و خانواده آنان است .

حضرت نوح علیه السلام علاوه بر مخالفت همسر، به خاطر کفر یکی از پسرانش به نام کنعان نیز ناراحت بود ؛ « خدا برای کسانی که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است ، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولی به آن دو خیانت کردند .»

آن زمان که حضرت نوح علیه السلام پسرش را به سوار شدن در کشتی نجات فرا خوانده می فرمود: " یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین ؛ پسرم! همراه ما سوار شو و با کافران مباش!»

پسر نه تنها به سخن پدر اهمیتی نداد، بلکه در پاسخ گفت به کوه پناه خواهم برد.



شیوه های تبلیغ

حضرت نوح به علت طولانی بودن زمان تبلیغ، ناگزیر از ارتباط با نسل ها و قشرهای متعدد و متفاوت بود . به همین دلیل روش های متعددی را برای هدایت برگزیده اند که هر یک متناسب با زمان و مکان و مخاطب بوده است . با توجه به این مطلب ، شیوه های تبلیغی ایشان را بررسی می کنیم :

- مرحله بندی تبلیغ

در امر تبلیغ نکاتی را می بایست مورد توجه قرار داد. از جمله این که مبلغ می بایست با الهام از رسولان الهی دعوت خویش را مرحله بندی کند:

مثلاً حضرت نوح علیه السلام ابتدا با صدای بلند و سپس آشکارا و بعد پنهانی، مردم خود را دعوت نمودند : « ربّ انّی دعوت قومی لیلا و نهاراً...ثمّ انّی دعوتهم جهاراً... ثمّ اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا ؛ نوح گفت : پروردگارا : من قوم خود را شب و روز (به سوی تو) دعوت کردم... سپس من آنها را با صدای بلند (به اطاعت و فرمان تو) دعوت کردم... سپس آشکار و نهان (حقیقت توحید وایمان را برای آنان بیان داشتم .»

اما در مورد رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله و سلم خداوند به ایشان فرمان می دهند که در ابتدا، دعوت مخفیانه باشد و در مرحله بعد که آشکارا نمودن دعوت است ، ابتدا از خویشان نزدیک شروع کن و سپس دیگران را.



- پرسش

شیوه دیگر حضرت نوح علیه السلام پرسش است . پرسش مخاطب را به فکر وادار می کند . در واقع هدف از پرسش، گاه اثبات همان مطلب است که در سوال آمده، مثلاً جایی که می فرماید: " افی الله شک فاطر السّموات و الارض ؛ آیا در خدا شک است؟ خدایی که آسمان ها و زمین را آفرید. " منظورشان این است که در وجود خداوند هیچ شکی نیست و وقتی می فرماید : " افلا تتقون ؛ آیا از پرستش بت ها پرهیز نمی کنید ؟" مخاطب به فکر می رود که چرا باید از پرستش بت ها پرهیز کنیم و به دنبال جواب می گردد .

نمونه هایی همچون " ما لکم لا ترجون لله و قارا؛ چرا شما برای خدا عظمت قائل نیستید؟!" .

" الم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقاً ؛ آیا نمی دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است؟" با روش پرسش ارائه شده اند .



- دقت دادن به طبیعت

حضرت نوح علیه السلام از طریق توجه دادن به طبیعت به قوم خود گوشزد می کند که چرا به وجود خداوند قادر و عالم پی نمی برند : « الم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقاً و جعل القمر فیهن نوراً و جعل الشّمس سراجاً و الله انبتکم من الارض نباتاً ، والله جعل لکم الارض بساطاً لتسکنوا منها سبلا فجاجاً ؛ آیا نمی دانید خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفرید و ماه را در میان آسمان مایه روشنی و خورشید را چراغ فروزان قرار داده است و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید. پس شما را به همان زمین باز می گرداند و بار دیگر خارج می کند و خدا زمین را برای شما فرش گسترده ای قرار داد تا از راه های وسیع و درّه های آن بگذرید .»



- معرفی پیامبر

حضرت ، خود را در ابتدای راه تبلیغ این گونه معرفی می کند: « و لکنی رسول من رب العالمین ؛ ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیان هستم .» تکرار آن در آیات بعد، نشان از این دارد که ایشان مردم را به خود نمی خوانند ، بلکه هدف اصلی ، معرفی پروردگاری است که رب همه جهانیان است.

- معرفی وظیفه پیامبر نسبت به مردم

ایشان پس از معرفی خود بیان می دارند که مأمور ارسال پیامی هستند و این کار را از روی دلسوزی انجام می دهند و توقع مزد و تشکر را ندارند : « ابلغکم رسالات ربی و انا لکم ناصح امین ؛ رسالت های پروردگار را به شما ابلاغ می کنم و من خیرخواه امینی برای شما هستم

مثلاً حضرت نوح علیه السلام ابتدا با صدای بلند و سپس آشکارا و بعد پنهانی، مردم خود را دعوت نمودند : « ربّ انّی دعوت قومی لیلا و نهاراً...ثمّ انّی دعوتهم جهاراً... ثمّ اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا ؛ نوح گفت : پروردگارا : من قوم خود را شب و روز (به سوی تو) دعوت کردم... سپس من آنها را با صدای بلند (به اطاعت و فرمان تو) دعوت کردم... سپس آشکار و نهان (حقیقت توحید وایمان را برای آنان بیان داشتم»

حضرت نوح علیه السلام در واکنش به مخالفان
حضرت نوح علیه السلام

وقتی کافران در مقابل دعوت حضرت نوح علیه السلام جبهه گیری کردند ، حضرت نیز به تناسب روش هایی را برگزیدند که به برخی از آنها اشاره می کنیم ؛

1- دفع سریع تهمت ها به صورت آشکار و دفاع از حوزه رسالت خویش

گاهی ممکن است افرادی به کسی که مدعی مطلبی است، تهمت هایی بزنند و این فرد نیز سکوت کند ؛ اما وقتی مسئله دعوت الهی و هدایت مردم در میان است ، نه تنها سکوت کارساز نیست ، بلکه موجب سلب اعتماد سایرین نیز می شود. مردم گمان می کنند که او توان دفاع از مواضع خود را ندارد و نمی تواند از پیروانش در مقابل خطرات مخالفان محافظت کند. در این جا وظیفه الهی دفع سریع تهمت ها به صورت آشکار و تطهیر دامن پاک رسالت را اقتضا می کند . به همین جهت بود که حضرت نوح علیه السلام در پاسخ مخالفان فرمود :

" قال یا قوم لیس بی ضلاله و لکنی رسول من رب العالمین ؛ « گفت ای قوم ، هیچ گونه گمراهی در من نیست ، بلکه من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم .»

2- طلب یاری از خداوند

حضرت در پاسخ به تهمت جنون فرمودند : " قال رب انصرنی " و هنگامی که ایشان را به سنگسار تهدید کردند، این گونه با خدا سخن می گویند : " فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

؛ اکنون میان من و آنها جدایی بیفکن و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش ."

3- توکل

" ... و علی الله فلیتو کل المومنون "

توکل لازمه ایمان است ، خدایی که هدایت کرد حمایت هم می کند . لازمه پیمودن راه خدا ، تحمل سختی هاست . کسی می تواند صبر کند که تکیه گاه محکمی داشته باشد .

4- پاسخ به تمسخر کافران

" قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ؛ ولی نوح گفت: اگر ما را مسخره می کنید ما نیز شما را همین گونه مسخره خواهیم کرد .»

در اینجا ، در واقع از عذاب خدا تعبیر به تمسخر شده است احتمال دیگر این است که منظور این باشد که ما در آن وقت شما را از روی شماتت تمسخر خواهیم کرد .»


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:13 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

کمک کنم؟ نکنم؟ پول بدم؟ پول ندم؟ راست میگه؟ نمیگه؟

اینها سوالاتی است که به محض برخورد با یکی از این افراد به ظاهر نیازمند و پراکنده در سطح شهر به ذهن انسان هجوم می آورند و حسابی آن را درگیر خود می کنند. دست آخر هم بدون پاسخی روشن ذهن را رها کرده و می روند.

این سوالات که فکر ما را مشغول می کنند و ما هم نوعا جوابی برای آنها نداریم از برخورد دو «باور» تولید می شوند.

باور اول

این باور که از دین و فطرتی بیدار سرچشمه می گیرد هر انسان پاک دل و متدینی را تشویق بلکه امر می کند به نوع دوستی و کمک به نیازمندانی که توان رفع مشکلشان را ندارند.

مستند این باور، علاوه بر حکم فطرت، آیات و روایات فراوانی است که هریک دلیل مستقلی برای این اعتقادند.

آیاتی که در بین اموال مومنین حقی برای سائل و محروم قائل است «وَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏» (19/ذاریات) و آنها را از راندن با خشنونت او برحذر می دارد «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (10/ضحی).

یا آیه ای که اطعام نکردن مسکین را از گناهانی بزرگ و عامل ورود به جهنم معرفی می کند. آنجا که از مجرمین سوال می کنند «مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ* قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ* وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِین‏» (42-44/مدثر) اهل جهنم در پاسخ به بهشتیان، عوامل ورود به سقر (مكانى در جهنم) را چنین بیان مى‏كنند كه ما چون اهل نماز و اهل اطعام مسكین نبودیم، جهنمى شده‏ایم.

قرار گرفتن «اطعام نكردن مسكین» در کنار «ترک نماز»، نشان از حرام بودن آن دارد. بنابراین اطعام مسكین و کمک به رفع مشکل او از واجبات دینی خواهد بود که نه تنها لازم است‏ بلكه در ردیف الزامات مهم دینى قرار دارد.



باور دوم

این باور مستند به تجربیات شخصی و نیز آمار و گزارشات رسمی و غیر رسمی مسئولان مربوطه است که اعلام می دارد اکثر این به ظاهر نیازمندانی که بر سر راه انسان قرار می گیرند صلاحیت دریافت کمک را ندارند و این یعنی به باد دادن پول بی زبانی که راحت به دست شما نرسیده است و این قطعا خوشایند کسی نیست.

در این باره توجه شما را به یک گزارش و یک مشاهده جالب جلب می کنم:
آیه ای که اطعام نکردن مسکین را از گناهانی بزرگ و عامل ورود به جهنم معرفی می کند. آنجا که از مجرمین سوال می کنند «مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ* قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ* وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِین‏» (42-44/مدثر) اهل جهنم در پاسخ به بهشتیان، عوامل ورود به سقر (مكانى در جهنم) را چنین بیان مى‏كنند كه ما چون اهل نماز و اهل اطعام مسكین نبودیم، جهنمى شده‏ایم

گزارش یک مسئول
تکدی گری

معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهر تهران از وجود مافیای تکدی گری در پایتخت خبر داد و افزود:

تعداد زیادی از متکدیان ساعت کار، محل و موقعیت از پیش تعیین شده برای تکدی گری دارند و در ساعت معینی توسط خودروهای سواری جمع آوری می شوند.

اوالی افزود: زمانی که خودروهای ویژه جمع آوری متکدیان در معابر شهر تردد می کنند متکدیان با استفاده از پیامک یکدیگر را مطلع می کنند و در یک چشم بر هم زدن خیابان عاری از متکدی می شود. (خبرگزاری مهر 25/3/1389)

سید صادق اوالی گفت: گدایان تهران روزانه بیش از 50 هزار تومان و ماهیانه یک و نیم میلیون تومان درآمد دارند. (خبرگزاری مهر 14/02/1389)



مشاهده یک شهروند

از چهره و نوع ادای کلمات توسط او به راحتی می‌شد فهمید که ایرانی نیست، به سمت من که آمد دستپاچه شدم و با خودم گفتم کاش یک مقدار انگلیسی بلد بودم تا آبروریزی نشود. نزدیک‌تر که شد گفت: «من مسلمان، تو مسلمان، من غریب، تو در وطن، پول بده برادر» جانم! «پول بده غذا خرید» با خودم گفتم، این هم از فلان کشور فهمیده که هیچ جای دنیا مثل ایران به این راحتی به همدیگر پول نمی‌دهند تا غذا خرید! گفتم: «ببخشید، کیف پول همراهم نیست» گفت: «ایرانی باشرف، ایرانی باغیرت» گفتم: «عرض کردم پول ندارم» ول کن نبود، باز هم گفت: «تو مرد بزرگی هست، تو درد مرا می فهمی» خلاصه آن قدر گفت و گفت که به ناچار 200 تومان دادم و راهی شدم. چند قدمی که آمدم دیدم ای دل غافل کیفم نیست، سریع برگشتم، اما اثری از گدای وارداتی و اهل و عیالش نبود. دست از پا درازتر به محل کارم برگشتم و مدام زیر لب می‌گفتم: «تو غریب، من در وطن، تو سر من گذاشت کلاه، دمت گرم!»

اینجاست که این سوال جدی پیش می آید که بالاخره چه باید کرد؟ اگر کمک نکنیم می ترسیم آن آیات و روایات دامن گیر ما شوند؛ اگر کمک کردیم و پولمان بر باد رفت چه؟



راه حل این مشکل

راهی را که می توان به کمک عقل و نقل برای حل این مشکل ارائه کرد بدین قرار است:

1. اگر از روی قراینی مطمئن شدیم که درخواست کننده نیازمند واقعی است و آنچه را که می گوید حقیقت است مانند این موارد: کسی او را به ما معرفی کرده است؛ یا خود ما مدتی است که او را می شناسیم؛ یا اینکه در مورد خواسته اش تحقیق کرده و به درستی ادعا او پی برده ایم و ... در این موارد لازم است تا بر اساس آن آیات و روایات به مقداری که برایمان امکان دارد به او کمک کنیم.
در این گروه افرادی قرار دارند که یا تکدی گری، شغل آنها شده است، یا با چرب زبانی و ارائه انواع و اقسام مدارک و اسناد پزشکی، تحصیلی، دادگاهی و ... قصد کلاه برداری دارند
تکدی گری

2. اگر از روی شواهد، قراین و نشانه هایی مطمئن شدیم که درخواست کننده نیازمند واقعی نیست بلکه با این کار قصد اخاذی و یا اغراض نا مشروع دیگر دارد لازم است تا از هر گونه کمک به او خودداری کنیم.

در این گروه افرادی قرار دارند که یا تکدی گری، شغل آنها شده است، یا با چرب زبانی و ارائه انواع و اقسام مدارک و اسناد پزشکی، تحصیلی، دادگاهی و ... قصد کلاه برداری دارند.

به این دسته، افرادی را هم می توان اضافه کرد که کمک به آنها مصداق کمک به ظلم و فعل حرام است مانند معتادان و کسانی که شغلشان بهره کشی از زنان و کودکان و اقشار ضعیف جامعه است.

گذشته از این که بر اساس قانون کشور ما تکدی گری جرم است (همان مصاحبه خبرگزاری مهر 25/3/1389) و کمک به وقوع یک جرم خودش جرم محسوب می شود.

در همین زمینه سوالی از مقام معظم رهبری شده است که توجه به پاسخ ایشان بسیار راهگشاست:



سوال: كمك به كسانى كه در كوچه و خیابان تكدّى‏گرى (گدایى) مى‏كنند چه حكمى‏ دارد؟

جواب: اگر این عمل ترویج دروغ، بیكارى و تكدى‏گرى و تخلف از قانون باشد باید از آن اجتناب شود. مى‏توانید صدقات و تبرعات را به مؤسسات مورد اطمینانى كه در این زمینه فعال هستند بدهید. (پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، پرسشهای متداول)



3. اگر برای ما اطمینانی به یک طرف حاصل نشد؛ نه صدق او برای ما روشن شد و نه کذب او. در این مواقع از کمک کردن آنی پرهیز می کنیم. ضمن عذر خواهی از او مشخصات و مدارک لازم برای تحقیق را خواستار می شویم. به مقداری که اطمینان حاصل شود بررسی می کنیم. بعد از اینکه حقیقت و میزان نیاز واقعی او برای ما روشن شد در حد امکان از او دستگیری می کنیم.

در اینگونه موارد اگر فرد درخواست کننده اهل فریب و نیرنگ باشد مطمئن باشید که به سرعت خود را جمع و جور کرده و دست از سر شما بر می دارد و می رود.

باید به هم کمک کنیم؛ دولت و ملت تا بساط این درخواستهای خیابانی و تکدی گری که هر روز با چهره ای جدید ظهور می کند برچیده شود و در عوض راههایی مطمئن و در دسترس برای کمک کنندگان و نیازمندان واقعی بوجود آید تا کمک های مردمی و دولتی بدون هیچ هرز رفتنی تمام و کمال و با سرعت به دست نیازمندان حقیقی برسد. ان شاء الله


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:10 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

من خیلی‌ها رو می‌شناسم که وقتی حس خوبی بهشون دست میده و وجودشون رو عطر خدا میگیره دل دریاییشون رو راهی درگاه خدا می‌کنند و خیلی قشنگ و خودمونی راز دل با خدا میگن اگر غم عالم رو داشته باشند ذره‌ای به درگاه باری تعالی گله و شکایت نمی‌کنند و از داشته‌ها میگن و سپاسی از از سر صدق بجا میارن اینقدر دلشون بزرگه که یادشون میره چقدر نیاز و گرفتاری دارن اینا دست حاجت بلند می‌کنند و برای همه کسانی که در خاطر دارند درخواست بهترین‌ها رو دارند اینقدر با عمق وجود دعا می‌کنند که دوست داری همیشه موقع دعا اسمتو به یاد داشته باشند منظورم همون آدماییه که تا بهم می‌رسیم میگیم فلانی دلش خیلی پاکه بگو دعات کنه چون ما برکت این دعاهای شریف رو حس کرده‌ایم و فیض برده‌ایم .

دعا در حق دیگران و مقدم داشتن خواست و نیاز دیگران بر خود کار بسیار پسندیده ایست در نزد خداوند متعال و باید گفت که این روش دعا کردن بسیار به نفع دعا کننده است. چون با این شیوه دعای خودش در حق خودش ، به خاطر همین مقدم داشتن دیگران در دعا، خداوند بلا را از او دور می‌کند و رزق و روزی‌اش را زیاد و دو برار در خواستش برای دیگران را به خود او هم مرحمت می‌فرماید.

حضرت زهرای مرضیه سلام الله علی‌ها است آن بزرگوار با آن مهربانی وصف ناپذیر به قدری دیگران را دعا می‌کرد که گویی برای خودش اصلا دعا نمی‌کرد و وقتی از او سؤال می‌شد: چرا فقط دیگران را دعا می‌کنید؟ چرا خودتان را دعا نمی‌کنید؟ می‌فرمود: الجار ثم الدار!

بدون شک یکی از مهم‌ترین بخش‌های نماز شب همان دعای برای غیر و طلب مغفرت برای 40 مؤمن است. که مؤمن با این نوع عبادت نه تنها کمتر در چاله‌ی حسادت و کینه و سوء ظن و... اسیر می‌شود بلکه مهربانی و کرامت با روح او قرین می‌شود.
امام باقر(علیه السلام): سریع‌ترین دعا برای اجابت دعا برای برادر دینی است که هم دعا در غیاب او باشد و هم اول برای او دعا کند. در این صورت فرشته‌ای که بر او گمارده شده ، به این دعا آمین گوید و به دعا کننده گوید برای تو باد دوبرابرش
دعا

بیایید برای هم دعا کنیم خودخواهی را به کناری نهیم و با مقدم داشتن یاد دیگران در دعایمان ارزش دعای خود را بالا ببریم و به درجه استجابت برسانیم.

در بین خلائق پاک‌ترین و خوبترین و محبوب‌ترینشان را زودتر و بیشتر دعا کنیم و بگوییم : اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه...

حضرت زهرای مرضیه سلام الله علی‌ها است آن بزرگوار با آن مهربانی وصف ناپذیر به قدری دیگران را دعا می‌کرد که گویی برای خودش اصلا دعا نمی‌کرد و وقتی از او سؤال می‌شد: چرا فقط دیگران را دعا می‌کنید؟ چرا خودتان را دعا نمی‌کنید؟ می‌فرمود : الجار ثم الدار!

در این موضوع روایت بسیاری موجود است که به دو حدیث اشاره می‌کنیم :

1. قال الامام الباقر علیه السّلام:

اَسرعُ الدعاءِ نُجحا للاجابة، دعاءُ الاخ لاخیه به ظهر الغیب یَبدا بالدعاء لاخیه فیقول له ملکٌ موکلٌ به آمین ولک مِثلاه.

امام باقر(ع) : سریع‌ترین دعا برای اجابت دعا برای برادر دینی است که هم دعا در غیاب او باشد و هم اول برای او دعا کند. در این صورت فرشته‌ای که بر او گمارده شده ، به این دعا آمین گوید و به دعا کننده گوید برای تو باد دوبرابرش.

2. قال الامام الصادق علیه السّلام:

دعاءُ المومن للمومن یدفع عنه البلا و یُدِرُّ علیه الرزق.

امام صادق(ع) : دعای مومن در حق مؤمن بلا را از او دور می‌کند و روزیش را زیاد می‌گرداند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 21:7 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

عُجب

اگر انسان به خود ببالد و از خود شگفت زده شود و خشنود باشد، گرفتار عجب خواهد شد و در این بالیدن تفاوتی نمی کند که به علمش بنازد یا به عبادتش، به زهدش یا به جمالش، فقر او در نظرش جلوه کند یا ثروتش، و ... . در هر صورت، عجب آدمی بهترین فرصت برای دشمن است؛ دشمنی که همیشه در انتظار چنین لحظه های طلایی است. امیر مومنان، امام علی علیه السلام این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اند:

«و ایاک و الاعجات بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لبمحق ما یکون من احسان المحسین»؛

از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد.

این کمین آن قدر حساس و خطرناک است که در باره آن گفته اند:

سیئة تسووک خیر عندالله من حسنة تعجبک؛

گناهی که تو را دل آزرده کند، نزد خداوند از کار نیکی که تو را شگفت زده کند، بهتر است.

دشمن، خود گرفتار این بیماری مهلک است و در برابر فرمان خداوند به سجده بر آدم علیه السلام به خود بالید و گفت: (... انا خیر منّه...)؛ «من از او بهترم»

به سبب همین، از ردیف فرشتگان اخراج شد. از این رو، خطر این کمین را به خوبی می داند، و خود نیز در گفت وگویی با موسی علیه السلام به این پرتگاه اعتراف کرد.

امام علی علیه السلام این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اند: «و ایاک و الاعجات بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لبمحق ما یکون من احسان المحسین»؛ از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد

حضرت موسی علیه السلام در مجلسی نشسته بودند که ناگاه ابلیس به محضر آن حضرت رسید، در حالی که کلاه رنگارنگ و درازی بر سر داشت. وقتی نزدیک شد از روی احترام کلاهش را از سر برداشت، سپس بر سر گذاشت و گفت: السلام علیک حضرت موسی علیه السلام فرمود: تو کیستی؟ جواب داد:
شیطان

من ابلیس هستم حضرت موسی فرمود: خدا تو را بکشد؛ برای چه این جا آمده ای؟ ابلیس گفت: آمده ام برای مقام ارجمندی که در پیشگاه خدا داری بر تو سلام کنم. حضرت موسی فرمود: با این کلاه رنگارنگ چه می کنی؟ ابلیس گفت: با این کلاه، دل های فرزندان آدم را آلوده و منحرف می کنم. حضرت موسی فرمود: چه کاری است که اگر انسان انجام دهد، بر او چیره می شوی؟ ابلیس گفت: هنگامی که انسان به خود ببالد و عملش را زیاد شمرد و گناهانش را کوچک بیند. سپس از خدمت حضرت بیرون رفت، در حالی که می گفت: وای بر من! موسی اموری را دانست که به وسیله آن، انسان ها را از آلودگی برحذر می دارد.

در روایات، حتی عجب در یک عبادت، مایه سقوط عابد به حضیض فسق شمرده شده است؛ سقوطی که موجب طمع دشمن برای گستردن دام بزرگ تری می شود؛ امام باقر علیه السلام می فرماید:

دو نفر داخل مسجد شدند؛ یکی عابد و دیگری فاسق؛ چون از مسجد بیرون رفتند، فاسق از جمله صدیقان بود و عابد از جمله فاسقان و سبب این بود که عابد داخل مسجد شد و به عبادت خود بالید و فاسق در پریشانی از گناه و استغفار بود.

در داستان دیگری درباره یکی از اصحاب حضرت عیسی- علیه السلام- چنین آمده است:

حضرت عیسی - علیه السلام - با اصحاب خود به کنار دریا رسیدند ، حضرت بسم الله گفتند و بر روی آب روان شدند ؛ یکی از اصحاب هم که مردی کوتاه قامت بود بسم الله گفت وروانه شد ، و به عیسی – علیه السلام - رسید ؛ در آن وقت عجب کرد و به خودش گفت : این عیسی روح الله است که بر روی آب راه می رود ، من هم همین طور ، پس فضیلت او بر من چیست؟ همین که این به خاطرش گذشت ، به آب فرو رفت، پس استغاثه به حضرت کرد وحضرت دستش را گرفت و از آب بیرون آورد و گفت: چه گفتی؟ گفت: چنین چیزی به خاطرم گذشت. حضرت فرمود: از حدّ خود بیرون شدی و خدا بر تو خشم کرد، توبه کن! پس توبه کرد و به حال اول خود بازگشت .


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 20:55 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

یکی از ابعاد والای اخلاقی و اجتماعی ، تشکر و سپاسگزاری از کسی است که از جانب او لطف و نعمتی به ما رسیده است . در روایت آمده است که قدردانی و شکر از مخلوق ، به منزله شکر از خالق است .

راغب دركتاب مفردات می گوید: شكر همان تصور نعمت و اظهار آن است و نقطه مقابل آن كفر است كه فراموشی نعمت و پوشاندن آن می باشد .1 ایشان شكر را به شكر قلب،‌ یعنی اندیشه درباره نعمت و شكر زبان یعنی ثنا گفتن بر نعمت دهنده و شكر سایر اعضا، یعنی قدردانی و پاسخ گویی در برابر نعمت تقسیم كرده است .2

البته باید اعتراف كرد كه حق شكر الهی را كسی نمی تواند ادا كند همان گونه كه امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: چگونه می توانم حق شكر تو را به جا آورم در حالی كه همین شكر من نیاز به شكری دارد و هر زمان كه می گویم الحمدلله بر من لازم است كه به خاطر همین توفیق شكر گزاری بگویم لك الحمد .3



بنده همان به كه زتقصیر خویش


عذر به درگاه خدا آورد

ورنــه ســـزاوار خــداونــدیـــش


كس نتواند كه بجا آورد

از دســت و زبــان كـــه بر آیدكز


عهده شكرش بدر آید



در بعضی از روایات آمده است كه شكر هر نعمتی حتی اگر بزرگ باشد این است كه حمد خدای را به جا آوریم .4

امام صادق(ع) از مسجد بیرون آمد دید مركبش گم شده است . حضرت فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند حق شكرش را می گزارم چیزی نگذشت كه آن را آوردند. ایشان فرمود: الحمد لله . شخصی عرض كرد: مگر نفرمودی حق شكر خدا را می گذارم ؟ فرمود: مگر نشنیدی گفتم الحمدلله .5 (یعنی با گفتن همین كلمه حق شكر بجا آورده می شود.)
شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی

مرتبه عالی شکر

البته شكر در مرتبه عالی، به كارگیری نعمت در جهت مشروع است از این رو امام صادق(ع) می فرماید: "شكر نعمت ها پرهیز از گناهان است " .6

امام علی (ع ) می فرماید: " شكر المومن یظهر فی عمله و شكر المنافق لا یتجاوز لسانه ؛ تشكر و قدردانی مؤمن ، در عمل او آشكار می شود ، ‌اما قدردانی منافق از زبانش تجاوز نمی كند و به مرحله عمل نمی رسد ."7
دعا

بهترین شیوه تشکر چیست؟

بهترین شیوه تشكر از الطاف و نعم الهی این است كه با قلب خود اعتراف كند و بفهمد كه این نعمت از جانب خدا به او داده شده است .

از امام صادق (ع) روایت شده است كه : خداوند در پاسخ حضرت موسی (ع) كه سؤال می كند :خدایا چگونه حق شكر تو را به جا آورم می گوید: "یا موسی شكرتنی حق شكری حین علمت ان ذلك منی ؛ ای موسی تو آنگاه كه دانستی نعمتی كه در دست توست از من به تو اعطا شده حق شكر مرا به جا آوردی ."8 و نیز امام صادق (ع) می فرماید: من انعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادی شكرها؛ هر كس كه خداوند به او نعمتی عطا كرد و او با قلب خود فهمید كه از جانب خداست شكر آن نعمت را بجا آورده است ." 9



شکر عملی ، مهمترین بعد شکر است

مهم ترین بخش شكر گزاری همان شكر عملی است. كسانی كه اسراف می كنند و یا بخل می ورزند واز چشم و گوش و زبان خود در مسیر گناه استفاده می كنند همه آن ها نا سپاس اند. از این رو شكر گزار واقعی در میان انسان ها كم هستند. قرآن مجید می فرماید كمی از بندگان من شكر گزارند .10

شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی .

شكر هم ردیفت آن است كه مراتب اخوت را به خوبی انجام دهی و شكر نسبت به زیر دستان به این است كه از بخشش به آنها مضایقه نكنی. 11

نكته دیگر آن است كه شكر باید از خالق و مخلوق باشد.تشكر از مردم در واقع تشكر از خدا است.

امام رضا(ع)می فر ماید:كسی كه ازبخشنده از مخلوقین تشكر نكند شكر خدا را بجا نیاورده است .12



پی‌نوشت‌ها:

1.مفردات ، ماده شكر

2.همان

3.مفاتیح الجنان ،‌ مناجات شاكرین

4.اصول كافی ، ج 3 ، ص 151

5.همان ، ص 153

6.همان ، ص 150

7.میزان الحكمه ، ج 5 ، ص 146

8.بحارالانوار ، ج 13 ، ص 351

9.اصول كافی ، ج 2 ، ص 96

10. سبا ، آیه13

11. غرر الحكم ،ج4 ، ص 158

12. عیون اخبارالرضا ، ج2 ،ص24


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 20:52 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

رابطه تقسیم روزی و ظرفیت افراد

ما همه شاهد فاصله طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه خود هستیم و میبینیم که عده ای با کمترین زحمت هر روز داراتر و داراتر میشوند و عده ای هم به عکس با تمام نیروی خود در تلاشند و به هیچ چیز نمیرسند و یا در حال در جا زدن هستند ؟ واقعا حکمت این همه تضاد چیست ؟ وقتی تقسیم روزی به دست خداست و خداوند عادل است پس این همه نابرابری برای چیست ؟ چرا همه به اندازه هم ندارند تا عده ای از سر فقر و ناچاری دست نیاز جلوی دیگران دراز نکنند ؟

گاه میگویند این تبعیض ها به خاطر ظرفیت افراد است یعنی بعضی از این مرفهان بی درد که در تمام طول عمر خود هر چه خواسته اند در طرفة العینی بست آورده اند با کسانی که عمری در تلاش بوده اند ظرفیتشان بیشتر است؟!

1- در پاسخ به این پرسش ها اجمالا می توان گفت میان زیاد رزق داشتن و داشتن ظرفیت زیاد ملازمه ای وجود ندارد بلکه این تناسب گاهی وجود دارد و گاهی وجود ندارد .

2- با مطالعه قرآن و روایات و تاریخ می توان به آسانی به این نتیجه رسید که افراد بسیاری از مال و ثروت زیادی برخوردار شدند که ظرفیت و آمادگی لازم برای این ثروت و مال هنگفت و فراوان و استفاده درست و بهینه از آن را نداشتند و نمونه قرآنی قارون و فرعون گواه خوبی برای این مدعا است .

3- بنابراین مال فراوان در مورد بسیاری از افراد جنبه آزمایش و امتحان دارد و خداوند آنها را به وسیله آن می آزماید تا میزان ایمان و تعهد و شکر گذاری و ظرفیت آنها در برابر آن ظاهر گردد و طبعا برخی در این آزمایش موفق و برخی نا موفق می باشند .

4- بنابراین نمی توان به طور کلی مال فراوان داشتن را نتیجه جنبه و ظرفیت داشتن صاحب مال دانست هر چند این مطلب در مورد بندگان صالحی مانند حضرت سلیمان علیه السلام صدق می کند و خداوند آن سلطنت عظیم و مال و قدرت فراوان را به خاطر وجود آمادگی و طرفیت به او عطا نمود .



معانی و مصادیق رزق :

رزق عطائى است که از آن منتفع می شوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن.

در قرآن مجید گذشته از معناى مشهور به نبوت نیز رزق گفته شده «یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً ...» (هود: 88) و همچنین به امنیت رزق گفته شده « آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان مى‏ربایند. آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى(از هر شهر و دیارى) بسوى آن آورده مى‏شود؟! رزقى است از جانب ما؛ ولى بیشتر آنان نمى‏دانند»( القصص : 57). و گاهى رزق ، فقط به خوراک اطلاق شده مثل « ... وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ ... ـــ ... بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده(پدر)، لازم است رزق (خوراک) و پوشاک مادر را به طور شایسته بپردازد. ...» بقره: 233. در این آیه شریفه کسوت (پوشاک ) را از رزق جدا کرده است. در آیه 5 نساء نیز رزق فقط به خوراک اطلاق شده است. در قرآن کریم به باران و چهارپایان اهلی نیز رزق اطلاق شده است.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: « عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیم ها، گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها شناختم»

رزّاق کیست؟

رازق تمام مخلوق اوّلاً و بالذّات خداوند است چنانکه فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (ذاریات:58 ) ؛ مقدم شدن «هو» دلیل حصر است‏. و ایضا فرموده است. « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبین ـــ هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‏داند؛ همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است. »( هود: 6) بنا بر این ، غیر خدا فقط در حدّ واسطه فیض در روزی رساندن به مخلوقات نقش دارند.



چرا روزی مردم یکسان نیست؟
رزق

شکی در این نیست که تلاش افراد در مقدرات روزی آنها دخیل است. یعنی اگر افراد دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم می شوند. درست است که خداوند متعال روزی رسان است؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی، افرادی هستند که خداوند متعال بی واسطه یا با واسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند می رساند. مثل کودکان شیر خوار و غیر شیر خوار و از کارافتادگان؛ و بلکه اکثر مردم روی زمین. چرا که تنها عدّه اندکی از افراد بشر کار می کنند و افراد تحت تکفّل آنها از دست رنج آنها روزی می خورند.

ولی به هر حال خداوند متعال روزی همه را چنین قرار نداده و روزی تعدادی از انسانها و افراد تحت تکفّل آنها را در گرو تلاش خود آنها قرار داده است. چرا که اگر چنین نمی کرد کمتر کسی حاضر می شد مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهد. کار از نظر اسلام علّت کسب روزی نیست بلکه یک وظیفه شرعی است. و هر کسی موظّف است برای بقاء اجتماع بشری تلاش کند. لکن اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمی زد کمتر کسی حاضر می شد به این وظیفه شرعی خود عمل کند. بنا بر این ، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است ؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد. این امری است که نیاز به اثبات ندارد چرا که با اندک توجّهی به جامعه انسانی می توان این حقیقت را دریافت که گاه برخی افراد که هم اهل تدبیر و حساب و کتابند ، هم اهل تلاش و کوشش ، در کسب روزی بیشتر شکست می خورند ؛ و در مقابل افرادی بدون کمترین تلاش و یا حتّی بدون هیچ تلاشی به ثروت های هنگفت می رسند. و این نشان می دهد که دست دیگری نیز در کار است. و اساساً یکی از حکمت های تفاوت ارزاق نیز همین است که انسان ها از این راه متوجّه خدا شوند و بدانند که همه امور به دست اوست.لذا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: « عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیم ها ، گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها شناختم.» (نهج البلاغه/ حکمت 250)

به تصریح قرآن کریم توسعه و تنگى روزى در دست خداست «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ــ پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى‏سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است.» اسراء: 30. از ذیل آیه به دست می آید که قبض و بسط روزی ، روى عللى بوده و بی حکمت نیست ، که خدا به بندگان دانا و به صلاح آنها عالم است مشابه این آیه در رعد: 26 ، قصص:82 ، عنکبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52 ، نحل: 71 نیز آمده است.

البته تلاش انسان و وارد شدن از راههاى صحیح در کثرت روزى بى تأثیر نیست ؛ ولى به عنوان جزئی از علّت و حتّی از آن هم کمتر و فقط به عنوان علّت معدّ (علّت زمینه ساز) که قابلیت قابل را تتمیم می کند. برای خوردن یک لیوان آب از شیر لوله کشى شهر ، حرکت شخص لازم است ؛ ولی این حرکت در مقابل هزاران و بلکه میلیاردها عاملی که به اذن خدا باعث شده اند تا این آب به لوله های خانه انسان برسد چه قدری دارد. یا انسان برای رسیدن به نان باید گندم بکارد. ولی نقش انسان در روییدن گندم همین است که گندم را برزمین بپاشد و در وقت درو آن را برداشت کند. آنکه یک گندم را صد گندم می کند خداست. لذا فرمود:« آیا هیچ درباره آنچه کشت مى‏کنید اندیشیده‏اید؟! آیا شما آن را مى‏رویانید یا ما مى‏رویانیم؟! »(واقعه/64 و 63) بنا بر این در هر کاری میلیاردها شرائط و مقدمات لازم است که جور کردن همه آنها در اختیار بشر نیست لذا قبض و بسط روزی در دست خدا است و کار و تلاش بشر تنها یکی از آن عوامل است.
پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى‏سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است

بنا بر این ، طبق مفاد آیات ، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی ، یکی از شروط رسیدن به روزی تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست ؛ بلکه گاهی تلاش به این است شخص یا جامعه حقّ خود را از دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و وسائل راحتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی ، بی تدبیری ، و کج فهمی عدّه ای از مردم باعث شده است که حدود هشتاد درصد ثروت روی زمین در دست بیست درصد مردم قرار گیرد. آیا اگر این هشتاد درصد محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمی توانند حقّ خود را از آن بیست درصد مردم بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند می توانند ولی نمی خواهند. آیا اگر مردم فلسطین ، مردم عراق، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر ، یکپارچه برخیزند نمی توانند از عهده اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند می توانند؛ ولی اختلافات فکری ، مذهبی ، تنبلی ها ، ترسها و اندیشه های نادرست اجازه چنین کاری را نمی دهد. انبیاء(ع) آمده اند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه یکرنگی ، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده کنند. لکن مردم تن به این تعالیم نمی دهند ؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند ، این بی عدالتی در تقسیم رزق ، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به آن می رسد. و هر کس برای آخرتش تلاش کند و مجری احکام خدا باشد او هم به اندازه کفاف به دنیا می رسد هم به آخرت. « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى‏طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم- مى‏دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى‏سوزد در حالى که نکوهیده و رانده(درگاه خدا) است. ـــ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند - در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. »( الإسراء : 18و 19 )

بنابراین، یکی دیگر از از عوامل ازدیاد رزق دینداری یا عدم دینداری است. اگر اجتماع متدینین حقیقتاً از دین تبعیت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر می شود و همه به اندازه کفاف از نعمات دنیایی بهره می برند. امّا اگر جامعه ای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد ، برکت از آن جامعه برداشته می شود ؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت می رسند که فقط طالب دنیا هستند و اگر از دین هم حرفی می زنند فقط برای این است که به دنیا برسند. و این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است. و از طرف دیگر مجازات جامعه مدّعی دینداری است. چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.



حکمت تفاوت در میزان ارزاق
وسعت رزق

1. تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. ــــ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏آورى مى‏کنند بهتر است.»(الزخرف : 32)

2. گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است. تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد(مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد ، مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. »( الفجر : 15و 16)
تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است
رزق

3. گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم . به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـــ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى‏کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏توانست خویشتن را یارى دهد. ــــ و آنها که دیروز آرزو مى‏کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى‏دهد یا تنگ مى‏گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى‏شوند. »(قصص/79 ــ 82 )

4. روزی افزون گاه از باب مجازات الهی است. یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى‏دهد؛ ولى آنها[ کافران‏] به زندگى دنیا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است! »(الرعد/26)

5. گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده خدا طغیان نکند. یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمد ، لذا افراد برای این که داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود کنند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتها سخت و گاهاً خونبار وجود دارد. خداوندت متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى‏کند. ــ از اینکه خود را بى‏نیاز ببیند. »(علق/6و7 ) و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏کند. »( طه : 81) و ایضاً «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى‏کنند؛ از این رو بمقدارى که مى‏خواهد(و مصلحت مى‏داند) نازل مى‏کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»( شورى: 27 )


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 20:48 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 27 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


http://www.1abzar.com/abzar/slider.php">اسلایدر